تدبیر24»این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا، درباره اهمیت و ضرورت ژانرنویسی اظهار کرد: واقعیت این است که در ژانرنویسی تجربه غنیای نداریم. اگر به تاریخچه آرشیوی ادبیات پلیسی یا ادبیات وحشت نگاه کنید میبینید در این حوزهها فقیریم. هر اتفاقی که بیفتد یک تجربه تازه است و به خاطر تازه بودن و نداشتن سابقه و تجربه احتمالا کامل نخواهد بود. اما توجه به مسئله ژانر در رمان، مهم و از بدیهیات است و فکر میکنم کمتر کسی با این مسئله مخالف باشد.
او با بیان اینکه به ژانرنویسی خوشبین نیست، گفت: معضلِ نبودنِ مخاطب برای ادبیات داستانی ایرانی بهقدری پیچیده است که بحرانی شکل گرفته است؛ کیفیت آثاری که در این سالها منتشر شده، نقش نویسنده در خلق کتاب، رویکرد ناشران و تبلیغاتی که میتوانند بکنند و نمیکنند و رسانههای گروهی. پیکره ادبیات داستانی ایران نحیف شده و ژانرنویسی نمیتواند تأثیر آنچنانی بگذارد. اما به هر حال اگر آثاری که منتشر میشود کیفیت لازم را داشته باشد، عاشقان هر ژانری به سمت آن میروند.
رضاییزاده با بیان اینکه ژانرنویسی میتواند فتح بابی برای معرفی نویسندههای موفق و احتمالا سرمایهگذاری ناشران بر نویسندههای خاص باشد، تأکید کرد: البته پیشفرض ما این است که ژانر را بشناسیم و قواعد و اصول آن را بدانیم و به آن وفادار بمانیم. البته نکتهای که وجود دارد ژانر باید ابتدا مخاطبش را پیدا کند زیرا بدون مخاطب بیمعنی است.
او در ادامه خاطرنشان کرد: موافق دستهبندی ژانرنویسی در ادبیات عامهپسند نیستم. ادبیات پلیسی و ژانر وحشت جای زیادی برای پرداختن دارند و تاکنون نسبت به آنها بیتوجه بودهایم و در خلق آثار در این حوزهها موفق نبودهایم؛ به طور مثال در تولید آثار گوتیک نمونههای درخشانی در داستان کوتاه داریم اما در رمان نداریم. به نظرم ژانرها لزوما در ادبیات عامهپسند طبقهبندی نمیشوند.
نویسنده مجموعه داستان «مرگبازی» درباره اینکه آیا مسائل اجتماعی میتواند دستمایهای برای نوشتن رمان ژانر باشد، اظهار کرد: مشکل اصلی ما این است که ابتدا باید ضرورت کتابخواندن در جامعه احساس شود و بعد سراغ پلههای بعدی برویم. ما در قدم اول ماندهایم و احساس نیاز به خواندن در جامعه هر سال دارد کمرنگ و کمرنگتر میشود. قطعا در حوزههای اجتماعی و اساطیر ما باورهایی وجود دارد که در ژانر وحشت میتواند به کمک نویسنده بیاید. اما شکلگیری ادبیات پلیسی به خاطر ساختاری که نظام پلیسی ما دارد و با ساختار نظام کشف جرم در کشورهای غربی متفاوت است، حتی شیوههای بازجویی و اثبات اتهام یک فرد، زمانبر است. حوزه اجتماعی نیز میتواند دستمایه ژانرنویسی قرار بگیرد اما مسئلهای که وجود دارد برای برخی تعریف مشخصی برای داستان و رمان و گزارش اجتماعی وجود ندارد، و به خاطر شباهت یک رمان به یک مضمون واقعی ممکن است کار به دادگاه بکشد و مشکلات عجیب و غریبی برای نویسنده به وجود بیاید. ممکن است این اتفاق نویسندهها را از نزدیک شدن به مسائل اجتماعی بازدارد.