- من تصور میکنم به رغم ضعفهایی که وجود دارد و با لحاظ همه شرایط و محدودیتها هر چند عملکرد فراکسیون امید و شهرداری ایدهآل نبوده اما در مجموع عملکرد موفقی داشتند.
- مجلس دهم را با مجلس ششم مقایسه میکنند که این نوعی مغالطه است. بدین دلیل که مجلس ششم با دولت اصلاحات مقارن بود.
- اکنون دولت با فراکسیون امید کاملا همسو نیست، بلکه دولتی ائتلافی است که اصلاحطلبان به اقتضای شرایط آن را همراهی کردهاند. این دولت خود نیز ادعای اصلاحطلبی ندارد و ما شاهد لوایح اصلاحطلبانه از جانب دولت نیستیم و همچنین عملکرد خیلی از وزرا نیز ایدهآل مجموعه اصلاحطلبان نیست اما با لحاظ محدودیتهای موجود نوعی همکاری و تعامل بین این مجموعهها وجود دارد.
- فضای سیاسی ایران فضایی سیال است بدین دلیل از اکنون نمیتوان اعلام کرد که اصلاحطلبان برای انتخابات ۹۸ یا ۱۴۰۰ با چه استراتژی وارد عرصه خواهند شد.
- اصلاحطلبان نباید خود را بیرون از حاکمیت تصور کنند. ما در مجلس بخشی از یکی از قوای ۳ گانه کشور بوده و اپوزیسیون محسوب نمیشویم. در واقع اصلاحطلبان هم جزء بانیان و مؤسسان نظام هستند و برای و حفظ، تقویت و هدایت نظام به سمت و سوی اصول و اهداف انقلاب فعالند. بنابر این آنها حتما باید با سایر نیروهای تصمیمگیر و تاثیرگذار تعامل، همکاری و گفتوگو داشته باشند، به تفاهم برسند و سوءتفاهمات را برطرف کنند.
- اخیرا در مجمع نمایندگان تهران جلسه خیلی خوبی را با سپاه تهران داشتیم و به نظرم برای ارتباط اصلاحطلبان با مقام معظم رهبری فرصتهای خوبی داریم. از جمله خود آقای دکتر عارف که منصوب مقام معظم رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند.
- من فکر میکنم آقای روحانی سیاستمداری زیرک و هوشمند است که فضای پیرامونی خود را به خوبی میشناسد و بر معادلات قدرت اشراف دارد و از زاویه خود که اصولگرایی معتدل و متمایل به اصلاحطلبان است از تمام ظرفیتهای موجود حداکثر استفاده را میکند. حال ممکن است برخی تاکتیکها یا عملکردهای او از نظر اصلاحطلبان خیلی نمره قابل قبولی نگیرد و مورد انتقاد باشد اما من فکر میکنم آقای روحانی شخصیتی است که به شرایط سیاسی اشراف کامل دارد.
- چرایی کمرنگ شدن نقش اسحاق جهانگیری در دولت را باید از دولت و آقای روحانی بپرسید؛ گر چه من هم همین برداشت را دارم. هر چند برای این استدلال خیلی فکت ندارم اما نگاه من از بیرون این است که معاونت آقای جهانگیری در دولت مقداری تنزل پیدا کرده است. با این حال خیلی در این مورد قطعیتی ندارم. انتظار این بود که جایگاه ایشان ارتقا پیدا کند که چنین نشد و مقداری در سطح معاون اول کمتر ظاهر میشوند.
- دولت روحانی نیز شعار جوانگرایی داد که فقط با افزودن یک جوان به کابینه گویا میخواست معدل سنی کابینه را پایین بیاورد که موفق هم نبود.
- من شخص آقای قالیباف را در کنش سیاسی فرد رفوزهای میبینم که بارها این عرصه را تست کرده و مردود شده است.
- این که میگویند آقای قالیباف بیشتر اهل کار اجرایی است به نظر من در این عرصه هم نتوانسته چندان موفق باشد. صرف ساختن چند بزرگراه و پل نشان از مدیریت موفق نیست. در طی ۱۲ سال مدیریت آقای قالیباف بحرانهای تهران عمیقتر شده است. آلودگی، افزایش جمعیت و به خصوص تشتت در مدیریت و نوعی مدیریت رفاقتی نیز از دیگر مسائلی است که باید مورد رسیدگی قرار گیرند. در عملکرد شهردار سابق میتوان برخی کارهای غیر اصولی و حاشیهدار را مشاهده کرد و تمرکز او بیشتر کار با برخی نهادها بوده است. تصویری که از آقای قالیباف دارم افزایش تراکم شهری، تغییر دادن کاربریهای مناسب فضای سبز، پول در آوردن و پول پاشیدن است و متاسفانه ظرفیت جریانسازی در او نمیبینم.
- به نظرم این پدیده (محمود احمدینژاد) محصول سیاستها و روشی است که خود اصولگرایان در گذشته داشتهاند. این ثمرهای است که باید اصولگرایان بر اساس کشت خود درو کنند. طبیعی است زمانی که فردی با دوپینگ به عرصه سیاست وارد شود و مقابلش باز باشد که هر اقدام غیر معقولی را انجام دهد، با انجام اقدامات مخربی مثل انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی و کارهایی از این قبیل و بستن فضا به گونهای که هر گونه نقدی از او به عنوان خط قرمز اعلام شود، دچار نوعی توهم قدرت شده و تبدیل به کسی میشود که در زمان مسئولیتش میگوید، خط قرمز من، کابینه من است و اجازه نمیدهد به تخلفات اعضای کابینه او رسیدگی شود.
- احمدینژاد با همین توهم در حالی که دیگر رئیسجمهور نیست هنوز خود را رئیسجمهور فرض میکند. من در سایت او میبینم زمانی که او قصد سفر به شهری دارد میگویند، رئیسجمهور به مشهد میرود. احمدینژاد مثل بچه لوسی که مجال هر کاری پیدا کرده و نوعی توهم قدرت دارد که این مسائل خروجی آن سیاستهاست. اکنون نیز انتقاد احمدینژاد از برخی قوا به قصد انگیزههای اصلاحی نبوده بلکه عمدتا برای فرار از پاسخگویی است. البته این گواهی کمکاری برخی نهادهاست که به تخلفات او را در موقع خود رسیدگی نکردند.
- در سال گذشته بیان میکردیم احمدینژاد بنا بر احکام قطعیت یافته دیوان محاسبات، ۴۸هزارمیلیارد تخلف داشته، که این امری عجیب و غریب وانمود میشد و حتی خود دیوان محاسبات نیز با پیگیری مکرر ما حاضر نبود که اسناد تفصیلی را در اختیارمان قرار دهد. حال معلوم نیست چه تحولاتی رخ داده است که اکنون میگویند احمدینژاد این تخلفات را داشته است.
- از لحاظ وزن سیاسی معتقدم احمدینژاد به اتکای برخی کارهای تودهای از قبیل یارانهها و مسکن مهر که انجام داده و تا حدی هم جنبههای مثبت برای طبقههای محروم داشته، در بین طبقههای محروم پایگاه دارد. از این رو شاید او به خاطر پایگاهی که در بین این قشر از جامعه دارد درصدد جریانسازی است و نگاه به آینده دارد اما در مجموع به خاطر این که آنهایی که او را با دوپینگ آوردند، وقتی پشتش را خالی میکنند عمدتا نیروی حامی او از دست رفته و او نمیتواند با اتکا به جایگاه تودهای کار خود را پیش ببرد. بدین جهت من به لحاظ خاستگاه و سیر تحولی که احمدینژاد داشته خیلی او را جدی نمیگیرم.
- من در حرکات احمدینژاد میبینم که نگاه به تحولات آینده انتخاباتی دارد و تلاش دارد که جریانسازی کند. همانطور که گفتم او تا حدی در بخشی از لایههای طبقات پایین جامعه پایگاه دارد اما این که آیا بتواند با ساختارشکنیهایی که میکند شانسی برای بقا در قدرت داشته باشد یا خیر، قابل تردید است.
- یکی از اشخاص قبل از پایان دولت دهم احمدینژاد میگفت که او مثل هواپیمایی است که یک موتور آن از کار افتاده و موقتا در حال تعمیر است و قصد تعویض دارد اما من معتقدم هر دو موتور این هواپیما سوخته و قابلیت تعویض ندارد.
- اصولگرایان و حامیان دیروز احمدینژاد باید پاسخگوی چنان حمایتی از او باشند. یعنی باید به انحرافها و قانونشکنی پاسخ داده شود. به هر حال این مساله پیامد زیانباری داشت و ثروت کشور را در دورهای بر باد داد و باید جوابش داده شود. به خصوص احمدینژاد باید پاسخ ضرباتی که به لحاظ ارزشی، اخلاقی و اعتقادی به جامعه وارد کرد را بدهد.
- من معتقدم باید حامیان دیروز احمدینژاد به لحاظ رویکرد و روشی که در مواجهه با مسائل سیاسی دارند، مقداری در رویکرد خود بازنگری کنند. نگاه ظاهرگرایانه، فرمالیستی و برداشت سطحی از مذهب و قضاوت روی افراد چنین نتیجهای خواهد داد. باید نوعی تحول در این نوع نگاه نسبت به مسائل سیاسی رخ دهد نه این که صرفا گفته شود تا دیروز احمدینژاد خوب بود او را قبول داشتیم و حالا بد شده. این نگاه خیلی سطحی است. آن نگاهی که نتواند تشخیص دهد که این فرد را چگونه تحلیل کند و آیندهنگری نداشته باشد باید در دیدگاه خود تردید کند. در این راستا خیلی از اشخاص محترم دچار خطای تحلیل شدند و باید در روشی که در تحلیل پدیدهها دارند مقداری بازنگری کنند.»