تدبیر24»مجید سرسنگی (معاون فرهنگی دانشگاه تهران) در گفتگو با خبرنگار ایلنا و در پاسخ به این سؤال که آیا دانشگاهها نقش مثبتی در تربیت هنرمند دارند یا خیر گفت: ما انتخاب نمیکنیم هنرمند بشویم بلکه این هنر است که ما را انتخاب میکند. هنرمند شدن یک خصلت ذاتی است.
وی با تاکید بر اینکه قطعاً دانشگاه هنرمند تربیت نمیکند، افزود: دانشگاههای ما در یک حالت تعلیق به سر میبرند و تکلیفشان با خودشان مشخص نیست. دانشگاههای ما همزمان هم میخواهند نقش تربیت کارشناس را برعهده بگیرند و هم تربیت هنرمند و جمع این دو با هم امکانپذیر نیست. ما سیستمی در کشور نداریم که مطمئن شویم همه کسانی که وارد دانشگاه میشوند لزوماً آدمهای هنرمندی هستند.
سرسنگی با انتقاد از وضعیت نظام سنجش در دانشگاه گفت: یکی از مشکلات ما سیستم کنکور و سازمان سنجش است. این تستها هستند که تصمیم میگیرند چه کسی به دانشگاه هنر بیایند. در این میان کسانی که هنرمند هستند و یا ایدههای خلاقانهای دارند معمولاً در کنکور موفق نمیشوند. متاسفانه سیستم دانشگاهی ما در حال حاضر هنرمند تربیت نمیکند. البته اگر کسی هنرمند باشد و وارد دانشگاه شود، دانشگاه به او کمک میکند اما همین هنرمند نیز در دانشگاه دچار افسردگی میشود زیرا واحدهای درسی وجود دارد که ارتباطی به تربیت هنرمند ندارد و ناظر به تربیت کارشناس است.
وی ادامه داد: بسیاری از واحدهایی که در دانشکدههای هنر ارائه میشود جنبه اطلاعات عمومی دارد و مثلاً به اینکه کسی بخواهد بازیگر خوبی بشود؛ کمک زیادی نمیکند. نظام آموزشی ما در هنر مشکل زیادی دارد و با این نظام نه میتوان کارشناس هنری خوبی تربیت کرد و نه میتوان هنرمند تربیت کرد.
سرسنگی با اشاره به نبود رابطه مناسب بین نظام آموزشی و بازار کار در رشتههای هنری گفت: با این نظام غلط آموزشی نمیتوانیم مطمئن شویم کسانی تربیت میشوند که وقتی خارج از دانشگاه میروند و تبدیل به فارغالتحصیل میشوند بتوانند در محیط حرفهای جایگاهی برای خود تعریف کنند و کارآفرین و کارآمد شوند.
وی ادامه داد: وقتی ما در دانشگاهی کار میکنیم که اجازه میدهیم افراد بروند در هر رشتهای دوست دارند لیسانس بگیرند و بعد با فوقلیسانس مثلاً بیایند نمایشنامهنویسی بخوانند قطعاً نتیجه خوبی نمیگیریم. نظام آموزشی ما دارای اشکالات فراوانی است و هیچ وقت نیز هیچ مدیری این جسارت را نداشته که یکبار برای همیشه این نظام مخدوش را تغییر بدهد و اصلاح کند. کل سیستم باید بازنگری کلی شود و اصلاً بازنگری جزئی فایدهای ندارد و اینکه تصور کنیم با تغییر چهار درس میتوان تحول ایجاد کرد، غلط است.
سرسنگی افزود: نظام آموزشی در رشتههای هنری به صورت کلی باید تغییر کند یعنی حتی اگر نیاز است دو سال ما دانشجوی هنر نباید بپذیریم و تغییرات را انجام بدهیم و از زمان جذب دانشجو و در مرحله ورودی دانشجویان هنری را جذب کنیم و آنگاه درست تربیت کنیم.
