با بررسی نحوه شکل گیری دولتهای کارآمد در جهان ، می توان دریافت که شفاف بودن فعالیت های سیاسی ، لازمه این امر است و وجود احزاب قوی و نیرومند در کشور یک امر ضروری در مسیر ایجاد شفافیت های سیاسی است.
در کشور ما اما متاسفانه جریان ها و گروه های زیادی تحت گرایش های 2 جریان عمده سیاسی کشور ، تحت عناوین مختلفی چون جبهه ، گروه و تشکل ، شکل یافته اند و از سوق دادن فعالیت های خود به سمت تشکیلاتی و حزبی شدن اجتناب نموده اند.
جبهه پایداری نیز از جمله این گروههاست که با برافراشتن پرچم اصولگرایی ، از بدو تاسیس بر جانب حق بودن و طبل اصولگرایی کوفته و این و آن را به عدول از ارزشها و اصول متهم می کند.
عملکرد این جریان در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نمونه کوچکی از کل عملکرد آنان است. پس از آن که تمام جنبدگانی که در داخل مرزهای ایران نفس می کشند و جزئی از این جبهه نیستند ، به ساکت فتنه و یا فتنه گر تقسیم شدند ، کاندیدای آقایان که به تعبیر عالم حامی جبهه ، صالح ترین فرد روی زمین و زیر آسمانها بود ، توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد و آقایان هیچ پاسخی برای طرفدارانشان نداشتند.
در جریان رای اعتماد به کابینه دکتر حسن روحانی نیز آنچه دیدیم و شنیدیم ، موج برخی سخنان 20 نماینده عضو این جبهه بود که می رفت حماسه سیاسی ملت ایران را تحت الشعاع قرار دهد ، که هوشیاری نمایندگان مجلس و پخش مستقیم تلویزیونی مذاکرات ، مانع شد.
جبهه پایداری انقلاب اسلامی روز پنج شنبه ششم مرداد ماه 1390 در قالب همایشی سراسری با سخنرانی مصباح یزدی و حضور افرادی چون حجت الاسلام آقاتهرانی، حجت الاسلام روحالله حسینیان، حجت الاسلام پناهیان، غلامحسین الهام، صادق محصولی، حجت الاسلام رسایی، علیاصغر زارعی، مهدی کوچکزاده اعلام حضور کرد و در این جبهه افرادی از همکاران قبلی دولتهای نهم و دهم، برخی اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس هشتم و بعضی از اعضای قرارگاه عمار حضور داشتند.
از حضور صادق محصولی بر راس مدیریت این جبهه که بگذریم ، با مرور مواضع و تاریخچه افراد موثر این جبهه اما ، به راحتی می توان ارتباطات گسترده برخی از این عزیزان را ، با دولت محمود احمدی نژاد دریافت وشاید اگر رسانه هایی با مصونیت آهنین این حضرات که هر روز خیلی ها را متهم می کردند، موجود بود ، به تفصیل می شد از این ارتباطات گفت و نوشت و توقیف نشد و علاوه بر آن کمک هایی نیز تحت عنوان بصیرت افزایی دریافت نمود!
همان ها که در مورد آنها کاظم جلالی رئیس فراکسیون اکثریت مجلس در صحن علنی برخی گفتنی ها را گفت و نجایت کرده و برخی را هم نگفت و شاید اگر با صدایی آشکار می شد گفت که بستگان عزیزی ، در تمام مدت دولت نهم و دهم ، پیمانکاری یکی از بزرگترین پروژه های بزرگ عمرانی کشور را در اختیار داشته و علیرغم اینکه پروژه اش کامل نکرده ، 3 برابر بودجه اولیه اعتبار دریافت کرده است ، رمز ولایتمداری برخی که خود و چند نفر دیگر را ، تنها ولایتمداران مجلس شورای اسلامی می دانند ، آشکار می شد و مشخص می شد که دلیل مخالفت های برخی این آقایان با وزرای پیشنهادی حسن روحانی چه بوده است. نقش داشتن در فتنه 88 یا قطع شدن نان دانی این آقایان!؟
شاید اگر می شد فارغ از بزرگ و کوچک بودن برخی گفت و نوشت که کدام مدیران خودروساز ، به توصیه کدامین افراد، در دولت نهم و دهم ، بر منصب نشسته اند و صنعت خودرو را به قهقهرا برده اند ، رمز فریادهایشان برای عدم رای اعتماد به وزیر صنعت و معدن پیشنهادی حسن روحانی ، آشکار می شد .
ای کاش می شد دفتر ملاقاتهای هفتگی 8 سال گذشته لیدر جریان انحرافی را منتشر ساخت ، تا رمز فریادهای وا اسلامای در صحن علنی مجلس مشخص می شد.
اختلاسی با ۱۳ صفر، رقمی بزرگ برای تخلف مالی که تا کنون در طول تاریخ انقلاب سابقه نداشته است، در دولت محمد احمدی نژاد رخ داد ، اما آقای فلان مدعی هیچ نگفت اما در همین چند روز بدون اینکه در تمام این سالها دادگاهی تایید کرده باشد و مدرکی وجود داشته باشد ، وزیر پیشنهادی نفت را متهم به فساد مالی در صحن مجلس کرد.
فاجعه بارتر نیز این است که این افراد نه تنها در برابر این فساد بزرگ سکوت کردند بلکه بعضی از آنها در آن زمان عنوان کردند که رئیس سازمان بازرسی کل کشور مستندات ندارد و مستنداتش سایتها هستند! و حتی یکی از این آقایان در جلسه غیر علنی مجلس به رئیس سازمان بازرسی کشور تذکر میدهد که از خواندن اسامی مجرمان خودداری کند و میگوید، اینجا دادگاه نیست و نباید اسم افراد را اعلام کنید، کار شما سیاسی کاری است! پس کار ایشان به عنوان یک نماینده مجلس چیست؟ پخش تهمت علیه وزیران پیشنهادی که عضو گروه و دسته شما نیستند!؟
حامیان 8 ساله عملکرد «محمود» باید توضیح دهند و اگر پاسخ قانع کننده ای ندارند ، بیرق اصولگرایی به کناری نهند و بیرق محمودی برافرازند ، از مزایای دولت محمود برای خود و بستگانشان نگویند ، از سجایای دولت محمودی بگویند و در انتخابات مجلس دهم خود را در محک آرای عمومی مردم قرار دهند.
اینان 8 سال است که هیچ حمایتی را از دولت محمود و طرح هایش فروگذار نکرده اند ، حتی موقع خانه نشینی اش اول توجیه کردند و بعد که مجبور شدند ملامتی ملایم سر دادند ؛ آنقدر که حتی "مادر چاوز" هم در نظرشان موضوع مهمی نشد ، در هر طرح سوال و نظارت و استیضاحی از دولت و دولتیان سنگ اندازی کرده اند و جریان انحرافی که امروز مدعی مرزبندی با آن هستند ، در لوای حمایت همه جانبه این عزیزان ، از دولت شکل گرفته و تقویت شده است ، اما اینها «حتی یک کلمه هم نگفتند». (2) اما اکنون به هر دم و بازدم حسن روحانی ، شبه ای وارد می سازند.
ساکتان دولت محمود بیایند و تمام مسئولیتها ، محاسن و معایب دولتش را بپذیرند و مسئولیت جریانی را که مولود حمایت این دولت و این عزیزان است را بر عهده گیرند و جریان موسوم به انحرافی را بر سر راه نگذارند و فریاد سر ندهند که این طفل مال کیست؟ حالا موقع حساب پس دادن و محاکمه جریان انحرافی و حامیانش است.
سخن آخر اینکه از یکی از ایثارگران دفاع مقدس پرسیدم : " مگر در درون جبهه خودی جبهه تشکیل می دهند اگر خودی باشند ؟" پاسخم را چنینی گفت : " خیلی عجیب نیست از این دوستان ! دوستانی که در دفاع مقدس..." (باید نجابت کرد و سخنی نگفت!)
و شاید بازخوانی اظهارات دکتر علی مطهری در مهرماه 1390 خالی از لطف نباشد:
علی مطهری گفته بود :
* ریشه شکلگیری این جبهه را بیشتر هواهای نفسانی میدانم تا مبانی فکری؛ یعنی بیشتر، بغض با آقای هاشمی و لاریجانی و قالیباف و ... محرک این افراد برای تشکیل این جبهه بوده و کمتر به فکر حفظ انقلاب از آسیبها هستند.
* اکثر موسسان آن زحمتی برای انقلاب نکشیدهاند و در اثر اتفاقاتی جای انقلابیون راستین را گرفتهاند.
* حادثهای شبیه آنچه که در مشروطه رخ داد در حال رخ دادن است، یعنی فرصت طلبهایی می آیند و انقلابیون اولیه را کنار میزنند و مسیر انقلاب را تغییر میدهند.
* اینها قبل از آنکه گروهی از جامعه را نمایندگی کنند، نمایندگی آقای احمدینژاد و آقای مشائی را به عهده دارند و این که میگویند ما آقای احمدینژاد را قبول داریم اما مشایی را قبول نداریم، یک تناقض است.
* بخش عظیمی از حزباللهیها از جمله سپاه و بسیج به خاطر سکوت اعضای جبهه پایداری در سالهای گذشته در مقابل انحرافات فرهنگی دولت و تز مکتب ایران و حمایت متعصبانه آنها از دولت، این جبهه را قبول ندارند.
* جبهه پایداری به خاطر آن سکوتها و حمایتها از عوامل مؤثر شکلگیری جریان موسوم به انحرافی بوده است. زمانی که بنده فریاد میزدم که این دولت از نظر فرهنگی لیبرال است، یا خطر تز مکتب ایران را گوشزد میکردم، این افراد در مجلس و غیر مجلس به من حمله میکردند و انحرافات فرهنگی دولت را قبول نداشتند و مسئله مکتب ایران را هم یک مسئله فرعی و غیرقابل طرح میدانستند.
* در واقع جریان انحرافی محصول عملکرد موسسین جبهه پایداری است.
* اینها در واقع رئیسجمهور را قبول دارند و تنها انتقادی که به او دارند این است که یازده روز در مقابل حکم رهبری خانهنشین شد. اگر این یازده روز نبود، هیچ انتقادی به آقای احمدینژاد نداشتند. [احمدینژاد] فقط چون چند روز در مقابل ولایت ایستاده است آدم بدی است، آن هم برخی از آنها توجیه میکنند که آن خانهنشینی در اثر خستگی و بیماری بوده است.
* در اطاعت از ولی فقیه هم نمره خوبی نمیگیرند. زمانی که رهبر انقلاب از حادثه کهریزک به «جنایت» تعبیر کردند و یا گفتند حادثه کوی دانشگاه دل انسان را خون میکند، اینها با هرگونه تلاش مجلس برای تهیه گزارش از این حوادث مخالفت کردند. یا زمانی که ایشان در مراسم 14 خرداد سال گذشته بر آزادیبیان تاکید کردند، اینها از کنار آن گذشتند. بهطور کلی بیشتر در مواردی که با تمایلات آنها سازگار است تابع ولایت فقیهاند.
* موسسین جبهه پایداری باید از عملکرد خود شرمنده باشند و از مردم عذرخواهی کنند اما میبینید که میگویند اصولگرای واقعی و خالص ما هستیم و بقیه منحرفاند و رفتاری شبیه رفتار خوارج دارند که میگفتند ما مسلمان واقعی هستیم و علی کافر است. البته این نکته را هم باید گفت که حساسیت آنها درباره مسائل فرهنگی و شرعی خوب است