تاثیرگذاری مقامات مسئول تقریبا ارتباطی با سمت و جایگاه آن ها ندارد .
تدبیر24»آساره کیانی- وقتی شهردار در میان نارضایتی شدید یک جناح سیاسی انتخاب شد؛ جناحی که نه بر کرسی ریاست جمهوری نشسته و نه شوراهای شهر و روستاها را تسخیر کرده و ایضا کرسی های پایتخت را برای مجلس از دست داده، امیدی موقتی برای تغییر در دل تمامی رای دهندگان بوجود آمد. بیم آن اما وقتی از امیدش اوج گرفت که در چند ماه نخست نشستن محمدعلی نجفی بر صندلی شهرداری تهران، ایرادات ریز و درشتی به شهردار گرفته شد که البته نمی توان به این ایراداها انتقادی وارد کرد؛ جامعه ای آزاد با اصول اساسی دموکراسی باید ایراد و نقد و نظر درآن پررونق باشد. اما شاید تفاوت جوامعی همچون ما با آنهایی که دموکرات تر هستند، این باشد که تاثیرگذاری مقامات مسئول تقریبا ارتباطی با سمت و جایگاه آن ها ندارد.
این بی ارتباطی را هم می توان در تزاید بی تفاوتی مسئول ها جستجو کرد و هم در واژه ای عامیانه به نام سوگلی بودن کسی یا چیزی؛ محمدباقر قالیباف شهردار تهران بود؛ اتفاقات عجیب و غریبی در دوران او رخ داد از سقوط پلاسکو گرفته تا املاک نجومی که به افراد غیرنیازمند واگذار شد تا تخلفات ریز و درشت دیگری که به هیچکدام آن ها رسیدگی نشد بلکه صحت و سقم آن مشخص شود.
ناگفته نماند که برخوردهای بی تفاوت این چنینی ممکن است این را در ذهن مردم جابیاندازد که «آنها که تخلف می کنند مورد حمایت تصمیم گیرندگان اصلی برای زندگی مردم قرار می گیرند» و فاصله میان حاکمیت جدی و مردم روز به روز بیشتر شود.
از طرف دیگر مردم خنده شان می گیرد؛ روز سه شنبه 21 فروردین که دومین جلسه بررسی استعفای شهردار تهران بود وقتی مرتضی الویری باتجربه در امور شهری که پیش از این، یکی از مخالفان جدی رفتن نجفی بود، گفت که شب گذشته(یعنی شب همان روزی که دادستان کل کشور تلویحا به اعضای شورای شهر در خصوص نپذیرفتن استعفای شهردار هشدار داده بود)، با آقای نجفی درباره مریضی اش حرف زده و قانع شده، خبرنگارها و اصلا همه حضار شروع به خندیدن کردند؛ افرادی که هر کدام نمایندگان اقشار گوناگون در جامعه هستند.
این روزها مردم بیشتر از روزها و سالیان گذشته، به اصطلاح، غُر می زنند؛ شاید هم غُرهایشان بیش از پیش رسانه ای می شود؛ شاید هم به این فکر کنند که ذات شکل گیری احزاب و جناح های مختلف چیست و در حالی که حقوق خود را گم کرده می بینند، ممکن است تصمیماتی بگیرند که در نهایت به زیان خودشان تمام شود.
گاهی اوضاع فراتر از حد تصور شده و مردم گمان می کنند از تغییر آن عاجزند؛ این طور می شود که دیگر کاری به کار قیمت دلار ندارند و اجازه می دهند هرچه قدر دلش می خواهد خود را بالا و پایین کند؛ دوبار دوبار استعفاکردن شهردار تهران برایشان فاقد اهمیت می شود و هرچه کشاورزان اصفهانی از دل کم آبی، داد بزنند عزا عزاست امروز تا دیگران را متوجه زندگی روبه هوای خود کنند، فایده ندارد.
اما این اصلی امتحان شده است که هرچه هم که رای مردم به صورت غیرمستقیم در انتخاب مسئولان دلخواهشان وتو شود، باز هم این تاثیر شگفت انگیز رای مردم است که تصمیم گیرنده نهایی است و این اصل در هر جامعه ای با هر سیستم مدیریتی حاکم است؛ البته اگر اجماع بر رای و اراده ای راسخ وجود داشته باشد؛ ایرانی ها اگر تاریخ خود را از یاد نبرند، تحمل شرایط سخت دوران دکتر محمد مصدق(رئیس دولت ملی) که پس سالیان دراز، به تازگی خیابانی را در تهران بزرگ به نام خود زده است، فراموش نمی کنند؛ همدلی دولت ملی و ملت معجزه می کند؛ شگفتی می آفریند.