تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 November 22
کد خبر: ۸۸۴۶۶
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۰

کسی از پشه‌های ری و تجریش خبر ندارد

آساره کیانی
چهارپنج سالی می‌شود که آمده‌اند تهران و هر تابستان بیشتر از تابستان قبل شده‌اند طوری که دیگر دور بر درخت‌های توت و چنار کنار خیابان‌ها نمی‌پلکند؛ تمام طول مسیر شورا را در خیابان بهشت، با تو همراهی می‌کنند و حتی توی دهانت هم می‌روند؛ درب شیشه‌ای سنگین را که هل می‌دهی، هجوم می‌آروند تو.
می‌بینیش پیچیده در چادری نیم‌دار بر سکویی در گوشه درب ورودی مچاله شده؛ با ظاهری غریب و چشمانی که عینک ته‌استکانی بر مظلومیتش افزوده و نگاه چین‌خورده‌ای که پر از انتظار است برای کارهای نکرده.
پشه‌ها هم تو آمده‌اند اما تا برسی به صحن، دیگر نمیبینی‌شان. پیرمرد می‌پرسد کجا می‌برید من را؟ می‌گویند داریم می‌بریمت که تشکر کنیم برای این چهارسال که زحمت کشیدی. دوتا از اعضاء کمکش می‌کنند که بلند شود و برود بالا بایستد کنار رئیس شورا و شهردار تا رنج سالیان دراز و همه کارهایی که می‌شد بشود اما نشد در چهره شورای شهری خسته و خواب‌آلود هویدا شود.
می‌گویند تقدیر می‌شود از آقای جهان‌قهرمان به پاس چهار سال «تلاش» در شورای شهر تهران؛ مثل اینکه چیز خنده‌داری گفته باشند؛ همه اعم از خبرنگارها و اعضای شورا و حتی آنها که زمانی او را در لیست‌شان گذاشته بودند، می‌خندند؛ خودش هم می‌خندد.
طعم تلخ پشه‌ها را هنوز توی دهانت احساس می‌کنی که عضوی با ظرف شیرینی جلو می‌آید؛ باید با همه تعامل کرد حتی آنها که ملک‌های نجومی بین خود و دوستان‌شان تقسیم کرده‌اند!
شهردار داد می‌زند«مجید(اسم عکاسش است گویا) دوربین را بیاور»؛ خبرنگارها ازاین طرف به آن‌طرف میدوند تا توی قاب سلفی عضو ورزشکاری قرار بگیرند که حالا دیگر کبودی پای چشمش خوب شده؛ توی همین شورا عضو ورزشکار دیگری کتکش زده بود؛ عضو ریزجثه‌ای که تا شهردار آمده بود، شورا را ترک کرد؛ خودش به همین شهردار رای داده بود و تا وسط‌های کار هم خوب بودند با هم؛ یکهو میان‌شان شکرآب شد؛ همان وقت‌ها هم قیمت بعضی ملک‌های تجاری بالا رفته بود.
در این شورا مردانی بی دلیل گفته بودند که اگر فلان خانم عضو شورا(که انگار ملک نجومی هم گرفته بود) نبود، خواهر فلان خبرنگار یک هفته دست داعش می‌افتاد و اگر مردم منطقه دوازده گرسنه‌اند، دیگر به آثار تاریخی‌اش کاری نداشته باشیم و بگذاریم بریزند پایین؛ این شورا آدم‌های عضو حزب مخالف شهرداری داشت که شهردار را عاشقانه دوست داشتند و مردان عضو حزب موافقی که جدی‌ترین منتقد آقای شهردار بودند و شاید پایان چنین شورایی روز غم خبرنگاری باشد که سوژه‌ها همینطور خودشان می‌رفتند توی ریکوردرش.
سوژه های چهارمی‌ها در حال ته‌کشیدن‌اند و قرار است پنجمی‌ها که همه در یک حزب واحدند، بیایند؛ در هر رفتن و آمدنی، نگاهی نشسته بر سکوی درب ورودی سنگینی می‌کند.
اگر بیرون درب، کنار پشه‌ها ایستاده و ازدور جمعیتی را دیده باشید که گلوله‌وار میچرخد و جلو می‌آید، بدانید که فرد احاطه‌شده، یکی از اعضای شورای پنجم است؛ آنها همینطور قل می‌خورند و از در عبور می‌کنند و می‌روند توی صحن و حتی تا جایگاه ریاست شورا هم عضو مورد علاقه‌شان را مشایعت می‌کنند. این هوادارها به بقیه ۲۰ نفر کاری ندارند و چنان بلبشویی توی مترو راه می‌اندازند که مسافران می‌پرسند؛ رئیس‌جمهور آمده و بعد که می‌شنوند اعضای شورای جدیداند؛ می‌خواهند با مترو بروند حرم مطهر، کمی با غیظ می گویند که«اینجا هم دست از سرمان برنمی‌دارید؟ شما چه کار کردید برای ما؟»
شاید بدون کار پژوهشی و آماری، به ضرس قاطع بتوان گفت که تعداد پشه‌های سفید تهران نه تنها کم نشده که بیشتر هم شده؛ (کسی از پشه‌های ری و تجریش خبر ندارد) این را طعم تلخی می‌گوید که هنوز در دهانت احساس میکنی.
حالا دیگر مجید دوربین را آورده و شهردار رو به عکاسها آن را جلو چشمش گرفته؛ آن روز کسی یادش نبود از شهردار بپرسد که آیا توی قاب دوربینش یک پیرزن خسته هم بود که با عینک ته‌استکانی بر سکوی درب ورودی شورا توی خودش مچاله شده بود؟

روزنامه همدلی
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: