سعید حجاریان و عباس عبدی در تحلیل شرایط انتخابات، اکثریت رأی این استان را همچون سایر استانهای محروم، برای رقیب پیشبینی کرده بودند و رأی نزدیک به شصتدرصدی ساکنان استان به روحانی را فراتر از پیشبینیها توصیف میکردند. این نوشتار درصدد تحلیل رفتار رأیدهندگان و چرایی این آرا نیست و تنها به یک نکته کلیدی اشاره میکند؛ اجماع حداکثری نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حضور قومیتهای گوناگون و نمایندگان مجلس در کمپین انتخاباتی دکتر روحانی در استان را میتوان پایه این رأی معنادار دانست. این در حالی است که عملکرد نماینده عالی دولت در استان و تیم اجرایی، رتبه دوم بیکاری (پس از کرمانشاه) و رتبه آخر جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی را برای استان به ارمغان آورده بود. مدیریت ناکارآمد استان در دولت یازدهم در تعمیق مشکلات مردم استان صورتی از ضعف مدیریتی و شخصیسازی مساله مدیریت عمومی را تداعی میکرد. بهکارگیری نیروهای غیر متخصص در حوزههای گوناگون، عملا به بنبستهای متعددی انجامیده و غلبه حاشیه بر متن و به حاشیه راندن نیروهای کارآمد و میدانداری غیرمتخصصان را در پی داشت. میطلبد در وضعیت جدید و در آغاز کار، دولت دوازدهم برای رهایی از مشکلات عدیده و تحولی مثبت در سطح استان، مدیری کارآمد، لایق و معتقد به رعایت و اولویت مصالح عمومی را بهکار گیرد. مهمترین شاخص مدیریت استانی در دولت جدید توان اجماع سازی و استفاده از ظرفیتهای متعدد برای محور قرار دادن مصالح مردم استان است. استانداری که توان اجماع سازی نخبگان فکری و عملیاتی را برای شناخت و حل مسائل نداشته باشد و در چنبره یک باند منفعت محور، خود را محبوس نموده باشد، عرض خود میبرد و زحمت خلق افزاید. گام دوم پس از اجماع سازی، اولویت بندی مشکلات و حرکت در مسیر زدایش مشکلات، معطوف به ظرفیتهای جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و... است. مدیریت کلان استان باید درک درستی از مناسبات ملی، وضعیت کلان کشور و ظرفیتهای استان داشته باشد. بدون شناخت درد، درمانی اتفاق نمیافتد. افتادن در وادی روزمرگی، غیر از سوزاندن فرصت و سرمایه، دستاوردی نخواهد داشت. زدایش مشکلات و افتادن در ریل توسعه، همچنین نیازمند مدیرانی است که وجدان و انضباط کاری را پیشه نموده باشند. اعتقاد و التزام به اصول حکمرانی خوب و آگاهی از آخرین دستاوردهای بشری برای حل مسائل گوناگون، مدیران را بر مشکلات چیره خواهد کرد و آنها را از گمشدگی در کلاف پیچیده نادانی و ناتوانی رها میسازد. پاکدستی و حساسیت گسترده نسبت به منابع عمومی باید صفت شاخص مدیر ارشد استان باشد. تقویت بعد نظارتی و بازرسیها در سطوح مختلف، ارتباط گسترده، متوالی و روز آمد با بازوهای نظارتی قوای دیگر میتواند در کاهش درجه فساد اداری نقش آفرین باشد. مدیر ارشد استان میبایست واجد ظرفیت فساد ستیزی و اشراف گستردهای در این زمینه باشد. استان چهارمحال و بختیاری از لحاظ جغرافیایی در موقعیت استراتژیک ویژه قرار دارد. تامین آب بخشی از فلات مرکزی ایران و جلگه خوزستان اهمیت خاصی را برای این سرزمین بهوجود آورده است. متاسفانه مدیریتهای نامبتنی بر اصول پذیرفته شده محیطزیست و خصلت سودجویانه بهرهبرداران مختلف، زمینه مشکلات عدیدهای را در سطح این استان بهوجود آورده است. استاندار چهارمحال و بختیاری باید از طرفی رویکرد ملی به این مساله داشته باشد و از سویی از اقتدار و ظرفیتهای گوناگون برای کاهش مخاطرات در این بخش برخوردار باشد. حل این معضلات نیازمند ایجاد تیمهای کارشناسی با حضور کارشناسان محیطزیست، جامعه شناسان، اقتصاددانان، کارشناسان مسائل امنیتی و... است. ایجاد زمینه گفتوگو بین نخبگان حوزههای مختلف و نگاه حلالمسائلی میتواند در زدایش مخاطرات نقشی اساسی داشته باشد. از این جهت، مردم استان چهارمحال و بختیاری استاندار معتمدی میخواهند که تصمیماتش دارای وجاهت باشد. گذر از وضعیت اندکسالار کنونی به وضعیتی شایستهسالار، مسالهمحور و مبتنی بر مصالح مردم استان، تنها راه عبور به سمت توسعه همه جانبه است.
عباس موسایی، تحلیلگر سیاسی