آموزش کودکان برای فردای بهتر سرزمین

آموزش کودکان برای فردای بهتر سرزمین

شینا انصاری - روز جهانی و هفته ملی کودک فرصتی است برای پرداختن به دغدغه‌ها، مشکلات، بحران‌ها، علاقه‌مندی‌ها و حقوق کودکان، این جوانه‌های زندگی و امیدهای آینده. کودکان در نقاط زیادی از دنیا در حالی اولین قربانی سیاست، فقر، خشونت و جنگ هستند
جهان در آستانه‌ی بازچینش رقابت

جهان در آستانه‌ی بازچینش رقابت

محمدمهدی محمدی-رقابت‌پذیری در سال ۲۰۲۵ تنها یک رتبه‌بندی نیست، بلکه نمایی است از آنچه جهان به سمتش می‌رود: ثبات، شفافیت، و هوشمندی سیاست. کشورمان اگر بخواهد سهمی در آینده اقتصادی جهان داشته باشد، باید نه‌تنها در زمره بازیگران مهم این تغییر جهانی و همکار در سازمان های جدید بین اللملی قرار بگیرد، بلکه باید طراح مسیر خود با پایبندی به موازین و استراتژی های خود باشد. مسیری که از درون طراحی، اصلاح و اجرا می‌شود، نه از بیرون تحمیل.
چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴ - 2025 October 15
کد خبر: ۸۶۵۳۸
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۷

روزنامه‌نگاري با حال ناخوش

حال مطبوعات ايران خوب نيست. حال روزنامه‌نگار ايراني هم خوب نيست. کارشان زياد شده است.
تدبیر24»تنوع روزنامه‌نگاري بيشتر شده و کيفيت کار هم بالاتر رفته است. تعداد نشريات افزايش يافته و انتشار نشريه در استان‌ها و شهرستان‌ها هم رونقي کم‌مانند پيدا کرده است. احترام و پذيرش روزنامه‌نگاران در سازمان‌ها و دستگاه‌هاي دولتي و حکومتي ارتقا پيدا کرده و... . همه اينها روشن و خوب؛ اما حال روزنامه‌نگار ايراني همچنان خوب نيست. حتي روزنامه‌نگاراني که بيشتر از ١٠، ١٥ سال از سابقه کار آنها مي‌گذرد، مگر درويش باشند تا با درآمد روزنامه‌نگاري بتوانند گذران عمر کنند. کمتر نشريه‌اي است که تمام اعضاي ثابت تحريريه خود را بيمه کرده باشد. اخراج روزنامه‌نگار، ساده‌ترين کاري است که ممکن است در يک نشريه رخ دهد. فرصتي يا حتي برنامه‌اي براي آموزش و بازآموزي در کمتر نشريه‌اي فراهم است. روزنامه‌نگار تشکلي ندارد تا در آن بتواند امنيت و حمايتي براي زندگي صنفي خود بيابد. براي تجديد حيات يا راه‌اندازي يک تشکل صنفي جز دست‌انداز در مقابل خود نمي‌بيند و بايد مثل صغار چشم بدوزد تا تحت نظارت کامل، سازماني برايش درست کنند و بنشين‌و‌پاشو را يادش دهند. هرکه از راه مي‌رسد، مي‌شود آموزگار روزنامه‌نگار که او بايد اين کند و آن کند. گاهي روزنامه‌نگار مجبور مي‌شود بشود پله ترقي ديگري. هنوز که هنوز است، بايد دست و دلش بلرزد که مطلبش اگر به مذاق‌هايي چند خوش نيايد، چه روزهايي را بايد بي‌کار يا در جايي دور از چشم و گوش ديگران به سر ببرد و طعن و لعن بشنود و عقوبت‌ها ببيند. روزنامه‌نگار ايراني خيلي کارها کرده است و همچنان مي‌کند. سنگ زيرين چرخش آسياي اطلاعات است. از دانشگاه‌ها گرفته تا دولت‌ها، به يمن نام و رشته او رونق فراوان يافته‌اند. با وعده‌هاي شيرين به روزنامه‌نگار و اميددادن به او  سبد‌سبد آرا جمع مي‌شود؛ اما کمتر پيش مي‌آيد که دستش را بگيرند. نبضش را بگيرند. حالش را بپرسند. دردش را بشنوند و قدرش را چنان دهند که حقش است. آزادي و امنيت و استقلالش را بپذيرند. بيشترين چيزي که روزنامه‌نگار ايراني دارد آقابالا‌سر است و امرونهي‌هاي بي‌پايان و خطاب‌هاي عتاب‌آلود، اگرچه در ظاهري مهربان.  اما خب! روزنامه‌نگار، روزنامه‌نگار است. نه اينکه عيب و ايراد ندارند؛ که دارند؛ ولي چه مي‌شود. حالتان چطور است؟


كامبيز نوروزي، حقوقدان

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: