حالا ما اخیراً متوجه شدهایم که این دانشجویان پا را فراتر گذاشتهاند و «کالباسدوست» هم شدهاند. همینطوری در رویشان بخندیم پسفردا میروند و در کنار «کالباس» تقاضای «ماست و خیار» هم میکنند. البته کالباس خوردن برای یک دانشجو قوانین خاص خودش را دارد. اساساً در دوران «پساکتک!» به دانشجویان کالباس میدهیم؛ یعنی این طوری نیست که بدون تشریفات خاصی برگزار شود اما نوع این کالباس و کیفیت آن بر اساس کتکی است که نوش جان میکنید:
الف- یک کله توی صورت، نیمکیلو ژامبون گوشت بره
ب- ضربه با زانو به دماغ، نیمکیلو ژامبون مرغ و قارچ
ج- یک پسگردنی، صد گرم کالباس خشک
د- نیم دور پیچاندن گوش، یک ورق کالباس مارتادلا!
اصولاً ما خیلی به فکر دانشجوها هستیم. آدمیزاد است دیگر. گاهی توان کنترل چک و لگد ندارد اما قرار نیست بعد از مورد عنایت قرار دادن کسی برای او لباس مناسب تهیه نکنیم. مثلاً بنده میروم در خیابان و یک نفر را بیدلیل طوری کتک میزنم که به گربه بگوید پسرخاله. بعد برای این که با سر و وضع نامناسب به خانه برنگردد، برای او یک آب معدنی میگیرم تا گلویی تازه کند (مثلا نیمساعت گلوی او را فشار دادهام تا رنگ بادمجان شود!) بعد یک دست لباس مجلسی برای او میگیرم (ترجیحا کت و شلوار و پاپیون!) تا با وضع لباس نامناسب به خانه برنگردد. در عین حال کسی که کتک خورده طبیعتاً کالری زیادی سوزانده و گرسنه است و در مرام ما نیست کسی گرسنه به خانه برود. یک ساندویچ کالباس هم برای او میگیریم تا سیر و سیراب به آغوش خانواده بازگردد. به همین دلیل بنده توصیه میکنم که یک هماهنگی برای چنین مسائلی با «ساندویچیها» و «فستفودها» صورت بگیرد که از این به بعد کتکها را آنجا بزنیم، آبمعدنی و کالباسشان را هم بدهیم و آنها را راهی خانه کنیم، اینطوری نه خانی رفته و نه خانی هم آمده!»