به عنوان یک کنشگر سیاسی معتقدم که به دو دلیل موضوع سیاست خارجی را باید نسبت به سیاست داخلی، داخل پرانتز قرار دهم. به ویژه در موضوعاتی که چندان قدرت انتخاب و مانور نداریم. ورود به سیاست خارجی باید از دریچه سیاست داخلی صورت گیرد. البته حکومت و دولت میتوانند یا حتی باید که به طور نسبی به سیاست خارجی به عنوان یک مساله و موضوع مستقل نگاه کرده و برای آن برنامهریزی کنند ولی این قضیه برای یک کنشگر تا حدی متفاوت است. بنده از ابتدای این دولت در سال ۱۳۹۲ نیز همیشه این انتقاد را داشتم که بدون توجه به سیاست داخلی، سیاست خارجی و حتی اقتصادی ابتر و نارسا خواهد بود و هر دستاوردی ممکن است پس از مدتی مثل فنر به جایگاه قبلی برگردد.
یک علت اولویت دادن به مساله سیاست داخلی این است که ما در مساله سیاست داخلی اثرگذار هستیم و هر نیروی سیاسی یا حتی غیر سیاسی باید در اجرای اهداف خود، در درجه اول متغیرهایی را هدف قرار دهد که از عملکرد او تاثیرپذیر هستند. برای نمونه ما در آمدن و نیامدن باران و برف یا زلزله نقشی نداریم ولی میتوانیم خانه خود را در جای مناسب و با مقاومت خوب بسازیم که اگر سیل یا زلزله آمد دچار مشکل نشویم. البته در سیاست خارجی تا این حد منفعل نیستیم و اثرگذاری داریم ولی کنشگران سیاسی در جوامعی چون ایران بعید است که بیش از حداقلی اثرگذاری مستقیم بر سیاست خارجی را داشته باشند ولی اثرگذاری غیر مستقیم و از طریق سیاست داخلی به کلی متفاوت است. انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ دو نمونه بسیار روشن در این نحوه اثرگذاری هستند. بنابراین به عنوان یک کنشگر معتقدم که تمام توجه خود را باید صرف سیاست داخلی کنیم. سیاستی که اوضاع آن اصلا تناسب لازم را برای مقابله با تهدیدات خارجی و ترامپ ندارد. شاید مثالهای بهتری نیز بتوان زد. انتخابات ۱۳۷۶ یک خطر جدی را از ایران و در جریان انفجار الخبر رفع کرد. در نقطه مقابل حوادث پیش آمده در انتخابات ۱۳۸۸ زمینه آن را فراهم کرد که بیگانگان بیپرواتر از گذشته علیه ایران اقدام به تحریم کنند. مساله داخلی فقط به حوزه سیاست محدود نمیشود، بلکه وضعیت اقتصادی نیز در روابط خارجی اثرات تعیینکنندهای دارد. تحریمها علیه ایران هنگامی شکل گرفت و تشدید شد که حدود ۶ سال از دولت احمدینژاد سپری شده بود و دریغ از ایجاد شغل و رشد اقتصادی. خب روشن بود که طرفهای مقابل اینها را میدیدند و میدانستند که این اقتصاد ضربهپذیر شده است.
وضعیت اجتماعی از جمله فساد نیز زمینهساز این تحریمها بود و تحریمها نیز به نوبه خود فساد را تقویت کرد. بنابراین شکاف و اختلافات حاد سیاسی و تنش میان قوا و نیروهای سیاسی و بیتوجهی به حقوق مردم و شعبهشعبه کردن مردم تحت عناوین گوناگون، در کنار عدم رشد اقتصادی و توقف اشتغال و گسترش فقر، در کنار فساد و نابرابری و تبعیض و کاهش اعتماد اجتماعی، اصلیترین اثر را بر وضعیت ایران در روابط خارجی دارند و ما نه تنها باید اینها را حل کنیم، بلکه دستمان برای اثرگذاری بر این موارد بازتر است. اگر این موارد اصلاح شد و بهبود یافت، هیچ کشور خارجی از جمله ایالات متحده و ترامپ نمیتواند علیه ایران اقدامی جدی کند و اگر هم اقدام کند، اثرگذاری موردنظرشان را ندارد و اگر این موارد حل نشود نیازی به فشار خارجی نیست، خودمان در داخل دچار مشکل خواهیم شد. با این توضیحات به نظر میرسد که سیاستمداران داخل کشور اعم از آنان که در حکومت هستند یا آنان که در بیرون قدرت قرار دارند، بیش از همیشه باید مسیر و ادبیات همدلانهای را در میان خودشان یا با مردم در پیش بگیرند.»