اخیرا عباس عبدی به این مساله اشاره کرد که اصلاحطلبان باید دست به یک خانه تکانی جدی بزنند با توجه به اینکه تقریبا بخشی از جامعه نسبت به جریانهای سیاسی به ویژه اصلاحات دلسرد شدهاند؛ آیا زمان آن فرا نرسیده است که اصلاحات دست به یک خانه تکانی جدی بزند؟
مبنا و روش اصلاحطلبی اصلاح مداوم است و قرار نیست که این جریان طی دورهای دست به خانه تکانی و اصلاح بزند و در دوره دیگر این روش متوقف شود. این جریان هر روز با تجربیات جدید و روشهای نوین مواجه میشود؛ بنابراین بدیهی است که باید اصلاحطلبان با تکیه بر این تجربیات روشهای گذشته خود را مورد بازنگری قرار دهند. اگر نتیجه تجربیات این باشد که افکار یا روشهایی کنار گذاشته شوند، همواره این مسیر باز است. اگر هم کسی از چهارچوبهای اصلاحطلبی عدول کند و کسانی شاخصههای مد نظر را از دست بدهند، از حیث سازمانی و ساختار اصلاحطلبی مشمول اصلاح قرار نمیگیرند. بر این اساس باید اذعان داشت که خانه تکانی جریان اصلاحات محدود به امروز و دیروز نیست و خارج از آن نیز نمیتوان فهم کرد. حتی از حاکمیت و سایر جریانها نیز انتظار میرود به اقتضای شرایط و تجربیات جدید این روش را اعمال و دامنه اصلاح را در روشها و رفتارها، هدف گذاریها و حتی مقررات گستردهتر کنند.
بخشی از جامعه به ویژه نخبگان و دانشگاهیان به جریان اصلاحات منتقد هستند و معتقدند که این جریان در اعتراضات اخیر منفعلانه عمل کرد و باید فشار بیشتری به دولت و سایر مسئولان برای تحقق مطالبات جامعه وارد میکرد، دلیل این انفعال چیست؟ چرا اصلاحطلبان برای مطالبات معترضان کاری نکردند؟
تردیدی نیست که جامعه حق انتقاد و فراتر از انتقاد، حتی اعتراض دارد، اما این انتظار که اصلاحطلبان با همه خواستهها و مطالبات همه بخشهای جامعه موافق باشند، انتظار درست ومعقولی نیست. بنابراین اصلاحات با محتوای همه اعتراضات موافق نیست. زیرا ممکن است عدهای انتظار و خواستهای داشته باشند که از نظر جریان اصلاحات معقول نباشد. اما یک شهروند نسبت به عدم تحقق مطالباتش حق اعتراض دارد حتی آن دسته از خواستهها و مطالباتی که جریان اصلاحات با آن موافق نیست. اصلاحطلبان در اعتراضات اخیر با حقوق شهروندی شهروندان مبنی بر مطالبهگری، اعتراض و حتی حق تظاهرات در خیابان با یکدیگر توافق داشتند و این مساله مهم را نیز اعلام کردند. اما این جریان نسبت به گوشههایی از روشهایی که اعمال شده است، انتقاد داشتند. زیرا اصلاحطلبی مخالف با اعمال خشونت است و به همین دلیل نیز اصلاحطلبان پس از اعتراضات اعلام کردند که با روشهای خشونت آمیز موافق نیستند.
آیا تنها صدور یک بیانیه از سوی جریان اصلاحات در برابر اعتراضات کافی بود؟ فکر میکنید صرفا صدور یک بیانیه از سوی یک جریان میتواند معترضان مطالبهگر را اقناع کند؟
مگر قرار است جریان اصلاحطلبی با هر نوع انتظاری همراه باشد؟ اساسا چرا باید چنین انتظاری وجود داشته باشد؟ عدهای حق قانونی برای اعتراض دارند و از این حق هم استفاده میکنند. اما برخی نیز چنین نظراتی ندارند و در چنین اعتراضاتی مشارکت نمیکنند. به طور مثال عدهای اگر بخواهند به دلیل کمبود حقوق دست به اعتراض بزنند آیا همه جامعه باید با این افراد همراه شوند؟ بخشی از اعتراضات به قشری خاص محدود میشود و برخی نیز از اعتراضات عمومی است و مربوط به همه اقشار جامعه است. البته این مساله مطرح است که حمایت اصلاحات از خواستههای معترضان مطالبهگر و دفاع از حقوق آنها کافی نیست و به شخصه، این مساله را نفی نمیکنم. اما در نهایت نمیتوان انتظار داشت که اصلاحطلبان با همه تقاضاها موافق باشند. جمعی از اصلاحطلبان از جمله بنده به طور رسمی در بیانیهای اعلام کردیم که با حق اعتراض مردم موافقیم و نباید در برابر اعتراضات برخورد خشونت آمیز صورت بگیرد. اما به طور کل از هیچ گونه خشونت ورزی دفاع نمیکنیم. در عین حال طی نامهای از مسئولان خواستیم برخی که به دلیل غلبه احساسات شخصی از چهارچوبها خارج شدند با این افراد رفتار ملایم، آرام و نرمی شود. بنابراین نه از خشونت و نه از محتوای همه تقاضاها حمایت نمیکنیم بلکه از اصل حق اعتراض حمایت میکنیم.
محتوای تقاضاها حتی اگر منطقی و دغدغه عمومی باشد باز هم دفاع نمیکنید؟
لزوما قرار نیست یک اصلاحطلب از همه محتواهای اعتراضی دفاع کند، بخشی از تقاضاها را ممکن است، قبول داشته باشد و برخی از خواستهها را هم ممکن است قبول نداشته باشد. به طور مثال اگر یک مارکسیست آزادی بیان نداشته باشد و دست به اعتراض بزند، اینجا با محتوای اعتراض موافق نیستیم اما از حق اعتراض دفاع میکنیم. زیرا تنها یک مارکسیست میتواند از این اعتراض حمایت کند. یک مسلمان نمیتواند از آن محتوا دفاع کند اما از حق آزادی دفاع میکنیم. بنابراین اصلاحات از حق آزادی بیان، حق اعتراض و تجمع دفاع میکند اما از محتوای وقایع و خواستهها لزوما دفاع نمیکند.
اعتقادی وجود دارد مبنی بر اینکه اصلاحات سال 96 با اصلاحات سال 76 زمین تا آسمان فرق کرده است و در واقع اصلاحطلبان به نحوی دچار خودسانسوری و محافظهکاری شدند دلیل این خودسانسوری و محافظهکاری چیست؟ این موضوع منجر به رنجش جامعه و از دست رفتن عقبه رأی اصلاحات نمیشود؟
معتقد نیستم که اصلاحطلب امروز محافظهکارتر از اصلاحات سال 76 است. زیرا بسیاری از برخوردهایی که امروز با اصلاحطلبان صورت میگیرد با اصلاحات سال 76 صورت نمیگرفت. امروز با وجود همه فشارهای موجود بر اصلاحات، این جریان در عین حال که مواضع رسمی خود اعلام میکند، هزینه آن را هم آگاهانه میپردازد.
اما گفته میشود که اصلاحطلبان پس از سال 88 به دلیل فشارهای موجود دچار محافظهکاری شدند.
اصلاحطلبان به طور عمومی دچار خودسانسوری و محافظهکاری نشدهاند. مواضع شفافی که امروز اصلاحطلبان نسبت به امور دارند به هیچ روی در سال 76 نداشتند. از سال 76 تا به امروز 20 سال زمان سپری شده است، امروز بسیاری از مسائل و مواضع نسبت به امور روشن است در حالی که در سال 76 مانند امروز مسائل روشن نبود. با وجود برخی محدودیتها بازهم موضعگیری جریان اصلاحات شفاف است. از سوی دیگر موضوعات مهم مورد پیگیری قرار گرفته و مجلس با تشکیل یک کمیته مسائل را مورد پیگیری قرار داده است. علاوه بر این، ترجیح داده شده که برخی مسائل به وسیله گفتوگوهای داخلی دنبال شود که این امر رو به انجام است. هدف جریان اصلاحات این است که از طریق گفتوگوهای درونی از تنش جلوگیری شود. بنابراین معتقدم که اصلاحات دچار محافظهکاری نشده است.
اصولگرایان این بار از بعد ارزشی دست به تخریب اصلاحطلبان نمیزنند بلکه لیدر جریان اصلاحات را نشانه گرفتند، هدف جریان مقابل از این گونه اقدامات چیست؟
تردیدی نیست که رئیس دولت اصلاحات نقش بسیار موثر و تعیین کنندهای دارد و به همین دلیل هم بسیاری از نیروهای رقیب دست به تخریب او میزنند. اما باید به طور دقیق بررسی کرد که تخریبهای اخیر ریشه داخلی دارد یا بیرونی. از این رو باید اذعان داشت که امروز برعکس گذشته، بسیاری از چهرههای اصولگرا درباره چهرههای اصلاحات نظیر رئیس دولت هفتم و هشتم کمتر سخن منفی میگویند. بنابراین مشاهده میشود که بیشتر رسانههای خارجی و یا جریانات خارج از کشور درباره چهرههای شاخص اصلاحات سخن میگویند تا نیروهای اصولگرا. اما اگر مقصود جبهه پایداری است باید گفت که این جبهه بخش بسیار کوچکی از جریان اصولگراست. بخش بزرگی از جریان اصولگرا حتی در مصاحبهها و مواضع رسمی خود، نگاه واقع بینانهتری دارد.
با توجه به بدعهدی برخی از اعتدالگراها در فراکسیون امید مجلس، گمان میکنید که لازم است جریان اصلاحات در سال 98 وارد ائتلاف شود؟
معتقد نیستم که اعتدالگراها نسبت به اعضای اصلاحطلب فراکسیون امید بدعهدی کرده باشند.
اما عارف رئیس فراکسیون امید خود بارها اعلام کرد که برخی از اعضای فراکسیون امید بدعهدی کردند به همین دلیل در انتخابات 98 با تابلوی اصلاحطلبی وارد انتخابات میشویم و با هیچ جریانی وارد ائتلاف نمیشویم.
در جریان انتخابات سال 94 تصمیم گرفتیم در حوزههایی که رقابت میان یک نیروی پایداری و اصولگرای معتدل است و خود نیز کاندیدای شاخصی در آن حوزهها نداریم از کاندیدای اصولگرای معتدل حمایت کنیم. قرار نبود نیروی اصولگرای معتدل اصلاحطلب شود یا رأیش تغییر کند و وارد جبهه سیاسی اصلاحات شود. افرادی که انتظار دارند اصولگرای معتدلی که مورد حمایت اصلاحطلبان قرار گرفته است به فهرست جریان اصلاحات اضافه شود، انتظار اشتباهی دارند. در شهر قم از لاریجانی حمایت کردیم در حالی که میدانستیم لاریجانی اصلاحطلب نیست و قرار نیست وارد فهرست امید شود و یا از کاندیدای اصلاحطلب در مجلس حمایت کند. جریان اصلاحات انتظار داشتند که لاریجانی به عنوان یک اصولگرای معتدل رفتار معتدلانهای با دولت داشته باشد. در واقع تصورمان این بود که به جای یک نیروی پایداری در قم بهتر است که لاریجانی به مجلس راه یابد. بنابراین افرادی که میخواهند اصولگرایان معتدل مانند اصلاحطلبان عمل کنند، انتظار اشتباهی است. در انتخابات 94 به جای مجلس نهم یک مجلس افراطی حاکم بود به همین دلیل سعی کردیم یک مجلس معتدل داشته باشیم که به هدفمان هم رسیدیم. حتی اصلاحطلبان نیز در مصاحبههای مکرر خود قبل از انتخابات 94 بارها اعلام کردند که ما لزوما نمیتوانیم یک مجلس اصلاحطلب داشته باشیم بلکه تلاشمان بر این است یک مجلس معتدل داشته باشیم که امروز چنین مجلسی هم داریم. اصولگرایان معتدلی که اکنون در مجلس هستند و لیست امید در انتخابشان اثرگذار بود با فرض حفظ مواضع خود وارد مجلس شدند نه با فرض تعهد به اصول و سازوکارهای اصلاحطلبی.
بنابراین این امکان وجود دارد که جریان اصلاحات در انتخابات 98 وارد ائتلاف با اصولگرایان معتدل شود؟
امروز مساله انتظار و امکان دنبال و اجرا کردن یک روش نیست، قطعا اصلاحات این روش عقلانی را در انتخابات آتی تکرار خواهد کرد و در انتخابات 98 وارد ائتلاف با اصولگرایان معتدل میشود. بنابراین روش مذکور را دنبال میکنیم تا زمانی که کاندیدای اصلاحطلب مناسبتری در صحنه داشته باشیم. هر زمان که کاندیدای اصلاحطلب قابل قبولتری داشته باشیم؛ طبیعی است که وارد رقابت درونی اصولگرایان نخواهیم شد اما اگر در حوزه انتخابیهای نامزد مناسب نداشته باشیم در رقابت اصولگرایان میان نامزد معتدل و افراطی با اصولگرایان معتدل وارد ائتلاف میشویم.
در انتخابات مجلس دهم انتقادهای بسیاری نسبت به اصلاحات وجود داشت که اصلاحطلبان نباید با اعتدالیون وارد ائتلاف میشدند با این وجود بازهم تصور میکنید زمان آن فرا نرسیده اصلاحات با تابلوی اصلاحطلبی و بدون ائتلاف با جریانهای دیگر وارد انتخابات شود؟
قطعا اصلاحات با تابلوی اصلاحطلبی وارد انتخابات میشود اما در حوزههایی که نامزد مناسب نداشته باشیم دو راه بیشتر نداریم یا از صحنه رقابت کنار بنشینیم و یا میان جریانهای افراطی و معتدل، از اعتدالیون حمایت کنیم. در هر حوزهای که نامزد کافی، شاخص و رأی آوری داشته باشیم قطعا از نامزد اصلاحطلب حمایت میکنیم حتی در حوزههایی که از یک نامزد اعتدالی حمایت میکنیم با تابلوی اصلاحطلبی از او حمایت به عمل خواهیم آورد. البته مقصود این نیست که نامزد اعتدالی باید اصلاحطلب شود بلکه مقصود این است که نامزد اعتدالی کم زیانتر از نامزد پایداری است.
بیشک بخشی از جامعه عدم تحقق مطالبات خود را از چشم اصلاحطلبان میبینند به این دلیل که جریان اصلاحات جامعه را ترغیب به رأی به روحانی کرد، در انتخابات بعدی عدم تحقق مطالبات مردم به زیان جریان اصلاحات منجر نمیشود؟
اصلاحطلبان در انتخابات 96 ناگزیر دست به انتخاب زدند و از میان گزینههای موجود مناسبترین گزینه را به مردم پیشنهاد دادند. امروز هم معتقدیم که اگر انتخابات تکرار شود بازهم روحانی مناسبترین گزینه از سایر گزینهها خواهد بود. این بدین مفهوم نیست که همه مطالبات جامعه توسط این دولت پاسخ مثبت دریافت خواهدکرد بلکه بدین مفهوم است که عملکرد روحانی و دولت دوازدهم از عملکرد گزینههایی مانند رئیسی قطعا بهتر خواهد بود. اما این مساله بازهم به این مفهوم نیست که اصلاحات هیچ نقدی به دولت روحانی نداشته باشد و یا روحانی به همه تعهدات خود به درستی عمل کرده است. بنابراین در فضای سیاسی باید میان گزینههای مختلف پیش رو، چه زمانی که گزینه ما افراد است و چه زمانی که گزینهها سیاستهاست دست به انتخاب گزینهای مناسب و نزدیک به خود بزنیم. گزینهای که به اصلاحات نزدیک باشد و یا نسبت به سایر گزینهها فاصله کمتری از جریان اصلاحات دارد. بنابراین با در نظر گرفتن چنین رویکردی تصور میرود که دولت روحانی بهرغم همه نقدهایی که نسبت به روشها و در مواردی گزینههایش و عدم پاسخگویی در برابر برخی از مسائل وارد است بازهم قطعا بهتر و مناسبتر از دولتی با مسئولیت آقای رئیسی و یا دیگران است.
