فرمون: قیصر! کجایی که داشتو پخش نکردن؟!
قیصر: فرمون! چرا پخشت نکردن؟! لابد خاندایی گفته واسه پهلوون افت داره بره توی برنامه زنده!
خاندایی: من چشمام رو گرد کردم قیصر، به من چه؟! ولی پهلوون باس افتاده باشه و اجازه بده برنامههای جذاب تیلیویزیون با همون علی اوجی نازنین پر بشن!
فرمون: خلاصه سنگ رو یخ شدیم قیصر!
قیصر: احترامت واجبه خاندایی!
خاندایی: قفلی نزن روی من قیصر! بمن چه خب؟ من مدیر صداوسیمام؟!
قیصر: پس حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمیآد. دیدم فرمون که میتونست یه محلی رو جابهجا کنه رو حتی پخشم نکردن! فقط باهاش عکس یادگاری گرفتن.
فرمون: تا استودیو هم رفتیم تازه.
ستاد مدیریت بحران: ببخشید وسط بحث خانوادگی مزاحم شدم، خواستم به آقا فرمون بگم که لطفاً جایی رو جابهجا نکنه، ما جایی برای اسکان کسایی که جابهجا شدن نداریمها! مرسی اه!
خاندایی: کی اینو راه داده توی گروه خانوادگی؟!
قیصر: این نظام روزگاره! یعنی این روزگاره خاندایی، نزنی، میزننت. حالا داش فرمون کجاست؟
فرمون: همین جا هستم.
خان دایی: بابا گند نزنید به دیالوگهای فیلم دیگه.
فرمون: راست میگی خاندایی، به نظرم بیخیال این دعواها، زنگ بزن منصور آبمنگل بیاد، دیش رو بچرخونه سمت یوتلست!
قیصر: قلیون رو بچاق منم توی راهم فرمون.»