اخیرا نیز مقابله هایی در مورد داروی
پوکی استخوان بین بیمه گر و تولید کننده دارو پیش آمده است. در کشور ما
تعامل بین بیمه و تولید کننده چطور است؟
- تقریبا صفر، هیچ تعاملی نداریم چون عوامل قیمت گذار شرکت های داروساز
نیستند. هیچ گونه تعاملی وجود ندارد. اگر این تعامل ایجاد شود و شرکت های
داروسازی اعداد را با سازمان های بیمه گر وفق بدهند، بسیاری از مشکلات حل
می شود اما در ایران به دلیل نداشتن این رابطه هر دو طرف ماجرا زیان ده
هستند. کمیته قیمت گذاری شامل مسئولین سازمان غذا و دارو و سازمان حمایت از
مصرف کنندگان است. این دو ارگان قیمت دارو را تامین می کنند و نه سازمان
های بیمه گر و نه شرکت های داروسازی در آنجا حضور ندارند. تعامل یک سویه
است که به همه ضرر می زند.
تحقیقات مختلف در بیشتر کشورها الگویی چهار بعدی را در رابطه بین مردم و
دولت نشان می دهد که عبارتند از رابطه همکارانه، رابطه خصمانه، رابطه
تکمیلی یا رابطه براندازنه. علت افزایش مشارکت مردم در امدادرسانی را باید
در این چهار نوع رابطه دید. این قالب چهار وجهی مبتنی بر علایق و ترجیحات
دولت و مردمی است که به این نوع فعالیت ها تن می دهند یا نمی دهند که بر
اساس دو محور ابزار و اهداف است. یکی از این چهار نوع، رابطه همکاری است.
یعنی مردم و دولت وقتی به یکدیگر فکر می کنند تصورشان این است که هر دو طرف
هدف مشترکی دارند. مثلا حفظ محیط زیست و هر دو هم فکر می کنند ابزارش را
دارند. در این صورت رابطه همکاری شکل می گیرد. ممکن است این نوع فعالیت ها
موازی هم صورت بگیرد و لزومی هم نباشد هر دو وارد شوند اما مهم این است که
مردم ذهنیت منفی به دولت ندارند و دولت هم همین طور است و اجازه می دهد
مردم کار خودشان را بکنند، هر چند که موازی باشد.
رابطه دوم رابطه تضاد است، یعنی هر دو طرف فکر می کنند ابزار و هدف شان با
دیگری متفاوت است. در بسیاری موارد که دولت در حال حاضر و گذشته جلوی برخی
فعالیت های مردمی را می گیرد یا به آسانی اجازه نمی دهد یا دستگاه اداری
مانع ایجاد می کند، چنین ذهنیتی نسبت به فعالیت های مردمی است و از سوی
دیگر هم مردم در برخی فعالیت ها فعالیت خوبی از برخی نهادهای دولتی ندارند.
از این رو در چنین شرایطی رابطه موجود در این دسته رابطه تضاد یا خصمانه
است.
در مورد زلزله اخیر احتمال این که این رابطه حاکم بوده باشد بسیار بیشتر
از انواع دیگر رابطه است چون مردمی که دست به امدادرسانی مستقیم زده اند
اولا با ورود خود نشان داده اند که ابزار امدادرسانی را دارند – در حالی که
در واقعیت ابزارهای اصلی را می دانند که دولت دارد – و ثانیا این تصور را
داشته اند که هدف دولت همان هدف آنها، یعنی رساندن کمک ها به دست نیازمندان
نیست.
نوع سوم رابطه تکمیلی است یعنی هر دو طرف تصورشان این است که اهداف مشترکی
دارند اما دولت فکر می کند که ابزارش را برای حل مسئله به خصوصی مثل
کودکان کار یا آموزش بهداشت به روستاییان ندارد و از مردم دعوت به همکاری
می کند.
بسیاری از فعالیت های امدادرسانی مردمی اخیر از نوع رابطه خصمانه یا بی
تفاوت بوده است، به علاوه اگر نظام رفاهی ایران را بر اساس رابطه دولت و
ملت تبیین کنیم، ما یک نظام رفاهی دولت محور داریم اما ورود مردم تا این
سطح، نظام رفاهی – امدادی را به یک «نظام رفاهی غیر رسمی» تبدیل کرد، درست
مانند دوران قبل از انقلاب مشروطیت که دولت مدرن به وجود نیامده بود و تمام
امور رفاهی بر عهده نهادهای مردمی بود.
مردم با واریز وجه به حساب افرادی که با آنها رابطه هم نداشتند و رابطه با
آنها را قبلا تجربه هم نکرده بودند در حقیقت کاهش اعتمادشان به دولت را
نشان دادند. معنای این حرف این نیست که آنها همواره به این افراد اعتماد
دارند. رابطه همکاری این است که مردم مشارکت خودشان را افزایش می دهند چون
تصور می کنند دولت با مشکلات مهم تری روبرو است و توان انجام برخی کارها را
ندارد و اینها روی زمین مانده است، از این رو خودشان مشغول به فعالیت می
شوند؛ از جمله درباره بحران محیط زیست، مساله کودکان کار، حاشیه نشینی،
بهداشت و درمان و ... در مدل های رابطه فعالیت های مردمی و دولت رابطه
همکارانه بهترین نوع رابطه است