روحانی زیر بار فشارهای بسیاری قرار دارد به ویژه اینکه برای تحقق وعدههایش منابع لازم را در اختیار ندارد، از سویی جامعه خواهان تحقق وعدههاست، با وجود چنین شرایطی دولت باید چه کار کند؟
دولت باید دامنه مشی شفاف سازی را گستردهتر کند و با جامعه بیشتر ارتباط برقرار کند. رئیسجمهور باید بیشتر مشکلاتش را با جامعه در میان بگذارد. دولت باید در مواردی که ابزارها و منابع کافی در اختیار دارد، درست عمل کند و عملکرد قابل دفاعی داشته باشد. در مواردی هم که ابزار، منابع لازم و اهرمهای اجرا در اختیار ندارد باید به طور شفاف و بیپرده محدودیتها را به جامعه بگوید. قطعا جامعه میداند که روحانی محدودیتهای فراوانی دارد اما صحبت نکردن با جامعه و توضیح ندادن به مردم طبیعتا کمکی به دولت نخواهد کرد بلکه تنها سبب میشود که مردم از مشکلات دولت مطلع نباشند و فشارها نسبت به روحانی بیشتر شود. بنابراین لازم است که دولت در شرایطی که امکانات در اختیار ندارد، اعلام موضع کند اما در شرایطی که امکانات و ابزار قانونی در اختیار دارد، باید عمل کند. بنابراین در شرایطی که دولت ابزار و منابع کافی برای اجرا در اختیار دارد باید عمل کند و هیچ توجیهی هم قابل قبول نیست. اما وقتی امکانات کافی برای تحقق وعدهای را ندارد باید محدودیتها را برای مردم توضیح دهد.
گفتوگوی اخیر رئیسجمهور با مردم تا چهاندازه توانست مخاطبان منتقد و ناراضی را در جامعه اقناع و امیدوار کند؟ آیا لازم نبود روحانی کمی صمیمانهتر با مردم سخن بگوید؟
انتظار جامعه این است رئیسجمهور بیپردهتر و روشنتر با مردم سخن بگوید. روحانی باید محدودیتهای خود را به جامعه بگوید در غیر این صورت نمیتواند چندان انتظار همدلی و حمایت از جامعه داشته باشد. بنابراین تصور میرود که رئیسجمهور باید روشنتر و صمیمانهتر با مردم سخن بگوید.
سفرهای استانی و ارتباط مستقیم روحانی با مردم میتواند اعتماد از دست رفته بخشی از جامعه را نسبت به دولت بازگرداند؟
مزیت اساسی سفرهای استانی برای رئیسجمهور و اعضای دولت این است که دولت بیشتر در بطن مشکلات جامعه قرار بگیرد. زیرا وقتی که مقامات به استانها و شهرستانها سفر میکنند و با مسئولان رده پایین و کف جامعه ارتباط برقرار میشود و مردم فرصت پیدا میکنند مسائلی را به روحانی بگویند و رئیسجمهور خود شرایط و محدودیتها را در محیط میبیند و بر اساس شرایط و انتظارات میتواند برنامهریزی کند. در واقع این مسائل بر روی برنامهریزی دولت برای حل مشکلات تاثیر میگذارد. اما بدیهی است نباید همه برنامههای دولت را به سفرهای استانی گره زد و تصور بر این باشد که در همان سفر استانی به یکباره بدون بررسی تصمیماتی اتخاذ شود بلکه روحانی از طریق سفرهای استانی به طور ملموستر با مسائل آشنا میشود.
با توجه به رویدادهای اخیر، رویکرد جریان اصلاحات نسبت به دولت چه خواهد بود و آیا با توجه به وضعیت موجود ادامه روند حمایتی از دولت به زیان جریان اصلاحات نیست؟
بارها طی این چند سال تاکید شده و اگر لازم باشد باز هم گفته خواهد شد که رویکرد کلی جریان اصلاحات حمایت از دولت است اما در کنار حمایت از دولت، اصلاحطلبان موضع انتقادی نسبت به دولت خواهند داشت. بنابراین ممکن است در مواردی وجه حمایت از دولت پررنگ باشد و یا برعکس در شرایطی که دولت در عملکرد خود اشتباه و ضعف دارد وجه انتقادی اصلاحات از دولت پر رنگتر باشد. به هر روی نسبت اصلاحطلبان با دولت روحانی یک نسبت اتحاد و انتقاد است. به عبارت دیگر هم از دولت روحانی به این دلیل که بهتر از سایر گزینهها بود حمایت به عمل آوردیم و از سویی انتقاداتی به دولت به دلیل عملکردش داریم، بنابراین موضع اصلاحات نسبت به دولت روحانی همچنان اتحاد و انتقاد است.