گزیده پاسخهای حافظی به خبرنگار شرق را با هم میخوانیم:
- بنده همان حافظی که بودم، هستم.
- خط قرمزهای من، اصل نظام، رهبری و منافع و حقوق مردم بوده و هست و از اول هم هیچ تعهدی به هیچ گروه سیاسی نداشتم.
- در ابتدا که وارد شورا شدم احساسم این بود که همه با هم قرار است تلاش کنیم مشکلات مردم و شهر را شناسایی و برای رفع آن برنامهریزی کنیم اما بعد از پنج، شش ماه فهمیدم که فضا اصلا فضای دیگری است و چنین نگرشی که داشتم نگرش عمومی نیست.
- موضوعات مختلفی در دستور صحن شورا میآمد ولی به نتیجه نمیرسید، مثل گزارشهای حسابرسی که در دستور کار قرار میگرفت و ما میدیدیم اتفاقاتِ رخ داده با منافع مردم تعارض دارد ولی دوستان به این تعارضها به طور جدی توجه نمیکردند و حتی حمایت هم میکردند؛ به طوری که چند مرتبه یکی از اعضا در صحن علنی به من پرخاش میکرد و من تعجب میکردم که چرا چنین واکنشهایی در برابر طرح ایرادها نشان میدهند؟ به جای همکاری و استقبال از کار کارشناسی و پیگیری، پرخاش و بیاحترامی میکردند. در برابر این رفتار سکوت کردم و بعد از جلسه اصولگرایان آمدند و عذرخواهی و تشکر کردند که سعه صدر داشتم و واکنش نشان ندادم. بعد از مدتی و به مرور به عمق مشکلات پی میبردم و بیتفاوتی آقایان و همراه شدن آنان با این تخلفات را میدیدم و تعجب میکردم که چرا با قیافه و به اسم اصولگرایی تخلفات را میبینند اما به واسطه مسائل سیاسی و جناحی چشم میبندند و حتی حمایت هم میکنند.
- بعد از یک سال به این تصمیم رسیدم تا حداقل دِینی از مردم به گردنم نباشد و کنارهگیری کنم اما در نهایت با مشورت یکی از دوستان امین و مورد وثوق خودم این تصمیم تغییر کرد و ادامه دادم.
- گفتند حافظی پایداریچی است و قصد تخریب شهردار را دارد. با پایداریها تماس گرفتند و گفتند جلوی حافظی را بگیرید و آنها گفتند ما با حافظی مراودهای نداریم. بعد گفتند دنبال تخریب قالیباف است که احمدینژاد رأی بیاورد که با گذشت زمان ثابت شد چنین گمانهای صحت ندارد. گفتند حافظی رفیق شفیق قاضی مرتضوی است و مشخص شد با مرتضوی هیچ حشر و نشری نداشته و او را بیشتر از ٢٠ دقیقه در کل زندگیام ندیدهام؛ آن هم در صف کارت پرواز فرودگاه. بعد گفتند این موضعگیریها را برای قرار گرفتن در فهرست اصلاحطلبان شورای بعدی از خود نشان میدهد که این هم دروغ از آب درآمد و خلاصه مانده بودند، چگونه توجیه کنند.
- مکاتباتی از دفتر رئیسجمهور (وقت) داشتم که ٥٠ نفر مشخص را با هزینه تأمین اجتماعی به مشهد ببرید. طبعا بنده هم نمیپذیرفتم که با پول سازمانی که منابع آن متعلق به قشر محروم و کارگر است که حق بیمه برای روز مبادایش پرداخت میکند، افرادی را به سفر زیارتی بفرستم. نامه از دفتر رئیسجمهور میآمد که آقای فلانی را استخدام کنید. هر استخدام، آزمون و مراحل رسمی و قانونی دارد و باید طی شود. بنابراین روی نامه، به معاون مربوطه مینوشتم طبق ضوابط قانونی اقدام شود. چنین درخواستهایی به سازمان (تامین اجتماعی) میرسید و بنده هم اینگونه برخورد میکردم و طبعا برای آنها قابل قبول نبود.
- مرضیه وحید دستجردی (وزیر بهداشت دولت احمدینژاد) زیر پای ما را خالی کرد!
- یک روز آقای شیخالاسلامی، وزیر رفاه تماس گرفت و گفت: «از دفتر رئیسجمهور تماس گرفتهاند که خانم وحید دستجردی میگوید حافظی دارد نظام سلامت را به هم میریزد و آقای احمدینژاد هم میگوید او وزیر است. من نمیتوانم او را بردارم. شما حافظی را بردارید.» من هم گفتم اشکالی ندارد. همین حالا حکم بزنید و برای سازمان، سرپرست تعیین کنید.
- هیچوقت وزارت بهداشت مجری خوبی برای نظام ارجاع و پزشک خانواده نخواهد بود اما بیمهها برای این کار مطلوب هستند چون به شدت هزینههایشان کم میشود. تا زمانی که نظام ارجاع و پزشک خانواده در وزارت بهداشت است، هیچوقت موفق نمیشود چون درآمدهای آنان کم میشود.
