عموم مردم حضور پررنگ زنان را مطالبه میکنند؛ این موضوع را چطور میبینید؟
اصولا با بحث اختصاص سهمیه برای زنان به این دلیل که مصداق بارز تفکیک
جنسیتی است، مخالفم. تفکیک باید براساس شایستگی باشد، نه جنیست. البته
بدیهی است که زنان با مردان به لحاظ حسی و فیزیکی تفاوتهایی دارند اما
زنان ایرانی نباید با این مسئله کنار بیایند که این تفاوتها، باعث محدود
شدنشان شود چون در دنیای امروز، بهرهمندی از افراد را براساس قابلیتها و
توانمندیهایشان میسنجند که این اصلاً ربطی به جنسیت ندارد. البته در
گذشته بسیاری از کارها «یدی» بودند اما حالا با پیشرفت تکنولوژی اینطور
نیست و به همین دلیل نباید در تقسیم کارهای بزرگ، بین زنان و مردان تفاوتی
قایل شد. برای رسیدن به این مهم، لازم است تغییر عمدهای در نگرش ارکان
مدیرتی و قانونگذاری به وجود بیاید. متأسفانه قوانین ایران زن را در تمکین
مرد میبیند و به همین دلیل، زنان از داشتن یک شخصیت مستقل محروماند،
آنهم در شرایط که انسانها این حق را دارند که هویت مشخص خودشان را داشته
باشند.
البته تغییر قانون ممکن است در جاهایی به ضرر زنان باشد و مسئولیتهای سنگینی به عهده آنها بگذارد.
اشکالی ندارد. این اهمیت دارد که با اعطای حق واقعی زنان، آنها مسئولیت و
جایگاه اجتماعی بالایی را به دست بیاورند. زنان در این حالت، حاضرند
وظیفههای دشواری را به عهده بگیرند.
اینکه بر سر بودن یا نبودن چند وزیر زن چانهزنی میشود را چطور ارزیابی میکنید؟
این دقیقاً در راستای همان نگاه جنسیتی است که ما زنان به آن معترضیم. در
واقع اینکه در تلاش باشیم تا به صورت ابلاغی تعداد زنان کابینه یا
دستگاههای دیگر بیشتر شود، قطعاً نتیجه مقطعی خواهد داشت. من از شما سؤال
میکنم که وزیر شدن خانم دستجردی در موقعیت اجتماعی زنان تأثیری داشت؟
نه.
چون ابلاغ امری دستوری است که در برههای هست و در برههای نیست و به همین
دلیل تا وقتی که جایگاه زنان در اجتماع اصلاح نشود، این نوع ابلاغها هم
محکوم به فنا هستند. در جوامع مدرن غربی، موقعیت زنان ارتقاء پیدا کرده
است و به عنوان مثال کسی به سیستم آلمان ابلاغ نکرده است که خانم مرکل به
سمت مهم و اثرگذار صدراعظمی این کشور میرسد، دلیلش این است که در آنجا
تصمیم گرفته شده شأن اجتماعی زنان جدی گرفته شود، به طوری که میزان حضور
زنان در عرصههای مدیریتی به عنوان یکی از شاخصهای توسعه مورد توجه قرار
گرفته میشود که در همین راستا میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که یکی از
ملزومات توسعه، توجه نشان دادن به شایستگی و جایگاه زنان است. تأکید این
است که حضور زنان در منصبهای مختلف اگر با ابلاغ و اجبار باشد، هیچ
دستاوردی را در پی نخواهد داشت و رشد زنان در جوامع باید حقیقی باشد.
برای رسیدن به این مهم، راهحل چیست؟
محکوم به صبر هستیم تا جامعه به قدری رشد کند که ارزش زن، توانایی زن و البته شأن زن برای همه اقشار ملموس شود.
التزام رسیدن به این تکامل چه چیزهایی است؟
به نظر من، اگر جامعه به این نتیجه برسد که به حضور زنان در فضاهای مختلف
احتیاج دارد، در این حالت زنان در امور مختلف مشارکت میکنند و اینطور
میشود که جایگاهشان ارتقاء پیدا میکند. مثل آنچه بعد از پایان جنگ جهانی
دوم رخ داد، زمانی که فضای کار افزایش پیدا کرده بود و زنانی که در خلال
جنگ بیسرپرست شده بودند، هر کدام به نوعی وارد بازار کار و فعالیتهای
اجتماعی شدند و در نتیجه جایگاهشان ترقی پیدا کرد. همچنین زنان خودشان
باید در راستای گرفتن حقشان تلاش کافی داشته باشند.
البته هنوز هستند زنانی که آنطور که باید به حقوق خود آشنا نیستند.
به نکته خوب و قابل تأملی اشاره کردید. متأسفانه بخشی از زنان نمیدانند که
چه حقی دارند و چه حقهایی را نمیتوانند طلب کنند. به همین دلیل، باید
شرایطی به وجود بیاید تا زنان با آموزشهای کافی به آگاهی لازم از حقوق
خود برسند.
شما فکر میکنید یک سیستم مردسالار، فضا را برای آگاهی زنان فراهم میکند؟
این هدفی است که باید قدم به قدم پیگیری شود و در بلندمدت این امکان فراهم شود تا بلکه زنان اطلاع کافی از حقشان داشته باشند.
در این بین تکلیف قانون چیست؟
لازم است که حتماً قوانینی که درباره زنان نوشته شده است، تغییر کنند. به
عنوان مثال قانون استخدام و... البته در قانون برای زنان خلأهای بیشماری
هست که منوط به یکی، دو مورد نمیشود. تقریباً همه قوانین مدنی ما نیاز به
اصلاح دارند تا بلکه بتوان زنان را به حق مسلمشان رساند. چون وقتی زنان در
انتخابات 50 درصد مشارکت دارند و در کنکور هم بیش از 50 درصد قبولی
دارند، خوب نیست که در تقسیم کارهای مهم در اقلیت دیده شوند و حتی میتوان
گفت که یک ظلم اکبر است. مثلاً این سؤال مطرح است که چرا زنان مجلس دنبال
این هستند تا فقط زنان ورزشکار یا نخبه یا... بتوانند بدون اجازه همسر
بتوانند به سفر خارجی بروند. خیلی از زنان هستند که به لحاظ شغلی و حتی به
لحاظ روحی احتیاج به سفر دارند.
خب، مراجع تقلید نظری را اصلح میدانند و مقابله با نظر مراجع تا حدودی غیرممکن است.
مردم در کشور ما احترام فوقالعادهای برای مراجع تقلید قائل هستند و به
همین دلیل، همه لازم میدانند که هیچ کاری برخلاف نظر آقایان انجام نشود.
به نظر من اگر با آنها صحبت شود و مراجع نظرات مردم را بشنوند، حتماً قانع
خواهند شد و اصلاً اینطور نیست که خدای ناکرده آنها خودرأی باشند.
برای سؤال آخر؛ نظرتان درباره اینکه به شوخی یا جدی گفته میشود «زن بودن در ایران خیلی بد است» چیست؟
من فکر میکنم که زنان و دختران ایرانی به دلیل ضعف نگرش و فقر فرهنگی
مشکلات زیادی دارند که باید خودشان آستینها را بالا بزنند و خودشان را به
تکامل برسانند تا بتوانند مشکلاتشان را یک به یک حل کنند.