بازی های خوب خیره کننده است و شهاب حسینی و رضا کیانیان بیننده را یاد آل پاچینو و رابرت دنیرو می اندازند و این اغراق نیست.
تدبیر24»عصر ایران نوشت: هر چند فصل دوم سریال «شهرزاد» و با 4 قسمت پخش شده هنوز
مانند فصل اول تسخیر کننده نبوده اما قسمت به قسمت بهتر میشود و این اتفاق
در نوع بازیها مشهودتر است.
تا کنون 4 قسمت پخش شده و هر چند بخش پنجم در دومین روز مرداد ماه پخش
میشود اما عجالتا در تغییر رنگ و طعم دوشنبههای ما این نوع بازیهاست که
بیشتر تأثیر میگذارد.
محو شهاب حسینی و تواناییهای «آل پاچینو»یی او بودیم که سر و کله رضا
کیانیان در نقش «شاپور بهبودی» هم پیدا شده و حالا نه تنها آل پاچینو داریم
که رابرت دنیرو نیز!
شاید در نگاه برخی این تشبیهات اغراق آمیز در نظر آید و به عکس برخی بیم آن
داشته باشند که شهرزاد به تدریج از دو گانه عاشقانه – حادثه در بستر تاریخ
خارج شود و به بستری از وقایع مافیایی و جنایی درغلتد.
جای نگرانی اما نیست چون حسن فتحی (کارگردان) همچنان حسن فتحی است و فرانسیس فورد کاپولا نیست و قرار هم نیست باشد.
حس و حال ایرانی فیلم مهم است و زیبایی و جذابیت شهرزاد به این است که روح
ایرانی دارد و صدای چاوشی نمیگذارد احساس کنی با پدرخوانده ایرانی
روبهرویی هر چند چاوشی هم هنوز به اوج فصل اول نرسیده است.
داستان بازیها و ایفای نقش اما دیگر است. بازیهای خوب خیره کننده است و
شهاب حسینی و رضا کیانیان بیننده را یاد آل پاچینو و رابرت دنیرو
میاندازند و این اغراق نیست.
حتی اگر بخواهند تقلید کنند هم این از آن تقلیدهای مذموم نیست و بیننده را جذب میکند.
آری، شهرزاد هنوز آن شهرزاد فصل اول نشده اما طبیعی است و به زودی همانی
میشود که دوست داریم و به جز بازیگران قبلی و اصلی – شهاب حسینی و ترانه
علیدوستی و تا اندازهای مصطفی زمانی- چشمها به رضا کیانیان و امیر جعفری
است تا اوجهای تازهای را خلق کنند.
عجالتا در این 4 قسمت با شهاب حسینی و رضا کیانیان بازیهای خوب سینما را
در خاطرهها تازه کردیم و میتوان امید داشت که این ماجرا ادامه یابد.
ستاره اصلی شهرزاد اما کماکان خود حسن فتحی است که نشان داده در دهه 90 نیز
یک دست پرورده مکتب دکتر علی شریعتی میتواند نگاهها را خیره کند. در
روزگاری که برخی قلمها با او نامهربانی میکنند.
در دهه 60 محمد علی نجفی بود که با «سربداران» نشان داد اندیشههای شریعتی
میوههای هنری میدهد و در دهه 70 سریال امام علی باز حال و هوای شریعتی
داشت و حالا در دهه 90 این «شهرزاد» است که گزارههای خشونت گرایی در
اندیشههای شریعتی را باطل میکند با شعری که از زبان فرهاد جاری میشود.
این چند سطر اما نه به خاطر حسن فتحی در فصل دوم و نه حتی روح شریعتی و یاد
فاطمی و تصویر مصدق و تهران قدیم که تحت تأثیر بازیهای درخشان شهاب و
کیانیان تحریر می شود.
هر بینندهای حق دارد مسحور و محصور یک وجه از وجوه مختلف اثری هنری شود و
بگذارید بگویم تا اینجا بیش از هر مؤلفه دیگر احساس بازیهایی در حد آل
پاچینو در نقش مایکل کورلئونه و رابرت دنیرو برای این قلم جالب توجه بوده
است.
نمیدانم از قسمت پنجم به بعد چه اتفاقاتی رخ میدهد و فضا سازیها میچربد
یا شخصیت پردازیها یا دیالوگها. تا اینجا اما همین نکته کافی است و جای
نگرانی تقلید و شبیه سازی عمدی هم در میان نیست.
زیرا شهرزاد، در این سرزمین جریان دارد و حال و هوای تهران قدیم و ایران دوستی نمیگذارد نسخهبرداری از «پدرخوانده» تلقی شود.
همچنان باید منتظر نقش آفرینی امیر جعفری باشیم تا بینیم از کارآگاه علوی
عبور میکند یا نه. آل پاچینوو دنیروی وطنی اما تا همین جا خوب درخشیدهاند
و دوشنبههای متفاوتی برای خانوادههای ایرانی رقم میزنند.