ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

مینو خالقی - «صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که طرفین به هزینه‌های تنش‌آفرینی بیشتر از منافع آن بیندیشند»، شاید بیش از هر زمان دیگری درباره رابطه ایران و آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی، مصداق داشته باشد.
روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

محمدمهدی محمدی - اقتصاد دیجیتال با تعریف سازوکارهای اقتصادی مبتنی بر داده و فناوری، به یکی از مهم‌ترین عناصر ساختار اقتصادی جهانی تبدیل شده است. این مفهوم نه تنها شامل تجارت الکترونیک می‌شود، بلکه به تمامی ابعاد استفاده از فناوری‌های دیجیتال در زندگی روزمره، از مبادلات مالی تا ارتباطات، پرداخته و تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای اجتماعی، فرآیندهای مدیریتی و ساختارهای زیرساختی جوامع دارد. با پیشرفت‌های مداوم و ظهور فناوری‌های نوآورانه، به‌ویژه در حوزه‌های هوش مصنوعی، بیگ دیتا، اینترنت اشیاء و بلاک‌چین، تحولات عمیق‌تری در بازارهای جهانی و شکل‌گیری مدل‌های کسب‌وکار جدید مشاهده می‌شود.
سه‌شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۴ - 2025 July 22
کد خبر: ۲۴۹۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ شهريور ۱۳۹۲ - ۲۳:۰۲

پرویز پرستویی مانع یک طلاق شد

سوار که شدم اولین دیالوگ مرد این بود که آقای پرستویی، زن من عاشق شماست. گفتم ممنون سرور ما هستند. سلام خدمتشان برسانید. گفت مشکل من چیز دیگری است. و دست کرد در جیبش ودوتا برگه دادخواست طلاق بیرون آورد. گفت پس از سه سال زندگی ویک دختر سه ساله ،رفته خانه پدرش و طلاق می خواهد.
به گزارش پارس توریسم، پرویز پرستویی سالها قبل در مصاحبه ای روایت جالبی را بازگو کرده ،که براساس این روایت روایت پرستویی مانع از طلاق یک زوج شده است.
پرستویی در گفت وگویی با کتاب سال 83 مجله «فیلم» در پاسخ به سوالی که عجیب ترین خاطره ای که از شهرت دارید چیست؟ می گوید: «از شهرت می شود استفاده های بدی کرد.اما در جاهایی هم می تواند کار ساز باشد. اتفاقی برای من پیش آمد که گاهی فکر می کنم از طرح های کیارستمی وار است. یک روز می خواستم از تقاطع کردستان تا تخت طاووس پیاده بروم که یک تاکسی آن طرف بزرگراه ایستاد و شروع کرد به بوق زدن برای من. با دوتا انگشت اشاره کردم که می خواهم پیاده بروم. اما باز هم اشاره کرد و من رفتم سمت اتوموبیلش ببینم که چه می گوید. نزدیک که شدم گفت آقای پرستویی ما شما را دوست داریم چند دقیقه پیش من می نشینید ؟ سوار که شدم اولین دیالوگ مرد این بودکه آقای پرستویی ،زن من عاشق شماست. گفتم ممنون سرور ما هستند. سلام خدمتشان برسانید. گفت مشکل من چیز دیگری است. و دست کرد در جیبش ودوتا برگه دادخواست طلاق بیرون آورد. گفت پس از سه سال زندگی ویک دختر سه ساله ،رفته خانه پدرش و طلاق می خواهد.
قرار شد به منزلشان برویم. وقتی به در متزل همسر این آقا رسیدیم من زنگ زدم. آقایی که بعدا فهمیدم پدر آن خانم است آمد دم در. از قیافه اش فهمیدم که تا به حال رادیو هم گوش نکرده و طبعا مرا نمی شناسد. گفتم با فاطمه خانم کار دارم و مرد معترض شد که چه کار داری؟درهمین موقع خانم جوانی آمد دم در و از واکنش و نگاهش فهمیدم باید همسر آن مرد باشد. باور نمی کرد که من آنجا آمده باشم. خلاصه از آنها اجازه گرفته ام که داخل خانه شان بروم و براساس تجربیاتی که از کار کردن در دادگستری داشتم با دوساعت حرف زدن آن خانم را ضی کردم که چادرش را سرش کند  وبرگردد سر خانه و زندگی اش.»
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
صبا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۳
0
0
فردینی دیگه!!!! مرد کامل
نظر شما: