محمدحسین شریفزادگان از معدود اقتصاددانان ایرانی است که در طول سالیان متمادی در حال تحقیق درباره رفاه اجتماعی بوده و کار او در دولت اصلاحات منجر به تاسیس وزارتخانه رفاه و تامین اجتماعی شد؛
تدبیر24:وزارتی که متخصصان این حوزه را در خود جا داد و توانست یکی از قوانین مهم و مدرن بعد از انقلاب (قانون جامع رفاه اجتماعی) را به تصویب برساند.
گرچه در دولت احمدینژاد مسیر این وزارتخانه عوض شد و به جای پیشبرد توسعه رفاه اجتماعی به فکر بنگاهداری و کسب درآمد بود. در جوامع توسعهیافته رفاه اجتماعی حتی در بعضی موارد بر دموکراسی و آزادی پیشی میگیرد و دولت به عنوان متولی این حوزه همیشه در حال رصد جامعه است و قشرهای آسیبپذیر را زیر چتر حمایتی خود میگیرد. شریفزادگان در حال حاضر به عنوان دانشیار توسعه اقتصادی و برنامهریزی دانشگاه شهید بهشتی در حال تحقیق و تدریس است.
آقای دکتر درباره وضعیت اقتصادی حال حاضر ایران سیاستمداران و دولتمردان حرفهای بسیاری میزنند شما به عنوان فردی که روزگاری در دولت بودید و الان به عنوان یک اقتصاددان خارج از کابینه در حال رصد وضعیت اقتصادی هستید اوضاع را چگونه میبینید؟اتفاقات اقتصادی مهم و قابلتاملی در هشتسال گذشته رخ داده است و ما اکنون آثار اقتصادی آن را بیشتر مشاهده میکنیم؛ بهدلیل تصمیماتی که در کلیه شئون اقتصادی اتخاذ و از جمله برای ارز و تولید گرفته شد یا تعطیلی سازمان مدیریت و برنامهریزی که باعث شد تخصیص منابع انجام نشود درحالیکه ما بیش از7۰۰میلیارد دلار منابع ارزی و متعاقب آن امکانات ریالی گسترده داشتیم، نرخ رشد اقتصادی ما در پایان اصلاحات بالای 5/6درصد بود که سه سال ادامه و روندی روبهفزونی هم داشت، از سال ۸۵ بهبعد رشد اقتصادی کم شد و در این سالها هم منفی شده است. این نشان میدهد که از سال 1384 به بعد میزان تولید ملی کم شده و ثروت ملی رو به کاهش بوده است. پول و منابع بوده است اما تخصیص منابع به درستی انجام نشده و جایی که نیاز بوده پول توزیع نشده است. یعنی تخصیص منابع به مفهوم اقتصادی آن انجام نشده است. بنابراین فعالیت اقتصادی و اشتغال و تولید ثروت کم شده است.
حتما این موارد باعث ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی هم میشود نظر شما چیست؟همه این اقدامات اقتصادی مسائل جانبی را ایجاد میکند که فقر و نابرابری و آسیبهای اجتماعی از نمونههای آن است. مجموعهای از عوامل اقتصادی هستند که جنبه اجتماعی هم دارند؛ مثل اشتغال. درست است که اشتغال یک عامل اقتصادی است و یکی از نمودهای اقتصاد کلان و بنگاههاست، اما نقش اجتماعی هم دارد. کسی که شاغل است حس خرسندی و توانایی ایفای نقش در جامعه دارد و درست این همان تاثیر اجتماعی اقتصاد است. در یک جامعه که رشد اقتصادی و تولید پایین است و واحدهای تولیدی مرتب تعطیل میشوند (الان گزارشهای مختلف از تعطیلی کارخانهها وجود دارد از ۵۰درصد تا ۶۰درصد) آدمهایی که بیکار شدهاند تبعات اجتماعی بههمراه دارد.
