چندوقتی است که بحثها پیرامون فراکسیون امید بالا گرفته و هنوز کنشگران جامعه سیاسی دربرابر شیوه ارائه رأی اعتماد و عملکرد فراکسیون امید با علامت سوال جدی مواجهند. درچنین شرایطی رئیس این فراکسیون سخن از نادرستبودن ادامه ائتلاف با اصولگرایان و اعتدالگرایان در انتخابات98 را به میان کشید. اکنون حامیان اصلاحات بر سر یک دوراهی بزرگ قرار گرفتهاند و باید تکلیف خود را با این دوراهی مشخص کنند. غلامرضا ظریفیان، یکی از تحلیلگران شناختهشده اصلاحطلب، در این باره با «آرمان» گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
عملکرد یکساله فراکسیون امید را چگونه ارزیابی میکنید و نقاط ضعفوقوت آن را در چه میدانید؟
فراکسیون امید نتیجه تجربه تاریخی منش اصلاحطلبان در عرصه سیاست و زاده مجموعهکنشهای جبهه اصلاحات در یک سلسلهمراتب با سازوکارهای خرد جمعی است. این مکانیسمها تا زمانی ادامه دارند که احزاب مرحله ابتدایی خود را طی کنند و در مرحله بلوغ خود به دو سه حزب قوی برسند. به هر روی اکنون که حزب قوی نداریم، چارهای جز ادامه فعالیت شورای عالی سیاستگذاری وجود ندارد. انسجامبخشی اصلاحات، استراتژیهای روشنتر، همگرایی و اقناع بیشتر بازیگران و هواداران، نقاط قوت این گونه اقدامات هستند، اما طبیعی است هنگامی که کارخود را فراکسیونی یا جبههای تعریف میکنیم، نقاط ضعفی نیز بهوجود میآید. نظام حزبی از لحاظ ساختار و انضباط قویتر است. در این نظام افراد بهگونهای آموزش میبینند که منسجمتر و سازمانیافتهتر عمل کنند، تصمیمات از طریق یک فرایند کارشناسی به دست آیند، به مسائل مختلف پرداخته شود و سخنگوی حزب موضع نهایی را بیان کند. در حوزههای فراکسیونی و جبههای، احتمال طراحی بخشی از چنین جلوههایی وجود دارد، اما امکان چنین انسجامی وجود ندارد و در برخی از اظهارنظرها، تصمیمها و گفتوگوها اعضا مواضع ساختاری را نادیده میگیرند و بهدنبال علایق و سلایق خود میروند. این تجربه در فراکسیون امید نیز تکرار شده و بسیاری از افراد دیدگاههایی را مطرح میکنند که با نظر جبهه اصلاحات، شعسا (شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان) و فراکسیون امید سازگاری ندارد. در انتخابات ریاستجمهوری نیز با برخی مصادیق روبهرو بودیم که برخی افراد نظر شخصی خود را بیان و انرژی مجموعه را صرف کارهای بیهوده کردند. بنابراین در تعبیه سازوکارها منافع بیشتر از ضررها هستند، چراکه حدی از انسجام را به مجموعه میبخشد، اما به این دلیل که کنش ما، کار حزبی نیست، گاهی اوقات مشکلات شدیدی از جمله تشتت آرا و عدم اتحاد کامل وجود دارد که نقاط ضعف اینگونه کارها محسوب میشوند. بهنظر من، تا زمانی که احزاب قوی در درون جبهه اصلاحات و با آموزش و پرورش اصلاحطلبان تشکیل نشوند، ادامه چنین سازوکارهایی ضرورت دارد. اگر این مکانیسمها نبودند، با مشکلات زیادی روبهرو میشدند؛ پس باید این سازوکارها اصلاح شوند، نه اینکه آنها را حذف کرد.
