من با شعار «عبور از روحانی» مخالفم. مخالفتم با شعار «عبور از روحانی» نه بهواسطه آن است که آن همه دویدم تا مردم را تشویق کنم بهپای صندوقها بیایند و به آقای روحانی رأی دهند.
تدبیر24»به آنچه کردم باور داشتم (و هنوز هم دارم) و بارها هم گفتهام که اگر چرخ به عقب بازگردد، من همچنان همان مسیر را خواهم رفت. این اصرار نه از سر تعصب یا دگماندیشی است. فکر میکنم در فضای مجازی یکی از رکورددارهای عذرخواهی باشم بهواسطه آنکه هرگاه متوجه شدم سخنی گفتهام که درست نبوده، بلافاصله عذرخواهی کردهام. اگر روزی به این جمعبندی برسم که اصرارم بر مشارکت در انتخابات و رأی دادن به آقای روحانی نادرست بوده، یقینا آن را اعلام خواهم داشت. اصرارم بر درست بودن به شرکت در انتخابات و رأی دادن به آقای روحانی و حالا هم در مخالفت با شعار «عبور از روحانی» بهواسطه دلایل دیگری است. بگذارید ازاینجا شروع کنم که هدف غایی و نهایی از کنش سیاسی تحقق دموکراسی در کشورم است. نویسنده با تمام وجود معتقد است که ریشه همه معضلات، گرفتاریها، مشکلات و نابسامانیهای مملکت بهواسطه کمرنگ بودن دموکراسی در کشور است. از فساد گسترده اقتصادی گرفته تا رکود و بیکاری، بحران جدی آب، فقر، پایین رفتن سن اعتیاد، بالا رفتن سن ازدواج، طلاق، ۱۵میلیون پرونده قضائی، یکونیممیلیون نفر از بهترین فارغالتحصیلان دانشگاههایمان که در صف نوبت مهاجرت از کشور بسر میبرند و سایر مصیبتها و معضلات کشور، به ضعف دمکراسی در ایران ارتباط پیدا میکند. تراژدی قبض و بسط دمکراسی جامعه ایران که ظرف ۱۱۰سال گذشته یعنی از مشروطه در سال۱۲۸۵ تا به امروز جریان داشته، بزرگترین مانع تحقق دموکراسی در کشور شده است. کمتر کشوری را میتوان در قرن بیستم سراغ گرفت که مردمش بهاندازه ایران برای تحقق دموکراسی مبارزه کرده و هزینه پرداخته باشند. معذلک و بهرغم بیش از یک قرن مبارزه برای آزادی و دمکراسی، حد و اندازه آن در جامعهمان همین اندازه است که شاهد آن هستیم. دکتر همایون کاتوزیان از این رفتار قبض و بسط گونه در تاریخ معاصر ایران بهعنوان «جامعه کلنگی» یاد میکند. چه جامعه ایران را «کلنگی» بدانیم یا هر اسباب و علل و تعبیر جامعهشناسانه و تاریخی دیگری که برای توصیف و تبیین شرایط بهکار بریم، واقعیت آن است که به نسبت بیش از یک قرن تلاش مستمر برای تحقق دموکراسی در جامعهمان، سهم و اندازه دموکراسی میبایستی در جامعهمان خیلی بیشتر از آن چیزی میبود که امروزه هست. غرب به کنار، هند و ژاپن هم به کنار، دستکم بهاندازه برخی کشورهای دیگر آسیایی میبایستی جامعه ما امروز دموکراتیک میبود. هیچکدام از کشورهای آسیایی سابقه بیش از یک قرن مبارزه برای تحقق دموکراسی را در کارنامهشان ندارند. معذلک بسیاری از آنها در تحقق دمکراسی دهها سال از ما جلوترند. شاید یک دلیل این ناکامی و درجا زدن تاریخی، تندروی و چپرویهایی باشد که هر بار که یک مختصر فضای باز سیاسی در جامعهمان بهوجود آمده، ما بیصبرانه خواستهایم «یکشبه ره صدساله برویم» و با یک پرش تند و رادیکال جبران گذشتهها را بنماییم و حاصل صرفا یک ناکامی و یک عقبگرد دیگر شده است. «عبور از روحانی» فقط طنین تلخ عبور از رئیس دولت اصلاحات در دوران اصلاحات را تداعی نمیکند. میتوانم چشمانم را ببندم و تهران۱۱۰ سال پیش را مجسم کنم که عدهای دارند شعار «عبور از مشروطه» را میدهند. شماری از مشروطهخواهان تندرو، خواهان عدم دخالت روحانیت در امور سیاسی، گرفتن مالیات از اینجا و آنجا و... این دست شعارها بودند. میتوانم چشمانم را ببندم و میدان بهارستان را در ۶۵سال پیش تجسم نمایم که رهبران رادیکال و انقلابی حزب توده دارند شعار «عبور از مصدق» را سر میدهند و شعار «زندهبادجمهوری» را فریاد میزنند و من همان تندروی و رادیکالیسم را در انقلاب اسلامی و در دوم خرداد۷۶ و دوران اصلاحات شاهد بودم. «عبور از رئیس دولت اصلاحات» همان بلایی را بر سر دوم خرداد و اصلاحات و درستتر گفته باشیم بر سر پیشرفت دموکراسی در کشور آورد که شعار «عبور از مصدق» حزب توده در سال۱۳۳۲ و «عبور از مشروطه» حیدرخان عمو اوقلی و سیدحسن تقیزاده در سال۱۲۸۵ بر سر مشروطه آوردند. اما فرض گیریم کهاشتباه میکنم و نه چپرویها و تندرویهای مشروطهخواهان رادیکال نقشی در ناکامی مشروطه داشت، نه چپرویهای حزب توده و سایرین، راه را برای کودتای ۲۸ مرداد هموار نمود، نه چپرویهای بعد از انقلاب فاتحه آرمانهای دمکراتیک انقلاب را خواند و نه عدم موفقیت اصلاحطلبان ارتباطی به تندرویهای اصلاحطلبان رادیکال و شعار «عبور از رئیس دولت اصلاحات» و قلعوقمع مرحوم هاشمی رفسنجانی پیدا میکند. درعینحال و بازهم همچنان با شعار «عبور از روحانی» مخالفت میورزم و معتقدم این شعار مصداق یک گام بهپیش و دو گام به عقب خواهد بود.
صادق زبباکلام،استاد دانشگاه