حمید محمدی- «منتقدان انتظار شق القمر از برجام داشتند». این جمله را میتوان یکی از چند جمله کلیدی و مهم مصاحبه اخیر وزیر امور خارجه با یکی از خبرگزاریهای داخلی دانست که دستمایه برخی بیانصافیهایی قرار گرفته است که البته موضوع جدیدی نیست و وزارت امور خارجه و مشخصاً تیم مذاکرات برجام و در رأس آنها دکتر ظریف، هم در دو سال مذاکرات برجام و هم در دوره حدوداً دوساله پسابرجام، آماج این بیانصافیها و چشم بستنها بر دستاوردها و نتایج مثبت برجام بودهاند
تدبیر24»حتی باعث شده است تلاشها و فعالیتهای وزارت امور خارجه در سایر حوزههای
غیر از برجام نیز مورد بیمهری و کم لطفی گروهی از منتقدان قرار بگیرد.
در
میان تمام انتقاداتی که در طی 4 سال گذشته به وزارت امور خارجه و بویژه در
موضوع برجام شده است، شاید هیچ چیز به اندازه «بی انصافی» و چشم بستن بر
دستاوردهای برجام، حتی اگر از نظر منتقدان ناچیز بوده باشد، آزاردهنده
نیست.
برجام محصول «10 سال تحریم و فشار ظالمانه بر کشورمان با محوریت
امریکا و همراهی جامعه جهانی»، «پافشاری بحق جمهوری اسلامی ایران بر حق
مسلم خود در برنامه صلحآمیز هسته ای»، «رای مردم به دولت تدبیر و امید» در
سال 92، «اجماع نظام» در ضرورت ایجاد تغییرات اساسی و جدی در مذاکرات
هستهای با 1+5 و دو سال نفس گیر «ایستادگی، پایمردی و اعتقاد» تمامی ارکان
نظام بر دیپلماسی، «اثبات بینتیجه بودن فشارها و تحریمهای ظالمانه»،
رسیدن به یک «چارچوب مذاکره شده با 6 قدرت بزرگ جهان بر سر موضوع هستهای»
از طریق مذاکرات سیاسی و در نهایت نیز «تثبیت حق هستهای کشورمان» در دوره
پسابرجام، اصرار تصمیم گیرندگان عالی کشور بر «پایبندی به تعهدات کشورمان
در برجام» و بویژه «هوشیاری و درایت ملی» در جلوگیری از افتادن در دام دولت
جدید امریکا برای وادار کردن ایران به نقض برجام و واکنشها و تصمیمات
احساسی و هیجانی مسئولان نظام بود؛ که اگر نبود این درایت و هوشیاری ملی در
دوره چند ماهه روی کار آمدن ترامپ در امریکا، قدر مسلم رفتارهای رئیس
جمهوری جدید این کشور میتوانست بار دیگر جامعه بینالمللی را همچون دوره
حدوداً هشت ساله قبل از دولت تدبیر و امید، علیه کشورمان با هم متحد و
یکصدا کند.
دوستانی که این روزها عالیترین مقام دستگاه دیپلماسی کشور
را متهم به ضعف حافظه میکنند قطعاً آنقدر به قدرت حافظه باور دارند که
فراموش نکرده باشند که اوضاع و احوال کشور در مراودات و تعاملات بینالمللی
با جامعه جهانی تا قبل از سال 92 در چه شرایط و وضعیتی قرار داشت که خود
بخوبی میدانند نگارنده و شاید هر قلم به دست دیگری نیز، ناتوان از شرح
اسفناک آن در این سطور محدود است و روشن و واضح است که از همان ابتدا قرار
نبود برجام تمام مشکلات و معضلات داخلی کشور در حوزههای مختلف اجتماعی،
مدیریتی و فرهنگی- که بسیاری از آنها ربطی به موضوع برنامه هستهای کشور و
تعاملات بینالمللی ما با جامعه جهانی ندارد- را حل کند و آنچه از همان
ابتدا نیز گفته میشد این بود که برجام تنها قرار بود موانع و مشکلات موجود
بر سر تعاملات ما با جهان را که به بهانه برنامه هستهای کشور ایجاد شده
بود، رفع کند که به اعتبار و استناد آمار و ارقام به آنچه قرار بود برسد،
رسیده است.
البته اگر هم حافظه بلندمدت آقایان قد نمیدهد به 5 سال پیش
از این و قبلتر از آن رجوع کنند که احتمالاً مقرون به صرفه نیست؛ آن
سالها را به یاد آورند یا شاید هم حافظه خود را از هر گونه خاطره آن دوران
مشعشع پاکسازی کردهاند! حداقل برای به خاطرآوری همین دو- سه ساله، زحمتی
به خود بدهند و رفت و آمد هیأتهای خارجی، قراردادهای بیسابقه در تاریخ
بعد از انقلاب در بخش نفت و گاز و حمل و نقل و بازگشت سطح فروش نفت کشور به
میزان قبل از تحریمها و دهها دستاورد ریز و درشتی که مستقیماً به موضوع
برجام مرتبط است را ببینند و به یاد بیاورند و اگر باز هم صلاح نمیدانند
که دو- سه سال گذشته را نیز به خاطر بیاورند، یا شاید هم به دلایلی فاقد
توان لازم برای به یادآوری همین دوران دو- سه ساله اخیر هستند، احتمالاً
هنوز آنقدر ناتوان نشدهاند که همین دو- سه روز گذشته را به یاد نیاورند که
یکی از معتبرترین بانکهای اتریشی از ایجاد پل بانکی از طریق این بانک به
منظور تأمین طرحها در ایران سخن گفته است و قرارداد آن در آستانه امضا شدن
است یا خط اعتباری هشت میلیارد یورویی کره جنوبی که قرارداد آن نیز امضا
شده است.
دوستان حافظه دوست احتمالاً به یاد نمیآورند که در دوره مورد
علاقه آنها، حتی به زبان آوردن شفاهی چنین توافقهایی میتوانست موج جدیدی
از تحریمها و فشارها را علیه کشورمان شکل بدهد، چه برسد به اینکه یکی از
نزدیکترین متحدان امریکا اقدام به اختصاص خط اعتباری هشت میلیارد یورویی
بکند و قرارداد آن را نیز امضا کند.
در پایان باید بگویم که کمی فشار به
حافظه و به خاطرآوردن اخبار همین دو- سه روزه نیازی به شق القمر ندارد و
شاید همین را هم به خاطر نیاورند که چگونه موضوع ورود هواپیماهای جدید را
هم به سخره میگرفتند ولی وقتی آمد و در فرودگاه مهرآباد نشست، خود همین
آقایان جزو نخستین مسافرینی بودند که مزه نشستن بر هواپیماهای نو را بعد از
حدود 4 دهه، تجربه کردند.
اگر هم برخی از دوستان کم انصاف و شاید هم
بیانصاف به دلایلی، توان از کف دادهاند و نمیتوانند همین را هم از حافظه
خود بخواهند، دیگر کاری از دست هیچ کس بر نمیآید و تنها میتوان گفت کاش
فراموشکاری اختیاری یا اجباریمان رنگ و بوی بیانصافی نمیگرفت و اینگونه
منافع ملی کشور را دستمایه مطالب کم ارزش ژورنالیستی نمیکردیم.