ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

مینو خالقی - «صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که طرفین به هزینه‌های تنش‌آفرینی بیشتر از منافع آن بیندیشند»، شاید بیش از هر زمان دیگری درباره رابطه ایران و آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی، مصداق داشته باشد.
روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

محمدمهدی محمدی - اقتصاد دیجیتال با تعریف سازوکارهای اقتصادی مبتنی بر داده و فناوری، به یکی از مهم‌ترین عناصر ساختار اقتصادی جهانی تبدیل شده است. این مفهوم نه تنها شامل تجارت الکترونیک می‌شود، بلکه به تمامی ابعاد استفاده از فناوری‌های دیجیتال در زندگی روزمره، از مبادلات مالی تا ارتباطات، پرداخته و تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای اجتماعی، فرآیندهای مدیریتی و ساختارهای زیرساختی جوامع دارد. با پیشرفت‌های مداوم و ظهور فناوری‌های نوآورانه، به‌ویژه در حوزه‌های هوش مصنوعی، بیگ دیتا، اینترنت اشیاء و بلاک‌چین، تحولات عمیق‌تری در بازارهای جهانی و شکل‌گیری مدل‌های کسب‌وکار جدید مشاهده می‌شود.
سه‌شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۴ - 2025 July 22
کد خبر: ۸۴۷۸۳
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۴

بوی لباس دختر دانشجو چه کرد؟

از روز اول زندگی مشکل داشتیم. حساسیت بیش‌ازحد همسرم درمورد خانواده‌اش باعث شد واکنش نشان بدهم، آن هم واکنش منفی. بیشتر دعوا و مرافعۀ ما سر همین مسئله بود.

تدبیر24»من به خانۀ خواهر و برادرش نمی‌رفتم و او با خانواده‌ام رفت‌و‌آمد نمی‌کرد. حاصل این زندگی دو فرزند بود، یک پسر و یک دختر، و بچه‌ها ناظر و شاهد دعواهای تکراری ما بودند.

دوست داشتم احترامم جلوِ بچه‌هایم حفظ شود اما پسر و دخترم از من و مادرشان درس گرفتند که چگونه عصبانی و زودرنج باشند و به دیگران بی‌احترامی کنند. سر همین رفتار، پسرم را در حد مرگ کتک می‌زدم.

هر‌چه بیشتر کتکش می‌زدم بدتر می‌شد. به‌زور دیپلم گرفت و بعد سربازی‌اش فهمیدم با دوستان نااهل رفت‌و‌آمد می‌کند و به دام اعتیاد افتاده است. همسرم مرا مقصر می‌دانست و حسابی درگیر مشکل او شده بودیم. می‌خواستم به هر قیمتی شده از منجلاب اعتیاد نجاتش بدهم اما یک مشکل دیگر سر راهمان سبز شد. حالا دخترم سرکش شده و نه‌تنها به من بلکه به مادرش توهین می‌کند. دخترم که دانشجوست اصلا حرف‌شنوی نمی‌کرد.

تیپ و قیافۀ اجق‌وجق و دیر و زود آمدن و رفتنش عذابمان می‌داد. دیروز همسرم می‌گفت لباس‌های دوستش که به خانۀ ما آمده بود بوی سیگار می‌داد. گفتم: «دیگر حق نداری با او راه بروی.». توی چشمانم نگاه کرد و حرف‌های بی‌ربطی زد. جر و بحثمان بالا گرفت.

آن شب از خانه فرار Escape کرد و دو شب خانۀ مادربزرگش بود. حالا می‌گوید می‌خواهد مستقل زندگی کند. به کلانتری۱۳ آمده‌ام تا از کارشناس مشاوره کمک بگیرم. دارم دیوانه می‌شوم. من و همسرم اشتباه کردیم.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: