ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

مینو خالقی - «صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که طرفین به هزینه‌های تنش‌آفرینی بیشتر از منافع آن بیندیشند»، شاید بیش از هر زمان دیگری درباره رابطه ایران و آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی، مصداق داشته باشد.
روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

محمدمهدی محمدی - اقتصاد دیجیتال با تعریف سازوکارهای اقتصادی مبتنی بر داده و فناوری، به یکی از مهم‌ترین عناصر ساختار اقتصادی جهانی تبدیل شده است. این مفهوم نه تنها شامل تجارت الکترونیک می‌شود، بلکه به تمامی ابعاد استفاده از فناوری‌های دیجیتال در زندگی روزمره، از مبادلات مالی تا ارتباطات، پرداخته و تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای اجتماعی، فرآیندهای مدیریتی و ساختارهای زیرساختی جوامع دارد. با پیشرفت‌های مداوم و ظهور فناوری‌های نوآورانه، به‌ویژه در حوزه‌های هوش مصنوعی، بیگ دیتا، اینترنت اشیاء و بلاک‌چین، تحولات عمیق‌تری در بازارهای جهانی و شکل‌گیری مدل‌های کسب‌وکار جدید مشاهده می‌شود.
چهارشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۴ - 2025 July 23
کد خبر: ۳۶۴۵۴
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۲

تعامل و منافع

با آغاز به کار دولت تدبير و اميد، مهمترين تئوري اين دولت را مي‌توان سياست تنش‌زدايي دانست. به عبارت ساده‌تر، اين دولت، تعامل را به جاي تقابل با ديگر کشورها، خصوصا دولت‌هايي که روابط خصمانه، بعد از انقلاب با ايران را داشته‌اند، قرار داده است. اين مولفه را به کرات مي‌توان در سخنان و مصاحبه‌هاي رئيس دولت مشاهده کرد. به عنوان نمونه در مصاحبه‌اي بيان داشتند:«طرف‌هاي مقابل روي ميزشان را خلوت نمايند و با زبان ديپلماسي و منطق به دنبال منافع خويش و رفع نگراني‌هاي خويش باشند
تدبیر24: بعد از جنگ جهاني دوم و نابودي ژاپن از سوي آمريکا(که هنوز نيز تبعات حمله هسته‌اي آن وجود دارد)، ژاپن به جنگ مستقيم با آمريکا نپرداخت، بلکه با نظم و مديريت تصميم گرفت به نحو ديگري در مقابل آمريکا قدرت‌نمايي کند. از اين رو به صنعت روي آورد و در امر خودروسازي تا جايي پيش رفت که با وارد کردن صنعت خودروسازي خود در آمريکا، در چند سال اخير موفق شد رتبه اول توليد و فروش خودرو در جهان را از آن خود کند و توانست گوي سبقت را از شرکت‌هايي همچون جنرال‌موتورز بربايد تا جايي که آنها را با خطر ورشکستگي مواجه کرده بود. حال سوالي که مي‌توان پرسيد اين است که اگر در ژاپن گروهي دلواپس تعامل با آمريکا حضور داشتند، آيا ژاپن مي‌توانسته امروزه به عنوان يکي از قطب‌هاي اقتصادي به شمار آيد؟

با آغاز به کار دولت تدبير و اميد، مهمترين تئوري اين دولت را مي‌توان سياست تنش‌زدايي دانست. به عبارت ساده‌تر، اين دولت، تعامل را به جاي تقابل با ديگر کشورها، خصوصا دولت‌هايي که روابط خصمانه، بعد از انقلاب با ايران را داشته‌اند، قرار داده است. اين مولفه را به کرات مي‌توان در سخنان و مصاحبه‌هاي رئيس دولت مشاهده کرد. به عنوان نمونه در مصاحبه‌اي بيان داشتند:«طرف‌هاي مقابل روي ميزشان را خلوت نمايند و با زبان ديپلماسي و منطق به دنبال منافع خويش و رفع نگراني‌هاي خويش باشند.»

زماني که محمد خاتمي نظريه گفت‌وگوي تمدن‌ها را در سازمان ملل، در مقابل نظريه جنگ تمدن‌ها که از سوي ساموئل هانتيگتون عنوان شده بود، مطرح نمود، فصل تازه‌اي از جلوه عقلاني ايران، براي جهانيان آغاز شد. هرچند اين امر چند سال در روابط خارجي‌مان مسکوت مانده بود اما سياست‌هاي دولت يازدهم موجبات احياي نام سال 2001 جهان(سال گفت‌وگوي تمدن‌ها) را فراهم نمود و دنيا را به اين سمت رهنمون ساخت که بايد با زبان تکريم با ايران و ايرانيان صحبت کرد نه با زبان تحريم. متاسفانه برخي گروه‌ها و جريانات از اين سياست ناخشنود بوده و آن را گامي در جهت ضعف و انحطاط نظام محسوب مي‌کنند و دولت را از مقوله تعامل با برخي کشورها، برحذر مي‌دارند. گروه‌ها و جرياناتي که آمريکا‌ستيزي را ملکه افکار سياسي خود کرده‌اند و از ارتباط با اين کشور براي خود يک تابو ساخته‌اند. رسيدن به توافق جامع هسته‌اي مستلزم دو امر داخلي و بيروني است. عامل بيروني را مي‌توان انعطاف از سوي گروه 1+5 دانست و عامل داخلي را نيز بايد حمايت همه‌جانبه گروه‌ها و جريانات داخل کشور معرفي کرد. اما در کمال حمايت‌هاي مقام معظم رهبري از دولت و تيم مذاکره‌کننده هسته‌اي، برخي از همان ابتداي مذاکرات با 1+5 در دولت فعلي، دلواپس نتايج و دستاوردهاي آن بوده و اين امر ادامه داشت تا زمان سفر آقاي روحاني براي حضور در شصت و نهمين مجمع عمومي سازمان ملل رسيد و اين بار راه و چاه را به رئيس دولت نشان مي‌دادند و همه آنها در اين مورد اشتراک نظر داشته‌اند که برقراري و ارتباط با آمريکا معنايي غير از براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران ندارد. پرواضح است که تصميمات کلان سياست خارجي با تاييد شخص اول کشور (مقام معظم رهبري) است نه با گروه خاص. بنابراين هرگونه ملاقات و ارتباطي را مي‌توان در چارچوب سياست‌هاي تاييد شده نظام محسوب کرد چراکه همواره منافع ملي بر سلايق شخصي و گروهي مقدم مي‌باشد. منافع ملي براي کشورها تا جايي مهم و حساس است که وينستون چرچيل گفته بود:«حاضرم براي تامين منافع بريتانيا، حتي با شيطان هم دست همکاري بدهم».

در پايان مي‌توان گفت: شرط لازم براي توسعه، ارتباط و تعامل سازنده با اطراف است و نمي‌توان صرف شعارهاي سياسي، يک جامعه را اداره کرد. بايد واقع‌گرايانه به مسائل و مشکلات کشور نگاه کرد و درصدد حل و رفع آن برآمد. کشوري که از سوي آمريکا در دهه اول هزاره سوم به عنوان محور شرارت در جهان محسوب مي‌شد، امروزه به کشوري تبديل شده که قدرت‌هاي غربي و خصوصا آمريکا، براي خروج از مهمترين بحران منطقه يعني تروريسم، نيازمند به کمک او هستند. آيا پيدايش اين شخصيت نوين بين‌المللي و قدرت منطقه‌اي را نبايد حاصل نرمش و تعامل دانست؟ آيا بايد منافع ملي را قرباني کج‌سليقگي و افراطي‌گري کرد؟

منبع: روزنامه مردم سالاری
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: