- در زمانهایی افرادی مانند من انتقاداتی به آقای هاشمی داشتیم اما هیچگاه معتقد نبودیم که آقای هاشمی شخصیتی است که میشود از او جدا شد بنابراین انتقاد هم به ایشان میکردیم اما همواره و تا زمان رحلتشان با ایشان بودیم.
- من پس از امام خمینی(ره) کسی را در حد آقای هاشمی نمیشناسم که در پیروزی انقلاب اسلامی سهم بزرگی داشته باشند. ایشان بیشترین سهم را در تحریک جوانان و گروههای مختلف اعم از دانشجو، بازاری، کاسب و کارگر در گرایش به انقلاب داشت.
- من همیشه و بعد از اتفاقات سال ۸۸ بر این اعتقاد بودم که در مواجهه با آقای هاشمی یا سکوت ایشان در داستان ۸۸ نباید از آقا تندتر بروند.
- یک روز خدمت آقای هاشمی رسیدم که ایشان به من گفتند که برو به رفقا بگو با احمدآقا بهتر رفتار کنند. من خدمت آقا رفتم و گفتم من پیش آشیخ اکبر بودم و ایشان اینطوری گفتند که آقا خیلی صریح گفتند من که در دوستی و رفاقت با احمدآقا کمتر از آقای هاشمی نیستم اما اگر بحث بر سر اصول است من از اصول کوتاه نخواهم آمد. من این موضوع را به آقای هاشمی انتقال دادم. بعد از رحلت امام که یک روز حاج احمد آقا با مسئولان حزب موتلفه اسلامی منزل بنده بودند و من این داستان را برای حاج احمدآقا و افراد حاضر تعریف کردم احمدآقا گفت یکی از دلایل این که حضرت امام، حضرت آیت... خامنهای را برای رهبری پیشنهاد کردند، همین صلابت رأی ایشان بود.
- آقا نسبت به آقای هاشمی به جایی رسیده بود که ایشان نباید حذف شود که اگر غیر از این بود مجددا برایشان در مجمع تشخیص مصلحت حکمی صادر نمیکردند یا آن احترام و تجلیل را از ایشان را نداشتند.
- آقای هاشمی از نظر فکری بسیار محکم بود. ایشان عقاید و طرز تفکراتی داشت که اگر احساس میکرد با طرز تفکر آقا تفاوت دارد وظیفه خودش میدانست که سکوت کند. هیچگاه در مقابل آقا ایستادگی نکرد. من شنیدم در همان روز و پیش از رحلت آیتا... هاشمی، عدهای از ایشان در مورد رهبری سوال کردند و آقای هاشمی چنین پاسخ داده بود که حضرت آیتا... خامنهای در رهبری بدیل ندارند. صدها بار با همه و ۵ بار به خود من این جمله را گفتند و حتی برای این موضوع شواهدی ذکر میکرد.
- آنهایی که بعد ۸۸ میخواستند آقای هاشمی را حذف کنند از آقا جلوتر میرفتند. امثال ما اما خدمت آقای هاشمی میرسیدیم و درخواست میکردیم در مسائل بیشتر با آقا نزدیک شود و حرفهایمان را میزدیم.
- آقای هاشمی محبوب مردم از دنیا رفت؛ چه در انتخاباتی که مردم رأی بالایی به ایشان دادند و چه در مراسم تشییع پیکرشان. آنهایی که تندتر میرفتند باید از آقای هاشمی حلالیت بطلبند.
- یک آقایی به من گفت که شما قبلا از آقای هاشمی انتقاد میکردید که پاسخ دادم بله، انتقاد میکردم. روزی خدمت آقای هاشمی رسیدم و به ایشان عرض کردم که امام در زمانی که شما و آقا نزد ایشان بودید فرمودند تا دستان شما در دست هم باشد انقلاب لطمهای نمیبیند که هم شما و هم آقا تایید کردید. الان موقعی نیست آقا بیاید و دستش را در دست شما بگذارند بنابراین از شما خواهش میکنم بروید و دستتان را در دست آقا بگذارید که ایشان گفت دست من الان در دست آقا هست و مشکلی نداریم. آقای هاشمی یکی از کسانی است که بالاترین حق را برگردن انقلاب دارد و باید همیشه برای ایشان طلب مغفرت کرد. حتما در آن دنیا دارای جایگاه خوبی است.
- هیچ فردی نمیتواند جایگزین آیتا... هاشمی شود. آقای هاشمی بدیل ندارد.
- دولت ما باید همه همت خودش را برای خدمت مردم بگذارد و مردم را از این وضع بیرون بیاورد. اکنون گرانی و بیکاری سبب ناراحتی مردم شده است. بنابراین باید فکری کنند و به راهکارهایی برسند که برای این دو مشکل چه باید کرد و مشکل عموم مردم را حل کنند. زور نظام ما به آنهایی میرسد که میخواهند از اعتراضات مردم سوءاستفاده کنند.