موانع انسجام اصلاحطلبان چیست؟
این بحث به اصلاحطلبان منحصر نیست، بلکه نظامات سیاسی کشور ما از مشروطه تاکنون و جایگاههای ما در ساحت سیاست با تشتت روبهرو بوده است. مردم بهخاطر برخی از تجارب تلخ بعضی از احزاب دید مناسبی نسبت به آنها ندارند. احزاب مدنظر روشنفکران و کنشگران سیاسی جامعه ما قرار نگرفت و صرفا تعدادی از نخبگان ما بهتازگی نقش کلیدی احزاب را دریافتهاند. در دفترهای فضای فرهنگی و آموزشهای دوره طفولیت و مدارس ما بنا بهدلایلی به فعالیتهای جمعی و کنشهای خردورزانه اجتماعی و سیاسی نمیپرداختند و اطرافیان ما از همان دوران، موفقیتهای فردی ما را بر پیروزیهای جمعی برتر میدانستند. بنابراین عدم انسجام، مشارکتستیزی و قانونگریزی ما ریشه در تاریخ دارد. البته با تمرینهای مدنی و اجتماعی آن را شناختهایم و درحال حلوفصل این موضوع هستیم، اما این بحث رفتاری است و گفتاری نیست و هرکدام از ما، وظیفه داریم طی سالیان متوالی بهتدریج از تربیت خانواده تا دانشگاهها به مردم آموزش دهیم. ما در آموزشهای رسمی به آسیبهای تاریخی و فرهنگی بیتوجه بودهایم و از این رو اصلاحطلبان نیز از این گزند بینصیب نماندهاند. هرچند کنشگران عرصه اصلاحات به ضرورت احزاب و زندگی جمعی توجه ویژهای مبذول داشتهاند، اما هنوز راه درازی باقی مانده که باید در آموزشها، گفتوگوها و تجربیات خود به آن توجه کنیم تا به درک، تمرین و راهبرد مناسب برای زیست حزبی در زندگی سیاسی برسیم.
عدهای معتقدند عارف در مقام رئیس فراکسیون امید عملکرد ضعیفی داشته و برای مثال گفته میشود که از جمعکردن اعضای آن ناتوان بوده است. نظر شما چیست؟
وقتی ما تمرینهای حزبی نداریم و فعالیتهای ما متکی بر نظامات مدنی ضعیف است، طبیعتا مدیریت برخی مجموعهها سخت است. البته من میپذیرم که باید مدیریت کنونی فراکسیون در رویهها، روندها و نوع کنش خود دگردیسی صورت دهد و اندکی اقتدار، نظم، انضباط و انسجام را چاشنی کار خود قرار دهد، اما در واقعیت انسجامبخشی به افرادی که هرکدام برای خود جایگاه ویژهای قائل هستند، بهدلیل آن ضعفها کار سختی محسوب میشود، چراکه روانشناسی جامعه بهطور کلان بر جامعهشناسی آن غلبه دارد. من قبول دارم بحثهای جدیتری را میتوان طرح کرد، اما دلیل این ضعفها صرفا در مدیریت بد خلاصه نمیشود، بلکه اقتضای زمینه و زمانه و شرایط مکانی، زمانی، محاطی و محیطی ما چنین شرایطی را ایجاب میکند. درمجموع فراکسیون امید گامی به جلو محسوب میشود؛ باید نقاط ضعف آن را شناخت و به رفع این نقاط ضعف کمک کرد، هرچند آثار مفید این فراکسیون از آثار منفی آن بیشتر است.
یعنی نیازی به تغییر مدیریت نیست و تغییر رویهها کفایت میکند؟
دکتر عارف سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان محسوب میشود. در عمل نیز ایشان اخلاقیبودن و پایبندی به خردجمعی را اثبات کرده است. دکتر عارف اکنون در موقعیتی است که بهطور نسبی معقولیت و محبوبیت خاصی هم دارد. به هر روی باید نقاطضعف و کاستیهای هر فرد را شناخت و در جهت رفع آن کوشید. عارف نیز ضعفهایی دارد که میتوان با تقویت ساختار جمعی فراکسیون، نقاطضعف عدهای از اعضا را با نقاطقوت عدهای دیگر جبران کرد.
در سال94 اصلاحطلبان با اصولگرایان اعتدالی ائتلاف کردند. بسیاری از تحلیلگران ائتلاف 94 را از سر ضرورت میدانند و معتقدند امتداد این حرکت در سال 98 به صلاح نیست. ارزیابی شما چیست؟
مساله ائتلاف در ادبیات کنش سیاسی، امری عقلایی و اقتضایی است. هنگامی که نمیتوانیم نظر حداکثری خود را اعمال کنیم، به نزدیکترین جریان سیاسی میپیوندیم. در عین حال ائتلاف امری مستمر نیست بلکه بنابر اقتضائات سراغ این کار میرویم. عرصه سیاست، عرصه تابلوهای روشن، فعالیتهای مشخص شناسنامهدار است و احزاب و گروهها باید به طور مستمر در محدوده و بر بستری مشخص فعالیت کنند اما در شرایط خاص طبیعتا ائتلافها تا ابد ادامه پیدا نمیکنند. به نظر من طرح ائتلاف سال 98، اکنون زود است و باید در شرایط خاص خود اگر توانستیم به عنوان یک جریان تابلودار و شناسنامهدار حضور پیدا کنیم و به مقصود خود برسیم قطعا، اصل را بر ائتلاف نکردن قرار میدهیم اما اگر دیدیم که ائتلاف نکردن ما باعث روی کار آمدن رقیب میشود، تجربه زیست سیاسی ایجاب میکند که دست به ائتلاف بزنیم.