طی 50 سال گذشته جهان دچار تغییر شده و پس از فروپاشی شوروی سابق، ایالات متحده تبدیل به یک ابر قدرت بلامنازع شد.
تدبیر24»این کشور پس از فروپاشی شوروی به دنبال سلطه اقتصادی در سراسر جهان بود. زیرا رقیب نظامی او شوروی حذف شده بود، به همین دلیل ایالات متحده درصدد سلطه اقتصادی، نظامی و امنیتی بلامنازع در جهان بود اما آمریکا برخلاف تصور طی سالهای گذشته از منظر اقتصادی نتوانست به درستی نقش ایفا کند. در واقع توسعه و قدرت اقتصادی کشورهایی مانند چین، ژاپن، کره و آلمان دیگر به آمریکا این اجازه را نداد. طی دو دهه گذشته تا به امروز، سازمان ملل تلاش کرد در جهان جنگ نباشد، ملتها و کشورها به طور مسالمت آمیز با یکدیگر زندگی کنند، این سازمان به دنبال این مهم بود که اقتصاد جهانی را حاکم کند و در راس قرار دهد. بنابراین طی دو تا سه دهه اخیر چین که یک قدرت نظامی بود و از بعد اقتصادی سخنی برای گفتن نداشت به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شد، آمریکا با مشاهده تغییرات در چین، آلمان، کره، ژاپن و اروپا بهاین حقیقت پی برد دیگر نمیتواند رهبری اقتصادی جهان را به عهده بگیرد و اگر کمی دیر بجنبد از منظر قدرت اقتصادی نمیتواند به پای این کشورها برسد به همین دلیل بازی را تغییر داد و در افزایش قدرت نظامی و امنیتی متمرکز شد. از این رو، فروش اسلحه و ایجاد جنگ و درگیری میان ملتها تبدیل به استراتژی نخست آمریکا گردید. نمونه بارز آن حضور نظامی در کشورهای یمن، سوریه، عراق، افغانستان و... است. آمریکا از طریق استراتژی فروش اسلحه و ایجاد جنگ و بحران در میان ملتها به طور کل افزایش سلطه نظامیاش در تلاش است تا برتری اقتصادی خود را به جهان تحمیل کند. به طور مثال ترامپ در نخستین سفر خود به عربستان طی ماههای اخیر طی دو قرارداد 100 میلیارد و 350 میلیارد دلاری به ریاض اسلحه فروخت. آمریکا از طریق سلطه امنیتی و نظامی به سایر کشورهای جهان به ویژه منطقه به فروش اسلحه میپردازد و همه دنیا متوجه این سلطه شدند. اروپا هم که پیش از این زیر مجموعه قدرت آمریکا تلقی میشد از سالها قبل بهاین نتیجه رسید باید در کنار چین و آمریکا قدرت سوم باشند. بنابراین روند رشد و توسعه آلمان طی دو دهه اخیر بیانگر این مهم است که اروپا میتواند تبدیل به قدرت سوم جهان شود. اروپاییها سالهاست که حساب خود را با آمریکا جدا کردند به ویژه زمانی که ترامپ، اتحادیه اروپا را تهدید به انحلال ناتو و عدم حمایت نظامی کرد این اتحادیه تصمیم گرفت سرمایه خود را در جهت افزایش قدرت نظامی خود هزینه کند. زیرا اروپا طی سالهای گذشته متوجه شد که آمریکا منافع ملی و اقتصادی خود را به حمایت امنیتی از اروپا ترجیح میدهد به همین دلیل اروپا در تلاش است مسیر خود را از آمریکا جدا کند که موضع و رویکرد این اتحادیه در برجام و قراردادهای کلان اروپاییها با ایران در پسا برجام نمونه بارز و روشنی برای اثبات این مهم است. بر این اساس اتحادیه اروپا، آلمان، چین، روسیه، انگلیس، آمریکا با ایران به پای میز مذاکره آمده و مناقشه اتمی ایران را سامان دادند تا مساله، امنیتی و نظامی نشود. زیرا 5 کشور از اعضای توافق هستهای میدانستند اگر مساله نظامی و امنیتی شود برد با آمریکا است که برتری و قدرت نظامی دارد. از سویی بازی بر سر قدرت است و اینکه سهم هریک از این کشورهای قدرتمند در منطقه کدام کشورهاست. چین در حال سرمایه گذاری در آفریقا و آسیاست تا از طریق اقدامات اقتصادی بخشی از جهان را به سلطه خود در آورد. از سویی آمریکا هم میخواهد قدرت بلامنازع اقتصادی و نظامی در جهان باشد و اروپا نیز به دنبال این مساله است. به همین دلیل آنها درصددند سهم خود را از یکدیگر جدا کنند. بنابراین اروپا بهاین مهم رسیده است که اجازه ندهد مسائل به صورت امنیتی و نظامی حل شود و ترامپ به ظاهر نشان میدهد که با خشونت میخواهد رفتار کند اما ترامپ خود میداند که قبل از رسیدن به کاخ سفید یک تاجر اقتصادی بوده است. بنابراین سرمایه گذار و تاجر اقتصادی اگر جنگ هم راه بیاندازد در نقاطی جنگ راه میاندازد که از آن نفع و سود اقتصادی ببرد و خود نیز درگیر جنگ نشود. به همین دلیل باید اذعان داشت که اروپا منافع قارهای و ملی خود را در این مهم میبیند که در این برهه زمانی پشت برجام بایستد و از برجام دفاع کند. هیچ یک از کشورهای مقابل ایران در توافق هستهای برای رضای خدا پای میز مذاکرات هستهای نیامدند، منافع این کشورها در دفاع از ایران و اجرای برجام است.
احمد خرم، وزیر راه دولت اصلاحات