- دفعه آخر که با آیتالله هاشمی بحث کردم در این راستا بود که من معتقد بودم اصلاحطلبان دو دسته هستند؛ اصلاحطلب ولایتی و اصلاحطلب برانداز. آقای هاشمی با من هم عقیده نبود. ایشان همه اصلاحطلبان را با یک چشم نگاه میکردند. به ایشان میگفتم در مقابل اصلاحطلبانی که نظام را نمیخواهند باید موضعگیری کنید اما ایشان میگفتند من باید آنها را هم جذب کنم. این بحث در دهه ۶۰ هم مطرح بود چنان که خدمت ایشان رسیدم و گفتم به نظر من چپیها را بیشتر از ما قبول دارید که به صراحت گفتند شما که با ما دشمنی نمیکنید پس باید آنها را در خط بیاورم و آنها را طرفدار خودمان بکنیم.
- آقای هاشمی آدم خوب و پاک نفس و رقیقالقلبی بود. آقای هاشمی در اوایل انقلاب که با ایشان صحبت میکردیم، گفت که دلم نمیآید سر بریدن یک مرغ را ببینم. واقعا این روحیه را داشتند. هیچوقت نمیشود کوچکترین شبهه درباره عدم علاقه به انقلاب و راه امام و رهبری را به ایشان نسبت داد. به سن کمال رسیده بودند و بر برخی عقاید خودشان راسخ بودند که این موضوعات ما را اذیت میکرد چرا که دوست داشتیم بیشتر از آن چه به آقا نزدیک بود، به سمت ایشان میرفت و این موضوع را علنی میکرد. در جلسات خصوصی این موضوع را مطرح میکردند مثلا ایشان در مورد آقا گفته بودند که عشق من است. آدم وقتی در مورد شخصی اینطور صحبت میکند نشانگر آن است که او را دوست دارد.
- من ایرادی به نامه بدون سلام وارد نمیدانم؛ چرا که با توجه به نزدیکی این دو شخصیت طبیعی بود که آقای هاشمی ناراحتی خودش را این گونه ابراز کند. افرادی که در میان درصدد مدرکسازی هستند سخت در اشتباه هستند؛ چرا که من هیچگاه مرحوم آقای هاشمی را در مقابل آقا ندیدم اما منتقد دیدم.
- پدر و مادر آقای هاشمی متمکن بودند و خود ایشان هیچگاه از لباس روحانیت ارتزاق نکرد.
- قبل از انقلاب شرکتی داشتیم که آقای هاشمی در آن شرکت که به امور عمرانی مربوط بود با ما شریک بود. در کار خیر همیشه بیشتر از ما کمک میکرد. همین مدرسه رفاه را که میبینید، ساخته شده است، سهم آقای هاشمی از سهمهای بالای این مدرسه است چنان که حتی از سهم بعضی بازاریان بیشتر است. ایشان همیشه وضع مالی خوبی داشت البته نه به این معنا که ثروتمند باشد بلکه زندگی خودش را خوب اداره میکرد. اگر به شهرک سالاریه قم بروید بیش از ۲۰۰ خانه ساخته و به طلبهها هدیه کرده است.
- آقایی به نام حاج محمد دماوندی درویش بود که برای من هم کار میکرد و از قبل انقلاب با ما بود و من با اتومبیل او اسلحههای زیادی را برای مبارزه آورده بودم که یک بار به او گفتم چه کار میکنی و گفت آقای هاشمی ملکی در خیابان گرگان داشت که من وکالت گرفتم این ملک را بفروشم تا خانههای نصفه مانده در قم که آقای هاشمی برای طلبهها میسازد را تعمیر کنم. آقای هاشمی چنین آدمی بود.
- روش آقای هاشمی برای فرزندانش لیبرال مسلکی بود یعنی آنها را آزاد میگذاشت و از آن طرفی هم از آنها دفاع نمیکرد. هیچوقت از بچههایش دفاع نکرد حتی باید بگویم آقای هاشمی هیچوقت درخواست عفو آقا مهدی را از آقا نکردند ولی ایشان گفته بود که باید قانون اجرا شود که امیدواریم با روشنتر شدن مسائل آقا مهدی زودتر آزاد شود.
- رئیسجمهور خیلی نتوانست آن چه مد نظر آیتالله هاشمی بود را محقق کند. آقای هاشمی یک سیاستمدار اقتصاددان بود اما آقای روحانی یک سیاستمدار حقوقدان است.
- زمانی که من رئیس بنیاد مستضعفان بودم و آقای هاشمی رئیسجمهور بود ایشان چندان با جایگاه من موافق نبودند؛ چرا که معتقد بودند بنیاد باید زیرمجموعه دولت باشد و رئیس بنیاد معاون رئیسجمهور باشد. ایشان چند بار به من زنگ زدند و گفتند بحران مرغ در حال شکلگیری است پس مقداری مرغ از خارج بیاورید که من مقدار کمی مرغ وارد کشور کردم و توانستیم این بحران را حل کنیم. آقای هاشمی این گونه امور را بهتر مدیریت میکرد.
- پرداخت یارانه کار درستی نبود. درست است که همه بهبه و چهچه کردند اما من همان اول فریاد زدم یک خانواده ۱۰نفره در دهات متروکه آذربایجان ۴۵۵هزار تومان میگیرد عامل انرژی مصرف نمیکرده است، بنابراین به جای یارانه ۵ ماه این خانواده به آنها یک کمباین بدهید تا تولید بالا برود نه این که آنها دیگر کار نکنند.