دولت در وضعیت کنونی باید نوع نگاه خود را به مسائل تغییر داده و قبول کند که تغییرات قلب تپنده آیندهها هستند.
تدبیر24»جهان گذشته اصولا مبتنی بر پارادایم خطی ناشی از آموزههای خطی از انباشتههای دانش ناشی از نظریههای نیوتونی، دکارتی و امثال این اندیشمندان است که در حوزه علوم اجتماعی نظریههای دترمنیستی را بر ساخت. جهان مبتنی بر پارادایم خطی نمیتواند به راحتی تغییرات را بپذیرد و تنها در قالب یک پیشبینی آنهم در قالب پیشبینیهای محدود حرکت میکند. در حالی که پارادایم غیرخطی در عصر دانش و پیچیدگی که امروزه گریبانگیر بشریت است و تغییرات را نه با سرعت که با شتاب و فراشتاب روبهرو ساخته، نیازمند نوع تغییر نگرش به نارضایتیهای موجود و استفاده از آنها به صورت فرصت است. جهان مکانیکی اصولا جهانی کنترل پذیر با ارتباطات محدود و تمرکز گرا محسوب میشود. در چنین جهانی دولت و حکومت فکر میکنند که میتوانند همه چیز را کنترل کرده و با بخشنامه، آئین نامه یا تمرکز در مرکز قدرت و دستورات فرادستی به حل آنها نائل آیند. در حالی که جهان امروز پویا کنترل ناپذیر، با ارتباطات گسترده و شبکهای حرکت میکند، لذا تغییری که در دنیا در حال رخ دادن است در ابعاد گوناگون حیات اجتماعی سیاسی تمام گروهها و تمام جوامع خرد و کلان نفوذ میکند. از این رو دولت باید چندین کار را به انجام برساند که نخست در پیش فرضهای خود تغییر دهد. امروزه مدیریت و برنامهریزی بر این باور هستند که پایه و اساس هر اقدامی دیگر فقط واقعیتهای سطح لیتانی و روئین نیست بلکه ادراکهایی است که افراد از واقعیت دارند. اکنون ادراک مردم از واقعیت موجود سرخوردگی، نگرانی از آینده، عدم اعتماد و اعتبار در قالب بحران نخبگان و بحران ناکارآمدی سیستم است. لذا در هم تنیدگی 4 بعد بحران نخبگان، بحران کارآمدی، بحران اعتماد و اعتبار بسیار خطرناک است و بیشتر برگرفته از پیش فرضهای اشتباهی است که سیستم دارد و تلاش ندارد که این پیش فرضهای خود را به هیچ وجه تغییر دهد. دومین راه تغییر در ابزار و روشهاست؛ ابزار و روشهای حکومتداری در گذشته بسیار تغییر کردهاند و حکومتگری باید مبتنی بر ابزارها و روشهای جدید باشد. دولتها باید این را درک کنند که هر چه لاغرتر باشند و ملتها فربهتر و امور به مردم و ملتها سپرده شود، تبعات و پیامدهای مشارکتی و مسئولیت پذیری جامعه در قبال آن نیز افزایش پیدا میکند.حرکتهایی که دردهههای اخیر تحت عنوان خصوصیسازی در ایران صورت گرفته به هیچ وجه خصوصیسازی و سپردن کارها به مردم نبوده، بلکه سپردن کارها به بخشی از حکومت بوده که بر ساخته از نگرش شبه دولتی برای دور زدن مشارکت مردم و استفاده از این مشارکت در موقعیتهای ویژهای است که در انتخابات و در مراحل گوناگون نیاز به انتخاب مردم خود را نشان داده است. سومین راه، تغییر در اهداف و غایات است، نتایج آشکار، ملموس، عینی، مستقیم و نتایج پنهان، ناملموس، غیرعینی و غیرمستقیم به صورت مداوم در حال تغییر هستند. امروزه نمیتوانیم بگوییم که اهداف ما ثابت است، بلکه میتوان گفت اصل و ارزشهای ثابت است، اما اهداف و غایات بر اساس تغییرات موجود چه تغییرات آشکار و چه تغییرات پنهان، چه ملموس و چه غیر ملموس، چه عینی و چه غیرعینی یا مستقیم و غیرمستقیم باید تغییر کند. دولت در هدفگذاریهای خود در جهت رسیدن به غایات مورد نظر مردم در چارچوب حرکت سریع مردم و آینده در بستر نوتطبیقگرایی کنونی بازمانده است. لذا در این زمینه تا حدودی مردمی را شاهد هستیم که با توجه به جهان شبکهای کنونی و امکان افزایش ارتباطات در اتاق شیشهای و گوی بلورین میتوانند به راحتی امروز خود را با گذشته خویش و با گذشته جوامعی که از دیروز خود عقب ماندهتر بودهاند مقایسه و فورا وارد تطبیق وضعیت کنونی خود با گذشته خود و اکنون جوامع دیگری که قبلا از ایران عقب ماندهتر بودهاند شود و این سرخوردگیها خود را در یک نارضایتی عمومی به نمایش بگذارد. چهارمین مبحث تغییر در مفاهیم است، مفاهیم جدیدی در جهان ایجاد شده که در امر حکومتداری و دولتداری و ارتباط با مردم باید یادگیری مستمر در باب آن وجود داشته باشد. هنوز جهان را جهانی پرتنش و پرتلاطم در نظریه برخورد قدرتهای بزررگ و مفاهیم استعمار و امپریالیسم و رو در رویی و تقابل میبینیم. در حالی که در جهان امروز مرزها کمرنگ شده، اقتصاد امری بینالمللی است، استقلال اقتصادی به معنای تولید همه چیز برای خود نیست و... لذا میتوان گفت، تا حدودی شاهد ایجاد فضایی هستیم که دولت باید در این فضا این تغییرات را در زمینههای مورد نظر قرار دهد. دولت باید به آینده نگاری بپردازد و شناخت خود را از محیط پیش رو و آینده افزایش دهد.از طرف دیگر دولت باید نسبت به محیط کنونی دیدگاه خود را تغییر داده از گذشته پند گرفته و از تجربیات محیط گذشته نیز درس بگیرد.
مهدی مطهرنیا، آینده پژوه سیاسی و اجتماعی