بدون تردید «سیاست داخلی» یکی از چالشبرانگیزترین مسائل مدیریت کشور است که این مساله برای هر دولتی در ایران شاید مهمترین مساله و در چند بعد قابلتوجه باشد. البته بخش اعظمی از مشکلات ایران کماکان ریشه در سیاست خارجی دارد ولی این موضوع فعلا از اولویت اول خارج شده است.
تدبیر24»احمد شیرزاد در ادامه در اعتماد نوشت: یکی از مهمترین معضلات در سیاست
داخلی ایران، نظام تصمیمگیری و متناسب بودن اختیارات و پاسخگویی به حساب
میآید. در سیستم تصمیمگیری ایران عوامل متعددی دخیل هستند. مثلا وقتی
قرار است مدیری نصب شود باید جنبههای مختلفی را در نظر گرفت. در دنیا هم
اینگونه است که وقتی رییس دولتی میخواهد وزیر یا مدیری را انتخاب کند با
احزاب رایزنی میکند اما تفاوت اینجاست که وقتی احزاب نظر میدهند و مدیری
را معرفی میکنند مسوولیت کارشان را هم به عهده میگیرند. در ایران اما
عوامل فرهنگی و سیاسی مختلفی هستند که در نظام تصمیمگیری اثرگذارند و
معمولا متناسب با آن پاسخگو هم نیستند.
گاهی بر سر نصب یک فرماندار یا بخشدار ممکن است اختلاف بالا بگیرد و در
حالی که خیلیها در انتخاب آن فرماندار اثرگذار بودهاند موضوع تنها بر سر
دولت خراب شود. مثلا در خیلی از موارد امام جمعه، نماینده مجلس و شخصیتهای
سیاسی و فرهنگی محلی در انتخابها دخیل هستند اما مسوولیت کارشان را
برعهده نمیگیرند. در این زمینه میتوان به انتصاب مدیران از میان خواهران و
برادران اهل سنت اشاره کرد که رییسجمهور روی آن دست گذاشته. متاسفانه دست
مدیران برای انتخاب از بین افراد با لیاقت از گرایشها، جنسیتها، اقوام و
مذاهب مختلف باز نیست که موضوعی موثر چه از نظر داخلی وچه از نگاه
بینالمللی است. با توجه به اینکه نظام انتخاب در کشور و پاسخگویی متناسب
نیست بهتر است در این زمینه شفافیت ایجاد شود. مثلا اگر رییسجمهور برای
انتخاب وزیر زن محذوریت داشته، بهتر است به صورت شفاف اعلام کند. حتی جامعه
هم میپذیرد. پس چرا هزینه را دولت بر گردن بگیرد؟ درست است که شاید نتوان
عوامل تاثیرگذار را حذف یا مثل سایر نقاط یک نظام عرفی ایجاد کرد اما
دستکم میتوان شفافیت به وجود آورد و این شفافیت باعث میشود که هر کس
هزینه خودش را بپردازد.
در همین موضوع انتخاب وزیر زن به نظر میرسد آقای روحانی به حساب نجابتش
گفت که تحت فشار نبوده و یک کار اخلاقی انجام داد که مسوولیت را به گردن
دیگران نیندازد اما بهتر بود با شفافیت اعلام میکرد. یک اولویت دیگر در
سیاست داخلی مسائل فرهنگی کشور است. درست است که مقوله فرهنگ از سیاست
داخلی متفاوت است اما در ایران بهشدت سیاسی شده؛ مثلا برای یک کنسرت ساده
که خیلی پیشپاافتاده است و مقامات اجرایی باید به آن رسیدگی کنند وزیر
ارشاد باید بایستد و کتک و فحش بخورد.
این شیوه برای کسانی که نگران فرهنگ کشور هستند، مناسب نیست و متاسفانه
مقوله فرهنگ بهشدت سیاسی شده است. اما مهمترین مساله سیاست داخلی کشور
موضوع انتخابات است. دولت دوازدهم باید انتخابات مجلس یازدهم را برگزار کند
و قابل پیشبینی است که چالشهای انتخابات از یک سال قبل شروع شود. دولت
باید این مساله لاینحل نظارت بر انتخابات را به سر و سامان برساند چرا که
اگر قرار باشد همچنان نظارت استصوابی به حذف یک جناح و سلیقه منجر شود با
مشکل مواجه خواهیم شد.
در دو، سه انتخابات اخیر مردم رضایت دادند که به همان حداقلهایی که شورای
نگهبان تعیین کرده رای بدهند و مقداری این بازی را بر هم بزنند. حد نهایی
اینگونه تصمیمگیری این است که به این نقطه میرسیم که برای هر کرسی یک
کاندیدا معرفی شود و مردم با رای دادن خود به نوعی با او بیعت میکنند. اما
اگر قرار است واقعا انتخابات داشته باشیم باید حق انتخاب از میان سلایق
مختلف وجود داشته باشد.
گاهی نوع نگاه شورای نگهبان اینگونه است که میگوید اصلاحطلب حضور داشته
باشد ولی فقط آن اصلاحطلبی که ما میگوییم! در این زمینه نمیتوانیم توقع
داشته باشیم که دولت آقای روحانی وارد فاز دعوا شود و اجرای انتخابات را به
گروگان بگیرد چرا که این کار عملی و عاقلانه نیست. به هر حال در انتخابات،
نظارت شورای نظارت بخشی از قانون است اما در این بخش این توقع وجود دارد
که دولت درباره هیاتهای اجرایی کاملا محکم و جدی عمل کند.
در هیاتهای اجرایی باید از افراد بیطرفی که قانون را همانگونه که هست
اجرا میکنند، استفاده شود و نباید تن به بیقانونی داد. از طرفی
فرماندارانی که پایبند به قانون و مستقل هستند و تحت فشار قرار نمیگیرند
باید حضور داشته باشند. بحث هیاتهای اجرایی در انتخابات خیلی مهم است که
امیدواریم بهتر از گذشته عمل شود تا شاهد مواردی مثل مینو خالقی نباشیم.
مساله دیگر در سیاست داخلی این است که آقای روحانی میتواند وارد یک
گفتوگو شود و به نوعی برجام داخلی را کلید بزند. او باید از طرف مقابل
بخواهد بیایند و فکر کنند و طرح جامعی ارایه دهد. این مساله قابل اجرا است و
دولت نباید وارد فاز دعوا و سرشاخ شدن شود. باید با شورای نگهبان بنشینند و
با یک گفتوگوی سالم و منطقی یک راهحل ملی برای مسائل سیاست داخلی پیدا
کنند.
ایرادی ندارد که بزرگان دو جناح کشور بنشینند و با هم صحبت کنند. منطق
شورای نگهبان این است که چون بحثهای شورا با آبروی افراد سر و کار دارد
باید مخفیانه باشد. با این منطق دولت هم نباید با هیچ کس درباره اهدافش
مشورت کند در حالی که آقای روحانی مثلا در انتخابات وزرا و مشورت با دیگران
عاقلانه عمل کرد و انتظار این است که این مشی عاقلانه ادامه پیدا کند.
این توانمندی در آقای روحانی و بزرگان اصولگرا وجود دارد که یک جمع 20 تا
30 نفره از بزرگان و ریشسفیدان دو جناح تشکیل دهند و ببینند برای انتخابات
مجلس و سایر امور سیاست داخلی چه کاری بهتر است.
به هرحال مساله برجام داخلی و نظارت استصوابی شورای نگهبان بسیار مهم هستند
که باید حل شوند. ما در مجلس ششم به نتیجه نرسیدیم و لوایح دوقلوی دولت
اصلاحات به خصوص اصلاح قانون انتخابات هم به نتیجه نرسید و در بر همان
پاشنه چرخید، تا جایی که مردم در انتخابات اخیر خبرگان، رییس و اعضای
پرنفوذ آن را حذف کردند چرا که آقایان سعی نکردند حرف مردم را درست درک
کنند.
آقای روحانی اگر میخواهد گام جدی بردارد، باید بتواند با گفتوگو نظارت
استصوابی و سلیقهای برخورد کردن را حل کند و مثلا در تعیین هیات نظارت
مرکزی تلاش شود افراد موجهی که بیطرف هستند مثل امثال آقای ناطقنوری که
از آنها در کشور کم نداریم، استفاده شود تا این افراد بنشینند و
سیاستگذاری درستی کنند که نظارت یکطرفه نباشد.
اگر آقای روحانی بتواند در این دولت بحث برجام داخلی بر مبنای گفتوگو را به سرانجام برساند، کار بزرگی انجام داده است.