عضو شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات تاکید میکند: «آقای روحانی تحت تاثیر گفتمان اصلاحطلبی قرار گرفت و به طور جدی با این گفتمان بود و توانست میدان رقابت را در انتخابات ریاستجمهوری به نفع خودش رقم بزند اما یادمان نرود آقای روحانی یک چهره تاریخی - سنتی اصولگراست.»
این گفتوگو را با هم میخوانیم:
برخی اصلاحطلبان معتقدند آقای روحانی در مدت ۵ ماه پس از انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم چرخش به راست کرده است، آیا نظر آنها را تأیید میکنید؟
خیر، اگر بخواهیم ارزیابی از رویکرد سیاسی آقای روحانی داشته باشیم، در یک جمله میتوانم بگویم آقای روحانی تغییر آن چنانی نکرده است که بتوان برای آن تعبیر چرخش به راست را به کار برد. اما این که بالاخره در درون ستاد مدیریتی و فکری آقای روحانی اتفاقاتی رخ داده، با توجه به یک سری تغییر - تحولاتی که در عرصههای مدیریتی به وجود آمد، طبیعتا این برداشت را تا حدودی جامعه رای او میتواند داشته باشد اما این واقعیت است که کنشگران اصلاحطلب تا به حال به هیچ جمعبندی این چنینی نرسیدند ولی بیشتر نگرانیشان برای کارآمدی دولت و بازدهی دولت با توجه به شعارهای انتخاباتی آقای روحانی و شرایط بحرانی اقتصادی و بینالمللی است که کشور با آن مواجه است. در واقع اصلاحطلبان بیشتر مطالبهگر این مساله هستند یعنی منافع مردم و خواست عمومی را نگاه میکنند و این که آن رفراندوم ۲۹ اردیبهشت بر اثر عملکرد چهار سال آینده دولت دوازدهم منتهی به کاهش مشارکت مردم در پای صندوقهای رای نشود. این دغدغه اصلی اصلاحطلبان است و در کل میگویم من چرخشی در رویکرد سیاسی آقای روحانی در فاصله چند ماه بعد از انتخابات نمیبینم. هنوز همان گفتمان را دارد ولی بزرگترین مشکلش فقدان یک سازمان و اتاق فکر منسجم است که بتواند برای دوره پایانی ریاستجمهوریاش طراحی کند. اگر آقای روحانی بخواهد بعد از ۱۴۰۰ چه در عرصه قدرت و چه در عرصه جامعه مدنی بماند و یک چهره کامیاب و خوشنام برای خودش در عرصه جامعه مدنی داشته باشد، نیازمند آن سازمان و اتاق فکر منسجم است.
وقتی آقای روحانی وزیر علوم را به مجلس معرفی کرد، خیلی از اصلاحطلبان به او توصیهای داشتند و گفتند بهتر است او سخنرانیهای انتخاباتیاش را یک بار گوش دهد. به نظر شما آقای روحانی وعدههای انتخاباتیاش را فراموش کرده است؟
این که بعد از ۲۹ اردیبهشت جامعه رای و کنشگران سیاسی حامی از آقای روحانی انتظاراتی داشتند، انکار نمیکنم اما توجه کنیم رفراندوم یا رای عظیمی که از آن صحبت میکنیم، محصول کار مشترک یک ائتلاف فراگیری بود که هم اصولگرایان معتدل در آن سهم دارند و هم اصلاحطلبان. طبیعتا بعد از پیروزی، هر دو جریان سیاسی انتظاراتی دارند؛ اگر چه اصلاحطلبان بارها اعلام کردند، هیچ نوع سهمخواهی نداشتند ولی مهمتر از آن جامعه مدنی بود که به عنوان جامعه رای آقای روحانی شکل گرفت. آن جامعه رای که بخش اعظمش بانوان و جوانان بودند، به دلیل گفتمان و شعار اصلاحطلبانه آقای روحانی وارد کارزار انتخاباتی شدند و بعد از پیروزی آقای روحانی انتظاراتی داشتند که بعد