برجام یک توافق بینالمللی است که چه ایران و چه آمریکا از آن خارج شوند، هزینههای گزافی را متوجه ملتهای خود خواهند کرد.
تدبیر24»از این رو به نظر میرسد سیاستهای پُستنومحافظهکارانه ترامپ از یک سو و سیاستهای ناشی از اعمال فشار بر دولت ایران در تهران بهخاطر عملکرد ترامپ از سویی دیگر موجب شده که نوعی جنگ سرد برجامی بر فضای کنونی اجرای این معاهده حاکم شود. از طرف دیگر در سطح تحلیل دوم 2 تفسیر از برجام با 2 نگرش در تهران و واشنگتن درباب برجام در تقابل با یکدیگر هستند. اولین تفسیر، تفسیر موسع و گسترده از برجام است که با تاکید بر برجام به عنوان یک تعهد همهجانبه و در موضوعات مختلف مطرح میشود. این برداشت به گونهای تبیین و ترویج میشود که به واسطه برجام باید همه فشارهای ناشی از موضوعات دیگر نیز بر ایران کاهش یابد. از سوی دیگر در واشنگتن تفسیری مضیق و بسیار محدود از برجام وجود دارد. در این تفسیر ما شاهد نگرشی هستیم که برجام را تنها پرونده هستهای به معنای محدود آن در نظر گرفته و مسائلی را که ناشی از روح برجام است، نادیده میگیرد. اگرچه با نادیده گرفتن آنچه روح برجام خوانده میشود ایران نیز عکسالعملها و گامهایی دراین زمینه برداشت، اما این آمریکا و ترامپ بود که روح حاکم بر برجام و موادی مانند ماده 29 را نادیده گرفت و موجب شد که رهبران هر دوکشور برضد برجام سخن گفتند. بنابراین باید بپذیریم 2 تفسیر محدود و گسترده نیز در این زمینه در تهران و واشنگتن روی یکدیگر تاثیر گذاشته است. از سوی دیگر باید این نکته را مورد توجه قرار داد که روح برجام و جسم آن به دفن نزدیک شده است، بدین معنا که آمریکا با در نظر گرفتن آنچه در برجام اهمیت و معنا دارد، تلاش کرده است فشارهای خود بر ایران را در لایههای دیگر تشدید کند. از این رو تحریمهای دیگری را در دستور کار قرار داد و ترامپ از پاره کردن برجام سخن گفت. این ادبیات معطوف به تشییع جناره روح برجام از آمریکا کلید خورد و تشدید پیدا کرد و اکنون بر پیکره برجام متمرکز شده است، به گونهای که وزیر امور خارجه کشورمان نیز امکان خروج از برجام را مطرح میکند. این در حالی است که در این زمینه باید براین نکته تاکید داشت که هر کدام از این دیدگاهها میتواند زنگ خطری برای دیگری در جهت برگزیدن و انتخاب رفتار و کنشی صحیح در برابر دیگری تلقی شود. با عنایت به آنچه گفته شد، چند سناریو پیش روست. سناریوی نخست سناریوی بمب صوتی است، بدین معنا که با برونرفت ایران یا آمریکا از برجام یک بمب صوتی بزرگ در منطقه و نظام بینالملل منفجر خواهد شد و فروریزش بسیاری از ساختارهای پس از برجام را منجر شده و به نوعی افزایش سطح اصطکاک در منطقه برای ایران و در نظام بینالملل برای آمریکا را فراهم خواهد کرد. این موضوع میتواند تبعات و پیامدهای عمدهای را در تهران و واشنگتن برجای گذارد. در تهران اثر روانی خروج از برجام میتواند نخست در حوزه اقتصاد خود را نشان دهد و پس از حوزه اقتصاد و سیاست، به حوزههای اجتماعی، اقشار و طبقات اجتماع در چارچوب تحلیلهای متفاوت سیاسی کشیده شود و تبعات فرهنگی و اجتماعی خاص خود را نیز به همراه داشته باشد. این موجب میشود که در جامعه نوعی انقباض نیروهای اجتماعی بهوجود آید و در بین مسئولان نیز نوعی انبساط عملیاتی ایجاد شود، بدین معنا که برای کنترل رهایی ناگهانی این انقباض، مجبور به ایجاد یک فضای انبساطی قدرت شوند تا بتوانند این انقباض را در میان نیروهای اجتماعی کنترل کنند. سناریو دوم سناریو گلوله نقرهای است، بدین معنا که ایران و ایالات متحده پس از خروج از برجام تلاش کنند تا با ایجاد فضای رودرویی به یارگیری و شلیک گلولههای نقرهای به سوی یکدیگر در جهت کاهش قدرت و هیبت طرفین در منطقه و نظام بینالملل نائل آیند. بیتردید آمریکا تلاش خواهد کرد فورا اجماع جهانی را علیه ایران بهوجود آورد، تحریمها را بازگرداند، تحریمهای موسوم به «سیدا» را تکمیل کند و با توجه به طرح استراتژی جدید آمریکا علیه ایران با نوعی شلیک معنادار و فلجکننده تحریمهای جدید به درون بدنه موجود در ساختار قدرت ایران دست یابد و امید داشته باشد که این گلوله از داخل منفجر شود. از سوی دیگر سناریو سومی وجود دارد که میتوان آن را سناریو گلوله طلایی نامید، بدین معنا که با ایجاد اصطکاک بیشتر میان ایران و آمریکا با بزرگنمایی تهدید ایران در ابعاد بینالمللی و منطقهای حتی اگر کشورهای همپیمان آمریکا در غرب با تحرکات نظامی آنها علیه ایران موافقت نداشته باشند، زمینههای ایجاد یک برخورد نظامی در دریا را با ایران فراهم و بدین ترتیب سطح اصطکاکها را از جنگ سرد میان واشنگتن و تهران به نوعی برخورد گرم و هدفمند اما قابل کنترل هدایت کنند. این 3 سناریو میتواند در چارچوب این معانی مورد توجه قرار گیرد.
مهدی مطهرنیا؛ تحلیلگر بینالملل و آیندهپژوه سیاسی