یکی از موارد اقتصادی که در دولت احمدینژاد به عنوان اصلاح اقتصادی انجام شد توزیع نقدی یارانهها بود. نظر شما درباره نحوه اجرا آن چیست؟یارانهها از وقایع مهمی است که در شش، هفت سال گذشته به بدترین نحو در ایران انجام شده است. تمام تحلیلگران اقتصادی این نحوه پرداخت یارانه را تایید نمیکردند. خاصه اینکه یارانه با این برنامه که داده شد قرار بود هدفمند شود لکن یارانه را دوباره به همه مردم توزیع کردند. مقدار زیادی اتلاف منابع در پرداخت یارانهها به اقشار پردرآمد ایجاد شده است. درست است که یک گام پیش رفتهایم و بهتر از پرداخت یارانه به کالاست اما این روش هم اتلاف منابع است. همچنین در شرایط نامساعد اقتصادی انجام شده است، یعنی یک جراحی در شرایط نامناسب. سازمانهایی مانند بانک جهانی توصیه میکنند در شرایط بحرانی دست به جراحی اقتصادی نزنید، دقیقا هم درباره اصلاح یارانهها توصیه کردهاند که در شرایط بحرانها مثل تحریم رکود و تورم بالا انجام نشود، این در حالی بود که ما دچار مشکلات کاهش رشد اقتصادی، مشکلات تحریمها و گرفتاریهای مختلف اقتصادی بودیم. در این شرایط توصیه نمیکنند شما به جراحی یارانهها دست بزنید. البته این کاری که انجام شد هدفمندی یارانهها نبود چون به همه گروههای درآمدی، یارانه داده شد و از آنجا که شرایط تورمی هم بوده و متعاقبا شرایط رکود تورمی هم ایجاد شده است، درواقع اثر این یارانهها از بین رفته است. شما حتی مردم را هم متوقع کردید؛ حتی کسانیکه وضع اقتصادی خوبی دارند این یارانه را حق خود میدانند و وقتی آن را قطع یا کم بکنی، ناراحت میشوند. مجموعه مسائل پرداخت یارانهها تنها مسائل صرف اقتصادی نیست بلکه یک امر اقتصادی اجتماعی است. اجرای هدفمندسازی یارانهها به شکل موجودشان نشان میدهد که اساسا این سیاست از ابتدا درست نبود و باید به شکل هدفمند انجام میشد. هدفمندی یارانهها یعنی پرداخت یارانه صرفا به گروههای اجتماعی شناساییشدهای که دارای درآمدهای ناکافی هستند و به منظور ارتقای قدرت خرید ایشان باشد.
شما در دولت اصلاحات به عنوان وزیر یک وزارتخانه جدید به عنوان رفاه منصوب شدید و حتما در آن موقع تحقیقات زیادی درباره بحث رفاه اجتماعی انجام دادید. به نظر میرسد در دولت احمدینژاد که با شعار رفاه و عدالت روی کار آمد مردم اثری از رفاه را در زندگی خود مشاهده نکردند. نظر شما چیست؟مجموعه قضایا نشان میدهد که در شرایط ایران، ما مسئلهای داریم با عنوان اقتصاد رفاه یا رفاه اجتماعی که اصلا از وظایف اصلی دولت است؛ دولتها نمیتوانند درباره مسائل رفاه اجتماعیشان بیتوجه باشند. یکی از وظایف دولت مدرن این است که رفاه عمومی و کالاهای عمومی ایجاد کنند یا حداقل زمینههای این امر را باید دولت فراهم کند. این از وظایف اصلی دولت است. مسئله بیمهها، کاهش فقر، مسکن مناسب، درمان مناسب، ایجاد ظرفیت اشتغال، افزایش قدرت خرید مردم و غیره همگی جزو رفاه عمومی جامعه است و جالب است که مردم بیشتر این نکات را درک میکنند؛ چون این آخرین لایهای است که مردم با آن سروکار دارند. مردم سرمایهگذاریهای صنعتی یا سدسازی را متوجه نمیشوند؛ آنچه متوجه میشوند آثار اینهاست که به شکل رفاه اجتماعی بروز میکند. در دولت هشتم وزارت رفاه و تامین اجتماعی داشتیم که درواقع وظایف پراکنده دولت را متمرکز میکرد، در یک دستگاه بسیار تخصصی جمع میکرد و روی آن سیاستگذاری ملی انجام میداد؛ دستگاهی که تنها 200 نفر پرسنل داشت و طبق مصوبه دولت بیشتر از آن نمیتوانست داشته باشد. مدیرانی داشت که کارشناسـمدیر بودند و میتوانستند کارهای کارشناسی انجام دهند؛ اما متاسفانه افرادی که بعد از سال ۸۴ آمدند، مثلا یک مدیر صنعتی را وزیر کردند که مدیر کارخانه کوچک کمک فنرسازی بود، انسان محترمی بود ولی اینکاره نبود. این در حالی است که نه با مسائل اقتصادی، نه اجتماعی آشنایی نداشت و نتوانستند اهداف آن وزارتخانه را پیش ببرند. این وزارتخانه قانونی داشت با عنوان قانون ساختار رفاه و تامین اجتماعی که از قوانین مادر کشور ماست و تکالیف همه جریانهای رفاه اجتماعی را مشخص و ربط قضیه را با اقتصاد کلان و سیاستهای اجتماعی تعیین کرده است، شورایی داشت بهنام شورای رفاه و تامین اجتماعی که قدرت تصمیمگیری داشت و میتوانست تمام بخشها را با هم هماهنگ کند؛ بخشهای اجتماعی و اقتصادی را با هم تلفیق و سیاست اقتصادی و اجتماعی ایران را مدیریت میکرد و مصوبات آن مثل هیات وزیران جنبه قانونی داشت. چنین قدرتی در دست دولت بود اما متاسفانه این را در وزارت کار ادغام کردند. مسئله ادغام خودش مسئله است. ولی مسئله اصلی اینجاست که کسانی متصدی وزارت کار بودند که با مقوله تامین و رفاه اجتماعی آشنایی نداشتند. الان که دولت جدید شروع به کار میکند یکی از وظایف مهمش رفاه اجتماعی است. یکی از چیزهایی که مردم از دولت میخواهند همین است. تمام تعاملات اجتماعی و اقتصادی در آخر کار به آیتمهایی میرسد که عنوان رفاه اجتماعی دارد و مردم آنها را درک میکنند. مفاهمه مردم و دولت بهواسطه لایهای است به نام رفاه اجتماعی که درواقع جزو وظایف اصلی دولت است که متاسفانه به آن توجه نمیشود و این نگرانی درباره دولت آینده هم وجود دارد که از این مسئله غفلت شود و دوباره به این مسئله توجه نشود و بار مشکلات و تصمیمگیریها به دولت تحمیل شود، بدون اینکه تمهیدات لازم را اندیشیده باشد و شرایط لازم را برای تولید سیاستهایی که برای این قضیه لازم است فراهم کرده باشد.
رفاه اجتماعی در اکثر کشورهای توسعهیافته به عنوان یکی از زیرمجموعههای اقتصاد کلان جایگاه خود را پیدا کرده و نقش مهمی در توسعه دارد ولی این واژه برای بسیاری از مردم ایران گنگ است یا نگاهی که به آن میشود نگاه یارانهای یا کمکهای دولتی است. حتی خود دولتمردان هم تعریف مشخصی از این واژه ندارند. تعریف شما از رفاه اجتماعی چیست؟رفاه اجتماعی در همهجای دنیا تعاریف مشخصی دارد. دولتها ممکن است در صنعت یا کشاورزی دخالت نکنند، راه یا سد نسازند و این کارها را شرکتهای خصوصی انجام دهند، اما در رفاه اجتماعی دخالت میکنند. شما در دولتهای مدرن، مثلا در آمریکا و اروپا، یکی از وظایف و دلمشغولیهای اصلی همین مسئله است. طبق نظریه مارشال و هم در عمل و تجربههای جهانی هرچه جامعه رشد بیشتری پیدا کند و از مسائل سیاسی عبور کند و حتی به حقوق شهروندی هم برسد، در این شرایط حتما به مسائل اجتماعی میرسد. یکی از نشانههای جامعه پیشرفته این است که دغدغههایش مسائل اجتماعی است. مسائل اجتماعی هم الان تعریف شده است که به اشتغال، امدادها، رفاه اجتماعی، بیمهها و چیزهایی مربوط است که میتوان بهصورت ملموس آنها را دید. یعنی انتزاعی نیست. در اقتصاد ایران هم رفاه اجتماعی سه اثر دارد؛ اثر اول این است که آثار خارجی تصمیمات اقتصادی است، یعنی تصمیماتی کلانی که در پول یا ارز و در تمام سیاستهای اقتصادی کشور گرفته میشود آثاری جانبی دارد. این درست همان مسائلی است که فقر یا آسیبهای اجتماعی را تولید میکند و بیکاری و مسائلی از این نوع را بهدنبال دارد. این چیزی است که دولت باید به آن رسیدگی کند و معمولا در کشورهای پیشرفته دولتها برای این مسئله دستگاههایی دارند و در اینباره فکر میکنند و برای آن وقت میگذارند.
