خبرنگاران نه چشمان تیزبین جامعه هستند و نه رسالت پیامبری دارند؛ خبرنگاران، خبرنگار هستند...
تدبیر24»در شلوغی جوامع بشر، به خصوص در لای به لای ازدحام شهرهای نابودگر، هرکس
گوشهای از معادله بی رحم زندگی را گرفته است و سعی میکند به بهترین شکلی
که میتواند یا جبر افلاطونی جامعه اجازه میدهد این چند صبا را بگذراند تا
چندی بعد دوباره به خاک بازگردد و زندگی برای خبرنگاران نیز، چیزی جز این
نیست.
ما خبرنگار هستیم. نه قداستی وجود دارد و نه خدای مهربانتری داریم. ما
خبرنگاران نیز همچون دیگران انسان هستیم. گاهی شاد هستیم و گاهی غم از سر و
روی لحظاتمان بالا میرود. گاهی اشتباه میکنیم و گاهی از آنچه انجام
دادهایم سالهای سال به خود میبالیم. ما خبرنگاران گاهی مریض میشویم،
گاهی فریاد میزنیم و گاه سکوت میکنیم. ما خبرنگاران گاهی از تفرت سرشاریم
و گاهی با تمام دلهایمان عاشق میشویم.
آن طور که سالی یک بار، به بهانه روز خبرنگار همهمان را روی سر میگذارند
شاید همه ما شایسته احترام نباشیم و یا برعکس، شاید برای برخی از ما هرگز
آن طور که شایسته است احترام قائل نبودهاند. هرکداممان شاید جایی احترام
داشته باشیم و جایی به خونمان تشنه باشند. این قانون نانوشته و سرسخت
زندگی است که "هرکس چند روزی نوبت به اوست".
خبرنگار بودن آن طور که برخی میگویند سخت هم نیست. برای خبرنگار شدن لازم
نیست سالها درس بخوانید یا حتما تحصیلات آنچنانی داشته باشید. پا به دنیای
خبرنگاری که بگذارید خواه ناخواه چند ماه بعد کلیات را خواهید آموخت. این
طور نیست که برخی میگویند خبرنگار بودن شاخ غول شکستن است. خبرنگار بودن،
خبرنگار بودن است.
میان ما خبرنگاران هم مثل هر جای دیگر خوب و بد وجود دارد. برخی سر سپرده
هستند و جیب در گرو دارند، برخی آزاده هستند و قلمشان از تیغ تیز
بُرندهتر است. برخی جلوی این مدیر و آن معاون سر خم میکنند و چشم
میگویند، برخی سینه سپر در مقابل حقیقت میایستند. برخی قلم میسایند تا
روزگار بگذرد و برخی قلم میزنند تا تاثیر بگذارند.
خبرنگاران آن طور که برخی فکر میکنند، همه فرهیخته و فهمیده نیستند. برخی
علیرغم آن که سنی ندارند اساتید برجسته و بزرگی هستند، برخی نیز گرچه
پیشکسوت و ریش سفید اما حضورشان مایه ... است. فرهیخته بودن و نبودن اصولا
ربطی به خبرنگار بودن و نبودن ندارد.
این طور هم نیست که همه خبرنگاران مظلوم باشند و در حقشان اجحاف شود. یا
همیشه حقشان خورده شود و یا آنقدر که حقشان است تامین نشوند. بالاخره
برخی درآمد بهتری دارند و برخی حقوقشان مایه تمسخر است. این هم همچون همه
شغلهای دیگر قدری بستگی به شانس دارد و قدری بستگی به تواناییهای خود
فرد.
در میان همکاران نیز گاهی خبرنگاران با هم دوست و رفیق هستند و گاهی پشت سر
هم، پیش این و آن به تخریب هایی ناجوانمردانه میپردازند. گاهی پشت یکدیگر
در میآیند و گاهی پشت سر یکدیگر میزنند. از بیرون شاید این رسانه و آن
رسانه در یک جریان یا در دو جریان مقابل هم باشند اما میان خبرنگاران اصلا
این موضوع مهم نیست. گاهی دو خبرنگار از دو رسانه کاملا مقابل، با یکدیگر
دوست و رفیق هستند و گاهی دو همکار که تنها یک میز با هم فاصله دارند چشم
دیدن هم را ندارند.
همه اینها را گفتم که بگویم خبرنگاران انسان هستند. خبرنگار بودن چیز خاصی
نیست که بگویند فلانی خبرنگار است و فلانی هنوز خبرنگار نشده است. بشکنیم
تابوهای خود ساخته را شاید شکست تابوهای جامعه! همین که یک فایل صوتی را
بتوانی قسمت به قسمت گوش کنی و آنچه گفته شده است را تایپ کنی خبرنگاری.
آن چیز که انسانها را عزیز میکند خبرنگار بودن و دکتر و مهندس بودن نیست
که هر سال 17 مرداد از یک سو نالههای خبرنگاران بلند میشود و از سوی دیگر
مدیران یادشان میافتد خبرنگاران را روی سر بگذارند و تقدس کذب به آنها
میدهند.
کاش هرکس، هر شغل و حرفه و پیشهای که دارد، بهترین خود باشد، احترام
بگذارد و احترام ببیند. کاش هرکس در هر نقابی که پنهان شده است، انسان
باشد...