جنبش دانشجويي يكي از مستمرترين، پايدارترين و تاثيرگذارترين جنبشهاي اجتماعي و مدني ايران است.
تدبیر24»حذف اين جنبش قديمي و ريشهدار از تاريخ معاصر ايران بخش قابل توجهي از تحولات سياسي را مغفول ميگذارد. رد پاي اين جنبش از ابتداي راه تاكنون در تمامي تحولات بزرگ و مهم سياسي، اجتماعي ايران مشاهده ميشود. علت اين امر جايگاهي است كه جنبش دانشجويي به واسطه ضعف نهادهاي مدني ديگر، از سال ١٣٢٠ يا حتي بعد از تاسيس دانشگاه تهران به دست آورده است.
جنبشهاي اجتماعي در كشورهاي مدرن معمولا تحت تاثير احزاب يا انجمنهاي صنفي و سنديكاها قرار دارند اما در ايران به خاطر ضعف تحزب و اصناف، دانشگاه نقش مهمي در تحولات سياسي و اجتماعي كشور ايفا كرد. نخستين نقشآفريني دانشگاه بين سالهاي ١٣٢٠ تا ١٣٣٢ بود و ٤٥٠٠ نفر از جمعيت ٦ هزار نفره دانشگاه در تظاهراتي در حمايت از نهضت ملي شركت كردند. بعد از كودتاي سال ١٣٣٢ كه بخش قابل توجهي از رهبران سياسي دستگير، متواري يا منزوي شدند؛ دانشگاه توانست از شوك سياسي كودتا خارج شده و بر فضاي امنيتي حاكم بر جامعه غلبه كند. ماجراي بازگشايي سفارت انگليس و سفر نيكسون براي دريافت دكتراي افتخاري مورد واكنش شديد دانشگاه قرار گرفت و منجر به رقم خوردن حادثه ١٦ آذر شد. اين حادثه از آن پس به نماد دفاع از عدالت، استقلال، آزاديخواهي و مبارزه با استبداد و زيادهخواهي ابرقدرتها تبديل شد. در همه سالهاي گذشته اين روز گرامي داشته شده و بعضا امنيتي بودن فضاي دانشگاه نيز در اين روند خللي وارد نكرده است. دانشگاه در تحولات سياسي بعد همچون خرداد ٤٢ و انقلاب اسلامي نيز نقشآفرين بود. جنبش دانشجويي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي وارد عرصههاي خيلي جديدتري شد.
دو شعار و مفهوم اصلي عدالت اجتماعي و مبارزه با امپرياليسم سبب شده بود كه فعاليتهاي دانشجويي در درون انقلاب حل شود، بعد از آن نيز بخش عظيمي از دانشجويان و فعالان اين حوزه درگير جنگ شده بودند، نهايتا در دهه دوم انقلاب شاهد احياي جنبش دانشجويي زير چتر بزرگ تحكيم وحدت بوديم. اين جنبش در دوره سازندگي خيلي فعالتر شد و بيشتر نقد دولت را در دستور كار داشت. جنبش دانشجويي در دولت اصلاحات به اوج رسيد. از ابتداي تشكيل دولت اصلاحات و سالهاي بين ٧٦ تا ٧٨ دانشگاه در عرصه جدي فعاليتهاي سياسي، اجتماعي وارد شد. تشكلهاي دانشجويي بيشتر شد و نشريات دانشجويي گسترش يافت. جنبش دانشجويي تا پيش از حادثه تلخ ١٨ تير ٧٨ در دانشگاه فعال و در بيرون از دانشگاه تاثيرگذار بود.
حادثه كوي دانشگاه جنبش دانشجويي را با بحران مواجه كرد و گفتمان عدالتخواهي به گفتمان آزاديخواهي و دموكراسيخواهي تبديل شد.
بزرگ شدن بدنه دانشگاه نيز از جمله عوامل ديگري بود كه در مسير جنبش دانشجويي تغييراتي ايجاد كرد. افزايش تعداد دانشجويان نسبت به ابتداي انقلاب و بزرگ شدن بدنه دانشگاه سبب شد كه جنبش دانشجويي معطوف به سياست به جنبش دانشجويي معطوف به اجتماع تبديل شود. انجمنهاي علمي، كانونهاي فرهنگي، تشكلهاي زيست محيطي، تشكلهاي ورزشي و... در درون جنبش دانشجويي شكل گرفت و اين جنبش فراز و نشيبهاي جدي را از سر گذراند.
جنبش دانشجويي در دولت نهم و دهم با يك توقف جدي رو به رو شد زيرا در اين دوره به فعاليت دانشجويي به عنوان يك فرصت نگريسته نشد و حتي آن را تهديد ميشمردند. از همين رو شاهد برخوردهاي امنيتي و برخوردهاي كاهنده با جنبش دانشجويي بوديم. تعداد بسياري از تشكلهاي دانشجويي منحل شده يا غيرفعال شدند. شاهد ستارهدار كردن دانشجويان بوديم و ميتوان گفت كه دوره سختي بود. در دولت تدبير و اميد نيز تلاشهايي شده و از امنيتي بودن فضاي دانشگاه كاسته شده است.
نكته اينجا است كه در دوره جديد از جنبش دانشجويي با مسائل جديدي همچون گسترش رسانههاي مجازي، تغييرات نسل و... مواجه هستيم. گسترش فضاي مجازي تا حدي از ميزان اثرگذاري فعاليتهاي دانشجويي كاسته است. سلايق متفاوت نسل جديد نيز تغييرات را ايجاد ميكند. در مجموع جنبش دانشجويي در حال گذار به مرحلهاي است كه با گذشته متفاوت است. از آنجايي كه هنوز جنبش دانشجويي به مرحله جديد خود نرسيده است گاهي تصور ميشود كه اين جنبش دچار ركود و سكون شده است.
به اعتقاد من جنبش دانشجويي راكد و بياثر نشده است و تنها در شرايط ويژه و دوره گذار قرار دارد. بايد منتظر ماند و ديد كه اين جنبش با تغييرات جديد چطور كنار ميآيد و چه مسيري را در پيش ميگيرد.
غلامرضا ظریفیان،معاون وزير علوم دولت اصلاحات