وقتی ما با کشوری مواجهایم که رشد اقتصادیاش دو سال است متوقف شده است و مسائل اقتصادی و اجتماعی دارد، این مسئله در وزارت کار باید پیگیری شود. آیا وزارت کار و رفاه کنونی برای مواجهه با این مسائل از نظر علمی و فنی تجهیز است؟ اثر دوم این است که خود آیتمهای رفاه اجتماعی که از مسائل مهمش بیمههای اجتماعی و اشتغال و بهداشت و فقر و برابری است، خودش در چرخش اقتصاد درکشور نقش بسیار مهمی ایفا میکند. شما امروزه بدون بیمههای اجتماعی نمیتوانید تولید سالم داشته باشید. چون با شرایط کار سروکار دارد در خود ساختار ملی اقتصاد تاثیر دارد؛ حتی جایی که میخواهیم فضای کسبوکار را تصحیح کنیم بسیاری از آیتمها همین آیتمهای رفاه اجتماعی است و نقش مستقیم در خود اقتصاد دارد. نقش سوم این است که وقتی شما اقتصاد کلان را پیش میبرید عوارضی دارد که این عوارض با سیاستهایی پوشش داده میشود تا آثار منفی آن در جامعه تقلیل یابد. این سیاستها سیاست اجتماعی است تا این عوارض پوشش داده شود. رفاه اجتماعی خود تولید سیاست اجتماعی میکند. سیاست اجتماعی خود تولیدکننده توسعه اجتماعی است و در جهان امروز جامعهای بدون سیاست اجتماعی نمیتواند متعادل بماند. بههمین دلیل تولید و راهبری سیاست اجتماعی جزو کارهای عمده دولتهاست. مثلا دولت چه کار کند که جامعه از نظر بهداشت و درمان یا امید به آینده، یا بهزیستی یا حداقل دستمزدها، مخصوصا اشتغال و بیکاری، وضعیت بهتری وجود داشته باشد. اینها سیاستهای اجتماعی است که اگر دولت این را نداشته باشد کار جامعه لنگ است و اساسا تعادل اجتماعی بهواسطه این سیاستها انجام میپذیرد. اینها نقشهای مهمی است که دولت ایفا میکند.
چه شد که در دولت اصلاحات وزارتخانه رفاه و تامین اجتماعی تاسیس و قانون جامع رفاه اجتماعی تصویب شد؟ و برخورد دولت احمدینژاد با این قانون در این هشت سال چگونه بود؟در ایران ما بیش از ۱۵سال به دستگاهی برای پیشبرد سیاست اجتماعی ایران فکر میکردیم؛ تا بالاخره حاصل تجربه 25ساله کشور در ضرورت داشتن یک قانون جامع برای رفاه اجتماعی در سال 83 تبدیل به قانون ساختار رفاه و تامین اجتماعی کشور شد. این یک قانون جامع و مادر است مانند قوانین مدنی و درباره همه مسائل صحبت کرده و سعی هم نکرده است انحصار دولتی ایجاد کند؛ یعنی خیلی باز است، شرایطی فراهم میکند تا مردم در رفاه اجتماعی مشارکت کنند. اروپاییان سالها تجربه دولت رفاه داشتند و در ربع آخر قرن بیستم تصمیم گرفتند جامعه رفاهی را به تدریج جایگزین دولت رفاهی کنند. این امر بهصورت کامل انجام نشد اما این جهتگیری را داشتند. در این قانون هم تا حدی این امر رعایت شده است که ما بهصورت کامل بهسمت دولت رفاه نرویم. در هشت سال گذشته متاسفانه دولت راهی افراطی را رفت. نمیتوان گفت یک دولت رفاهی را دنبال کردند، بلکه یک پوپولیسم نهچنـدان جهتدار رفاهی را دنبال کردند و تاثـیر آن هم مشکلات فراوانی است که دست به گریبان جامعه شده است. مثل پرداخت یارانهها که اگر اکنون از اقشار برخوردار هم سلب شود ناراحت میشوند. این درواقع سیاست خوبی نبوده است. زیرا وابسته کردن حتی مردم برخوردار به کمکهای دولت نمیتواند سیاست خوبی باشد در جامعهای که باید خودش روی پای خود بایستد. البته در حال حاضر نقش یارانهها از بین رفته است و این مبلغ نقش کمی در قدرت خرید خانوار دارد. از آنجا که با حاملهای انرژی هم ارتباط داشته است، قیمتهای بینالمللی حاملهای انرژی بهدلیل کاهش پایه پولی در ایران آنقدر افزایش داشته است که الان اصلاح قیمت حاملهای انرژی در شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی بسیار مشکل خواهد بود. الان قیمت بینالمللی بنزین بیش از سههزارتومان است و قیمت کنونی بنزین در ایران به نسبت سههزار تومان، بیش از یک هفتم است و موضوعیتی ندارد. اینها نشان میدهد که افزایش یارانهها برای معنیدار بودن، محتاج افزایش بیش از هفتبرابر قیمت حاملهای انرژی است که در شرایط کنونی امکانپذیر نیست.
الان وزارت کار و رفاه اجتماعی آن قانون تصویبشده قبلی و امکانات آن را در اختیار دارد و میتواند با استفاده از آن قانون وضعیت رفاه اجتماعی ایران را متحول کند. این امر مستلزم آن است که همه کسانی که در آنجا وارد میشوند به این مسئله آگاه باشند، هم تشکیلاتشان تمهید و بازسازی شود و هم از کارشناسان کارآزموده و متخصص کشور بهرهمند شوند و مثلا بتوانند خود را با مراکز علمی معتبر هماهنگ و از تجربههای سالهای اخیر استفاده کنند. در این شرایط بسیاری از کارها در گذشته انجام شد که کسی به آن توجه نکرد. مثلا زمانی که بنده وزیر رفاه بودم، برنامه و سامانهای با عنوان تور ایمنی رفاه اجتماعی یا بهتعبیر آن زمان ما چتر ایمنی رفاه اجتماعی را بررسی و تدوین کردیم. به این معنا که برای همه مردم یک برنامه ملی داشتیم. تقریبا همه کشورهای پیشرفته این برنامه را دارند. ما برای اولینبار در خاورمیانه این امر را انجام دادیم و به تصویب دولت هم رسید و پس از تصویب دولت به قانون هم تبدیل شد. به این معنا که همه مردم تحت پوشش سیاستهای دولت قرار میگیرند و این کار به معنای دخالت دولت نیست و ممکن است مردم یا بخش خصوصی یا دستگاههای مختلف مثل صندوقهای بیمه اجتماعی آن سیاستها را اجرا کنند. بیمهها، سازمانهای غیردولتی هستند و اگر در این دولت میزان دولتیبودن بیمهها افزایش یافت خطا بوده است. باید سهجانبهگرا اداره شود و از دولت فاصله بگیرد و دولت نظارتکننده باشد. کسانی که زیر خط فقر هستند در این چتر پوشش داده میشدند. دو سیاست برای آنها انجام میشد؛ یکی عملیات پیشگیرانه در تمام آیتمهای سیاست اجتماعی که دولت موظف است آنها را بالا ببرد. دولت نمیتواند بهزعم اینکه گروههای کمدرآمد شرایط پرخطری دارند، شرایط درمانی گروههای پردرآمد را بالا نبرد؛ نه هر دو باید بالا برود. این درواقع سیاستهای ارتقایی و پیشگیرانه است. کسانی هم هستند که زیر خط فقر نیستند اما در معرض خط فقرند. اینها کسانی هستند که حالت خاص برایشان پیش بیاید و مثلا تصادفی بکنند، در زیر خط فقر قرار میگیرند. اینها کسانی هستند که معمولا سهدرصد جامعه را دربر میگیرند اما در حال حاضر در ایران هفتدرصد جامعه هستند. این یک شاخص دارد که برای کشور ما سهدرصد قابل تحمل است اما الان در کشور به هفتواندی رسیده است. البته این شاخص هم براساس سلامت سنجیده میشود و هم براساس فقر و نابرابری. برای این افراد برنامه ویژهای در نظر گرفته شده است. کسانی که زیر خط فقرند کسانی هستند که براساس نیازهای اساسیشان سنجیده میشوند مانند درآمد، غذا، مسکن، آموزش، سلامت و توانمندسازی و اگر افرادی اینها را نداشته باشند زیر خط فقرند. مثلا باید دوهزار تا دوهزار و ۵۰۰ کالری در روز به یکنفر برسد و اگر این را نداشته باشد در زیر خط فقر است. کسانی که اینگونه هستند در زیر چتر رفاه اجتماعی هم حالت پیشگیرانه برایشان وجود دارد که از این بدتر نشوند، هم حالت جبرانی. نه به این معنا که نان و گوشت و غیره به آنها بدهند. شرایطی فراهم میکنند که اینها خودشان را اداره کنند. بدترین کار این است که ما بهطور مستقیم به اینها کمک کنیم. حتی کسانی هستند که معلولیتهای جسمی دارند. اثبات شده که بدترین کار کمک مستقیم به این افراد است. باید کاری کرد که این افراد خودشان کار را پیش ببرند. خود من آدمی دیدهام که دو پایش قطع بود و کارگاهی داشت که چند نفر در آن کار میکردند و یک قطعه فلزی تولید میکرد. حالا اگر شما به او نان و گوشت و غیره بدهید خوب است یا اینکه این توانایی را در او ایجاد کنید. یعنی با همان تجارب نوین اجتماعی مبتنی بر توانمندسازی که در دنیا وجود دارد، نه با یک فکر سنتی که به افراد کمک مستقیم شود.