- واقعا با شروع به کار خانم دستجردی (در وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی) ۷۰ درصد از حجم کارهایم کم شد و حقوقم هم اضافه شد و بنده میتوانستم مماشات کنم و ادامه بدهم و به مدت چهار سال دیگر معاون وزیر بمانم ولی این رویه مورد پسندم نبود.
- تغییرات ساختار وزارت بهداشت که با نفوذ آقای باقر لاریجانی و خارج از اصول علمی صورت گرفت، با بهانه این مداخلات که خارج از تفاهم اولیه با وزیر بود، استعفا دادم و خارج شدم.
- خانم دستجردی چون قبلا نماینده مجلس بود، به مجلسیها توجه خارج از چارچوب داشت. جلسات ثابتی که تا دیروقت ادامه داشت و نمایندگان مجلس به ترتیب میآمدند و هر آن چه را در ارتباط با حوزه انتخاباتی خود میخواستند، مطرح میکردند و خانم دستجردی هم میدانست که رگ خواب مجلس را میتواند اینگونه در دست بگیرد. به شدت سعی میکرد مجلس را پشتیبان خود نگه دارد و به آنها خارج از عرف و ضوابط و سطحبندی امتیاز میداد.
- همان اوایل شورا (دو ماهه اول) دو نفر با فاصله زمانی از شهرداری آمدند اما آنها افراد دارای جایگاه و پست سطوح بالا نبودند. کارمندانی بودند که شاید میخواستند محک بزنند و گفتند شما هر قسمتی از شهرداری، هر مشکلی را که خودتان و دوستان و اقوام داشته باشید، به ما اعلام کنید تا مرتفع کنیم. قطعا فردی کارمند در رده پایین به خودش این اجازه را نمیدهد که بیاید به عضو شورا چنین حرفی بزند مگر این که از او خواسته باشند و مأموریت داشته باشد. تهدیدها مستقیم و جدی نبود. این اواخر نگرانیهایی بود. مثلا وقتی میگوییم جمعآوری پسماند باید به مزایده گذاشته شود تا ٣٥٠ میلیارد تومان در سال از جیب مردم هزینه نکنید و در عین حال باید از کسی که زباله را جمع میکند، پول بگیرید. این پول به جیب عدهای میرفت، بنابراین دوستان و اطرافیان به شوخی میگفتند حافظی دیهات چقدر است که از این حرفها میزنی؟ بحثها در این حد بود و بالاخره عدهای ارتزاق میکردند و میکنند و با صحبتهایم منافع عدهای تهدید میشد.
- اصلاحطلبان و اصولگرایان در پایان دوران شورای چهارم به طور جداگانه جلسه داشتند که در جلسات ماههای آخر شورا، اصولگرایان دیگر من را دعوت نمیکردند. در جلسات هماهنگی قبل از آخرین انتخابات هیاترئیسه برای سال چهارم شورا اعلام کردم که به عنوان نایبرئیس میخواهم کاندیدا شوم و به اصولگرایان گفتم نمیخواهم به من رأی بدهید اما حرفها را بشنوید و به بهترین فرد رأی بدهید و بعد هم این آیه قرآن را خواندم «و بشر عبادیالذین...» و گفتم آن دنیا از شما نمیپذیرند که بگویید چون آقای سروری و آقای چمران گفتند ما رأی دادیم. بعد از این صحبتهای بنده، آقای چمران گفت این حرفهای شما قرآن سر نیزه کردن است. منافقان از آیات قرآن سوءاستفاده میکردند و این رفتار شما منافقانه است.