از ۴۰ سال عمر جمهوری اسلامی اتفاقات خوب بیشتری برای آنها رخ دهد. مثلا اگر یک وزیر جوان در کابینه آمد، میتوانست یک وزیر خانم هم بیاید. فقدان یک خانم به عنوان وزیر در کابینه را میتوان کوتاهی آقای روحانی بدانیم چون آقای احمدینژاد تابوی وزیر زن را شکست، حتما آقای روحانی میتوانست در این زمینه کاری کند. درباره آقای غلامی نیز برای بخشی از دانشجویان و حتی اصلاحطلبان مجلس سوءتفاهم پیش آمد و باعث شد، رای منفی به او بدهند. این مساله مقداری متأثر از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بود. بالاخره یک سری واقعیتهای غیر قابل انکار وجود دارد. همان طور که آقای روحانی در شعارهای انتخاباتیاش گفت که «سعی خواهد کرد وزیری را بیاورد که ادامه دهنده راه آقای فرجی دانا باشد»، من یک ذره در این تردید ندارم که آقای دکتر با شناختی که از او دارم ادامهدهنده راه آقای فرجی دانا خواهد بود اما دقت کنیم وزارت علوم به هر صورت موانع و محدودیتهایی دارد چون آقای دکتر دانشجو کارهایی در دولت دوم آقای احمدینژاد در زمان تصدی وزارت علوم کرد و بخشی از اختیارات تاریخی و قانونی وزارت علوم را به نهادهای دیگر از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی انتقال داد. بنابراین اینها یک مقداری دست وزیر علوم را فارغ از نام میبندد.
بخش دیگری از سوءتفاهم مربوط به آقای غلامی در ۸ سال دولت اصلاحات است که کارنامه بسیار درخشان اصلاحطلبانه در دانشگاه همدان دارد اما در دولت آقای روحانی مثل بسیاری از مدیران و وزرا و استانداران که در دولت اصلاحات بودند، شرایط واقعی حکومت و نهادهای حاکمیتی تغییر کرد، به عنوان مثال دولت اصلاحات وقتی بر سر کار بود، با همه محدودیتها و موانعی که برایش وجود داشت اما بالاخره بیش از ۸۵ درصد اقتصاد کشور در دستش بود اما امروز این نسبت ۵۰-۵۰ شده است، یعنی آقای روحانی در این شرایط اقتصادی ۵۰ درصد اقتصاد کشور را در اختیار دارد و ۵۰ درصد خارج از دولت است. بعضی تحریمها را در نظر بگیریم که آثارش همچنان وجود دارد، با وجود امضای برجام همچنان شرایط محدودکننده برای دولت آقای روحانی است که کار دولتمردان را سخت خواهد کرد. معتقدم تکتک وزرای دولت دوم آقای روحانی کار سختی دارند، اما انتظار میرفت آقای روحانی در چینش کابینه دولت دوم لااقل برای تقویت گلوگاههای اقتصادی و گلوگاههای معیشتیاش به طور جدی رای با در نظر گرفتن مردم تلاش کند و تغییرات و تحولاتی را شکل دهد اما آن بخش را انجام نداد. فرض کنیم در وزارت صنعت و معدن با آمدن آقای شریعتمداری اتفاق خوبی افتاد اما ما بخشهای تاثیرگذار دیگری در دولت داریم که این انتظار میرفت به آنها توجه شود ولی متأسفانه این انتظار به هیچ وجه برآورده نشد و آقای روحانی دوباره نیروهای گذشته خود را که کارنامه نه چندان درخشانی داشتند، مجدد در کابینه قرار داد بنابراین این انتقادها به آقای روحانی هست اما اصلاحطلبان این انتقادها را همیشه مشفقانه بیان کردند، لکن آن تعبیر چرخش به سمت راست را الان برای آقای روحانی به کار نمیبرم چون هنوز معتقدم عمری از دولت دوم او نمیگذرد.
اصلاحطلبان درباره نحوه چینش کابینه و برخی مواضع محافظهکارانه آقای روحانی انتقادهایی داشتند. در آینده چه اتفاقی میافتد؟ آیا روز به روز شاهد فاصله گرفتن اصلاحطلبان خواهیم بود یا آن که اینها مقطعی است چون آقای روحانی تاکتیکی عمل میکند یعنی اگر یک گامی به عقب برمیدارد میخواهد در آینده نزدیک دو گام به جلو برود؟
نیتخوانی از تاکتیک آقای روحانی نمیتوانم انجام دهم. او یک برنامهای دارد و تاکتیکی را برای برنامه چهار ساله خودش تدوین کرده است. امیدوار هم هستم که این طور باشد چون یک رئیسجمهور موفق کسی است که برای چهار سال دوره مسئولیتش راهبرد داشته باشد و متناسب با آن تاکتیکهایی را در نظر بگیرد تا بتواند تصمیمات جدی اتخاذ کند اما بعضی دوستان اصلاحطلب فکر میکنند آقای روحانی یک اصلاحطلب است، در صورتی که این طور نیست. آقای روحانی تحت تاثیر گفتمان اصلاحطلبی قرار گرفت و به طور جدی با این گفتمان بود که توانست میدان رقابت را به نفع خودش رقم بزند اما یادمان نرود آقای روحانی یک چهره تاریخی - سنتی اصولگراست و من تحلیلم این است بسته به آن که آقای روحانی برای بعد از ۱۴۰۰ بیشتر حضور در قدرت سیاسی و کانونهای قدرت سیاسی را دنبال کند یا بخواهد بر جامعه مدنی تاثیر بگذارد، آینده مدیریتی خودش را شکل خواهد داد و بر این اساس شاید گفتمان سیاسی خودش را نیز کمی تعدیل کند.
یک دیدگاه وجود دارد تحفظی که در رویکرد سیاسی یا بیان کلامی آقای روحانی به چشم میخورد، برخی میگویند او به جایگاه بعد از ریاستجمهوری خودش در عرصه سیاسی فکر میکند تا مثلا به سرنوشت احمدینژاد یا آقای خاتمی دچار نشود، بلکه یک نقش فعالی در این عرصه بتواند ایفا کند، به نظر شما این تحلیل میتواند درست باشد؟
خیر، اولا آقای روحانی، آقای خاتمی نیست. آقای خاتمی از همان اوایل پایان دوره ریاستجمهوریاش بنا را بر این گذاشت و با مقامات ارشد نظام هم صحبت کرد که هیچ مسئولیت حکومتی نمیگیرد، بلکه میخواهد در جامعه مدنی برای حفظ جمهوری اسلامی و تعمیق اندیشههای امام کارهای بیشتری انجام دهد. آقای احمدینژاد نیز رویکرد دیگری پیش گرفت. او قاعده بازی را با حاکمیت به هم زد، بنابراین هم از سوی طرفداران اولیهاش و هم از سوی بسیاری نهادهایی که به او برای رئیسجمهور شدنش کمک کرده بودند طرد شد. در واقع آقای احمدینژاد به همه اینها پشت کرد و هنوز در همان فضا سیر میکند اما آقای روحانی نه احمدینژاد است که از اعمال و رفتارهایش تلقی درافتادن با حاکمیت برای طرفداران و کنشگران اصولگرا و اصلاحطلب رخ دهد، نه آقای خاتمی است که بخواهد بعد از هشت سال ریاستجمهوری در درون جامعه مدنی حضور پیدا کند و به عنوان یک نماد تاثیرگذار یا یکی از عناصر اولیه شکلگیری جمهوری اسلامی این نقش تثبیت کننده را در جامعه مدنی داشته باشد. آقای خاتمی دغدغهاش این بود و هنوز هم هست ولی آقای روحانی بعید میدانم این طور باشد. آقای روحانی حتما برای آینده سیاسی خودش دغدغه دارد و بعد از ۱۴۰۰ حضور در کانونهای قدرت و حاکمیت را رها نخواهد کرد ولی این که حالا به چه جمعبندیهایی برسد از الان نمیتوان پیشبینی کرد که چه رخ خواهد آمد. اما یک سری انتظارات مقطعی به طور جدی، حتما از آقای روحانی است.»