وی بر لزوم آموزش هنر پیش از دانشگاه و در دوران دبیرستان و ابتدایی تاکید و افزود: در زمینه هنر ما آموزش قبل از دانشگاه را نیز نباید فراموش کنیم و در دوران تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان نیز باید دورههایی را که هنرمند پرورش میدهد؛ اصلاح کنیم و به درسهایی همچون پرورش خلاقیت دانشآموزان توجه جدی بکنیم زیرا 12 سال از عمر یک فرد در دوران ابتدایی و دبیرستان مورد غفلت قرار میگیرد و تازه در دانشگاه میخواهیم ظرف چهار سال همه مسائل و آموزشهای هنری را به فرد یاد بدهیم. به نظر من باید دوره آموزش هنر یک دوره پیوسته باشد و از دوره ابتدایی شروع شود. افراد رصد شوند و براساس خلاقیت تبدیل شوند به یک فرد دانشگاهی نه اینکه براساس تستزنی بخواهیم هنرمند پرورش دهیم.
وی ادامه داد: امروز شاهد هستیم بسیاری از کسانی که از دانشگاه در رشته هنر فارغالتحصیل میشوند برای آنکه بتوانند در بازار فعالیت کنند دوباره در مراکز آموزشی دوره میگذرانند. این سوال مطرح میشود که چرا برای توانمندسازی هنرمندان در دانشگاه فکری نمیشود؟ چرا باید وزارت ارشاد، حوزه هنری، دانشگاه هرکدام ساز خودشان را بزنند و کار خودشان را بکنند؟ این امر نشان میدهد ارتباط درستی بین تولید و مصرفکننده وجود ندارد.
سرسنگی بر لزوم تدوین یک برنامه مدون برای رشتههای هنری تاکید کرد و افزود: ما نیاز به یک برنامه مدون جدید در حوزه آموزش هنر در همه سطوح داریم وگرنه با تغییر چهار استاد و چهار شعار مشکلات حل نمیشود. مشکل ما این است که دانشگاه ما یک نظام سفت و سخت دارد و همه رشتهها باید در آن نظام خود را معرفی کنند. درحالیکه حوزه هنر و علوم انسانی مانند فنی- مهندسی و پزشکی نیست.
وی ادامه داد: نمیتوانیم همان نگاهی را که به اساتید و دانشجویان رشتههای فنی و مهندسی داریم به اساتید و دانشجویان رشته هنر داشته باشیم. امروز مثلا یک استادی اگر بخواهد ارتقا پیدا کند باید پژوهش کاربردی داشته باشد. در علوم انسانی چگونه میشود پژوهشی کاربردی انجام داد؟ به جای آنکه به استادهای خود بگوییم بروند فکر کنند، تولید کنند و کتاب بنویسند؛ میگوییم باید همان کاری را بکنید که دانشجویان پزشکی یا مهندسی انجام میدهند. این در درازمدت به دانشجوی هنر و تولید هنری لطمه میزند.
سرسنگی که زمانی مدیر خانه هنرمندان بود با انتقاد از وضعیت فعلی فرهنگسراها گفت: کل فضاهای فرهنگی- هنری ما با افت شدیدی روبرو شده است. هرگاه هنر را با سیاست مخلوط کنیم این مسئله به وجود میآید و هر گاه هنر تابعی از تصمیمات سیاسی شود تابعی از این فرمان شود که من مدیر چه چیزی میخواهم و بروید آن را انجام بدهید. این مشکلات به وجود میآید که امروز شاهد هستیم.
وی ادامه داد: فرهنگسراهای ما در واقع یک قالب کلی نیستند که یک فرد بنشیند و براساس نگاه و سیاست خود برای آنها برنامهریزی کند و تصمیم بگیرد که در کل تهران همه فرهنگسراها باید چه کاری کنند و چه اتفاقی بیفتد. هر محله تهران نیازهای فرهنگی خود را دارد و باید براساس آن نیاز کار کرد. متاسفانه بعد از مدتی تنوع و خلاقیت در فرهنگسراها از بین رفت و آن نگاه جوششی که مدیران فرهنگسراها داشتند به دلیل دستورالعملها و بخشنامههایی که صادر میشد و ناشی از یک نگاه سیاسی خاص بود؛ از بین رفت و مدیران ما خلاقیت نداشتند و فقط نگاه میکردند ببینند چه کاری مطلوب مدیر بالادستی است و همان عمل را انجام میدادند. تا زمانی که انتخاب مدیران ما سیاسی باشد و براساس معیارهای فرهنگی و هنری نباشد، وضعیت همینگونه است.