- از زمانی که شورا رسمیت پیدا کرد تا همین امروز فقط یک بار در دفتر ایشان (محمدباقر قالیباف) جلسه داشتم و آن هم به دعوت آقای مسجدجامعی در سال اول بود. جلسه هم درباره بافت فرسوده بود و من گفتم ارتباطی ندارد اما آقای مسجدجامعی تأکید بر حضورم داشتند. غیر از این اتفاق، برخی جلسات شورا بود که ایشان تشریف داشتند و یک بار هم همراه اعضای دیگر شورا در واگنسازی حضور داشتیم برای بازدید و بهرهبرداری از چند واگن اما به جز اینها یک جلسه دیگر بود که اوایل سال دوم شورا داشتیم. بعد از این که چالش من با شهرداری عیان شد، آقای دکتر سیدمسعود خاتمی، کسی که سالها با او در بنیاد جانبازان کار کردهام، با من تماس گرفت و گفت چه خبر است و چرا اینطور موضعگیری میکنی؟ گفتم وقت بگذارید تا برایتان توضیح بدهم. متعاقبا در جلسهای برای ایشان توضیح دادم که چه اتفاقات و تخلفاتی در حال انجام است و آقایان چشم بستهاند. نهایتا قرار شد جلسهای چهارنفره با آقایان سروری و قالیباف داشته باشیم که بنا بر درخواست بنده، خارج از دفتر شهردار و در دفتر سروری حوالی خیابان فردوسی برگزار شد. در آن جلسه از تخلفات عدیده شهرداری و بیتفاوتی قالیباف صحبت کردم. قالیباف در آن جلسه گفت گزارشهایی را که راجع به مدیرانم میآید برای بازرسی میفرستم و صحت و سقم آن را بررسی کرده و اگر درست باشد، حتما عزل میکنم ولی به حافظی و سروری آن قدر اعتماد دارم که اگر بگویند آقای فلانی را بردار، بدون بررسی این کار را میکنم. در پاسخ به این موضع شهردار گفتم، آقای قالیباف این موضع شما، دیگر اسمش مدیریت جهادی نیست. این مدیریت منفعلانه است که نشستهاید تا به شما متخلف را معرفی کنند؛ مدیریت جهادی یعنی سازوکاری ایجاد کنید که کسی نتواند تخلف کند. حاصل آن جلسه همین حرفها بود و نتیجهای نداشت و بعد قالیباف مسیر خودش را رفت و حافظی هم مسیر خودش را رفت.
- به من پیشنهاد مستقیمی نشد به جز تعاونی مسکن شورا که تشکیل شد و نامهای آمد که با فلان مبلغ عضو شوید که قبول نکردم و نوشتم این کار در شأن شورا و اعضای آن نیست. بعد از آن دیگر اطلاعی ندارم که چه کردند.
- هیاترئیسه شورا خودش هم میدانست که هیاترئیسه صوری است و شرح وظایف قانونیاش اجرایی نمیشد و همواره آقای چمران شخصا تصمیم میگرفت و بعضا اعضای هیاترئیسه انتقاد هم داشتند اما به جایی نمیرسید و همه چیز کاملا قائم به فرد بود. در مورد اقدامات هم بسیاری از موضوعات یا متوقف میماند و به نتیجه نمیرسید یا روند کند میشد.
- یک بار یکی از دوستان پیشنهاد کرد شخصا برو و حرف بزن و حتی بگو میخواهم به منزلتان بیایم و حرف بزنیم و اینطوری دیگر نه نمیگوید و حرفت را بزن و با هم سنگتان را وابکنید بنده قبول کردم و پیشقدم شدم و گفتم اگر اجازه بدهید یک جلسه منزلتان بیاییم اما قبول نکرد و گفت: «نیازی نیست.» من تا این حد هم پیش رفتم و بیشتر از این از دستم برنمیآمد اما نپذیرفت.
- باید از خودشان (علیرضا دبیر) بپرسید که چرا وارد شدند و چرا بعد سکوت کردند.
- آقای مسجدجامعی در نشست خبری اعلام کرد آقای خاتمی از من خواستهاند با دکتر حافظی صحبت کنم و دعوت کنم ثبت نام کند. بنده هم دلایل عدم امکان برای همراهی در شورای پنجم را ذکر کردم و ضمن تشکر، عذرخواهی کردم که نمیتوانم ثبت نام کنم. مذاکرات در همین حد بود. البته یکی دیگر از دوستان اصلاحطلب به مطب من آمد و گفت: «ما انتظار داریم شما همراه شوید. متقاضی زیاد است و رقابت فشرده و جمعبندی ما این است که شما در فهرست باشید و توقع ما این نیست که چون در فهرست ما هستید، سکوت کنید. همان رویه خودتان را پیش ببرید تا بتوانیم ایمنی سیستم را حفظ کنیم.» میخواستند ضریب ایمنی سیستم بالا برود و یک حافظی باشد تا خطا را اعلام کند و نظارت کند. البته من عذرخواهی کردم و قبول نکردم.
- بیماری همسرم در ماههای آخر به دلیل استرسها عود کرده بود و در عین حال اعتقاد داشتم که در مجموعه مدیریت شهری نمیخواهند سیستم اصلاح شود و فضای غبارآلود باید بماند و احساس کردم ورود مجدد به این مجموعه اتلاف وقت است.
- گزارشهای حسابرسی که ما دریافت میکردیم عمدتا از دوره آقای قالیباف بود و به دوره شهردار قبلی مربوط نمیشد. البته در گزارشهای حسابرسی تخلفات مهم زیادی بود که به آنها توجهی نمیشد و ما فقط بخشی از آن را به فضای مجازی منتقل کردیم. باید ببینیم دوستان جدید شورا گزارش حسابرس از عملکرد آقای قالیباف در چهار سال گذشته را که در قالب تفریغ و تلفیق به شورای پنجم ارائه میشود، چه میکنند. بنده هم الزام در نپرداختن به مسائل دوره قبل را برای اعضای این دوره شورا شنیدهام و این آزمونی برای شورای پنجم خواهد بود.»