عدهای هستند که زیر خط فقر شدید هستند. این افراد همه عواملی را که درباره خط فقر مطلق هست دارا نیستند به علاوه اینکه غذا هم ندارند. به این نوع خط فقر، خط فقر گرسنگی یا شدید میگویند. یعنی حداقل 2000 تا 2500 کیلوکالری در روز به آنها غذا نمیرسد. باز هم اینگونه نیست که به این افراد کمک مستقیم شود. با سیاستهایی که دولت اتخاذ میکند، سیاستهای پیشگیرانه و جبرانی ویژهتری را در نظر میگیرد تا این افراد خودشان را بالا ببرند. ما برای اولینبار در خاورمیانه این سیاستها و این برنامه را به شکل قانون از سال 1384 داریم. چتر ایمنی رفاه اجتماعی در دولت تصویب شد و لازمالاجرا و جزو سیاستهای عمومی کشور است. در زمانی که بنده سمت داشتم این برنامه را به سازمان ملل ارسال کردم. وقتی اخیرا به سازمان ملل رفته بودم، دیدم جزو اسناد سازمان ملل ثبت شده است. در ابتدای ریاستجمهوری آقای احمدینژاد من نامهای مفصل برای ایشان نوشتم و گفتم چنین چیزی انجام شده است و شما بهجای ایجاد صندوق مهر رضا بیایید این قانون را انجام دهید و این برنامه محصول خرد جمعی و کارشناسی جهانی و تجارب همین کشور است و این امر هم قانون است و دولت هم باید قانونگرا باشد و نمیتواند قوانین گذشته را رها کند. ایشان حتی به این قانون نگاه هم نکردند که بیایند بگویند مثلا این اشکالات را دارد. در صورتی که راهحلهای رفاه اجتماعی کشور ما اینگونه راهحلهاست نه دادن نان و گوشت در خانه مردم یا ایجاد صندوق مهر رضا. اینها چیزهایی است که هم در کشور ما تجربه شده است و ما از نظر علمی تواناییاش را داریم تا آن را طراحی و اجرا کنیم، هم اینکه در جهان تجربه شده است و این امر مثل درس فیزیک است و تقریبا در همهجا به یک صورت است. نمیخواهم بگویم مسائل اجتماعی مانند درس فیزیک است ولی میخواهم بگویم آنقدر در دنیا وضوح دارد که مانند آن خودش را در دنیا نشان میدهد. در مجموع صحبت من این است که دولت یازدهم از هماکنون با مسائل اقتصادی اجتماعی مهمی دست به گریبان است که مهمترین آن رفاه اجتماعی است و مردم نیز با لایه رفاه اجتماعی با دولت ارتباط داشته و مفاهمه میکنند. رفاه اجتماعی سه نقش عمده در توسعه اقتصادی اجتماعی کشور دارد: اول آثار خارجی تصمیمات و فعل و انفعالات کشور است، دوم نقش سیاست اجتماعی به عنوان توسعه اجتماعی و نقش متعادلکننده جامعه و سوم نقش مستقیم رفاه اجتماعی در اقتصاد کشور است.
دومان سهند
منبع:بهار