تدبیر24» بهرغم انتقادات موجود در برخی از عرصهها بهویژه اقتصادی، واقعیت این است که دولت روحانی وارث از همپاشیدگیها و بحرانها شد و با وجود اینکه رئیسجمهور طی چهار سال گذشته و نیز در دولت دوازدهم همه تلاش خود را برای سامان بخشیدن به امور به کار برد اما تلاشها کافی نبود و همچنان برخی از مشکلات بر جای خود باقی است تا آنجا که طی روزهای اخیر به اعتراض بخشی از جامعه انجامید. بر این اساس پس از اعتراضات اخیر دولت بهدنبال راهکاری مطلوب برای حل مشکلات است اما مساله اینجاست که این مشکلات همکاری سه قوا را میطلبد و بدون آن ممکن نیست. در این راستا و با توجه به پیام توئیتری اسحاق جهانگیری مبنی بر «راه بهبود زندگی مردم با انجام اصلاحات تدریجی»، غلامرضا ظریفیان معاون وزیر علوم دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاحطلب با «آرمان» به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
جهانگیری طی یک پیام توئیتری در واکنش به رویدادهای اخیر به این مساله اشاره کرد که «راه بهبود وضع مردم و کشور انجام اصلاحات تدریجی است»؛ آیا این مساله میتواند اعتماد را بازگرداند؟
اصلاحات در کشور یک امر زمانبر و تدریجی است که نباید نسبت به آن تردیدی داشت اما واقعیت این است با توجه به تجربههایی که جامعه ما در گذشته کسب کرده است و شرایطی که پشت سر گذاشتند انتظار میرود که امروز این روند تدریجی رو به بهبود را نسبت به دو دوره گذشته ببینند. از سویی تغییر نسبی و اندک برخی از مسائل در دولت روحانی برای عدهای بهدلیل حجم بالای فشارها و مشکلات معیشتی ملموس نیست. بهطور کل بدیهی است که اقدامات دولت و سایر مسئولان در کشور برای حل مشکلات کافی نیست بنابراین باید مسیر بهبود وضعیت بیش از گذشته در کشور فراهم شود، زیرا اگر جامعه احساس کند امور در حال اصلاح است قطعا نسبت به آینده امیدوار خواهد شد. به هر روی اصلاح امور نیاز به تدبیر و زمان دارد. متاسفانه مشکل اساسی بخشی از مردم بهویژه اقشار نیازمند به اشتغال و رفاه این است که دورنمای مطلوبی نسبت به آینده ندارند. شاید به این دلیل که نظام مدیریتی کشور یا به عبارتی هر سه قوا هنوز نتوانستهاند این اطمینان را برای مردم ایجاد کنند که اصلاحات تدریجی با یک وحدت رویه، برنامهریزی مورد وفاق و استراتژی مشخص در حال انجام است. متاسفانه بهرغم اینکه مدیران کشور تلاش میکنند بهویژه روحانی هنوز آنطور که باید برخی از مشکلات بهویژه در حوزه اقتصادی حل نشده است، زیرا در شرایطی روحانی دولت یازدهم را از احمدینژاد تحویل گرفت که رویدادهای بسیار بغرنجی در دولت در همه عرصهها بهویژه اقتصادی رخ داده بود. به علاوه در دولت احمدینژاد همه قواعد کنار گذاشته شد و یک نوع رهاسازی غیرقابل قبولی در امور روی داد. بخش عظیمی از بحرانهای امروز که مربوط به مشکلات بانکی، پولی و مالی کشور است به آن دوران بر میگردد. در دولت احمدینژاد سیستمهای نظارتی آسیب دید و انواع و اقسام موسسات پولی و مالی بدون توجه به قواعد و چهارچوبها بهشدت رشد کرد و از سویی در آن دوره شاهد ایجاد و گسترش ناکارآمد و بسیار نامطلوب موسسههای آموزشی با سطح علمی پایین بودیم که ضربه مهلکی به نظام آموزش عالی وارد کرد. نیروهای فارغالتحصیل از موسسههای آموزشی درجه دوم و سوم بدون منطق وارد بازار کار شدند. اما دانش آموختگان از دانشگاههای درجه یک کشور امروز بیکارند. از سویی بهطور کل میزان بیکاری دانشآموختگان دو برابر میزان بیکاری جامعه غیردانش آموخته است. بنابراین دولت روحانی وارث از هم پاشیدگیها شد.
بهبود وضع مردم و انجام اصلاحات تدریجی بهویژه در حوزه اقتصاد چگونه امکانپذیر است؟
دولت همه تلاش خود را طی چند سال گذشته به کار برد تا یک نظم اقتصادی ایجاد کند اما دولت برای موفقیت در این عرصه احتیاج به پیشنیازهایی دارد. دولت نیاز به وحدت و استراتژی در درون خود ومدیریت صحیح دارد تا بتواند یک سامانه اقتصادی ایجاد کند. دستگاههای اقتصادی باید با تکیه بر چند استراتژی روشن عمل کنند. فساد در دستگاههای اداری و سایر عرصهها یکی از چالشهای جدی جامعه است این مساله خود منجر به بیاعتمادی شده است که باید مسئولان فکری به حال این وضعیت کنند. به هر روی اصلاحات در ایران نیاز به وحدت همه قوا دارد و دولت بهتنهایی نمیتواند کاری انجام دهد. افکار عمومی و نظام موظفاند هنجارشکنان را از معترضان برخوردار از خواسته و مطالبات به حق تفکیک کنند، زیرا فضای خشونتآمیز نباید مانع از این شود که خواستههای بحق نیازمندان فراموش گردد. نظام موظف است که یک زندگی شرافتمندانه و مرفه را برای مردم ایران بهویژه نیازمندان فراهم کند. از سویی باید رخدادهای اخیر را به فرصت تبدیل کنیم. به هر روی در جامعه مشکلات رسوب کرده بسیار جدیای وجود دارد که اگر یک استراتژی روشن و نیز هماهنگی و وفاق میان همه قوا وجود داشته باشد بهطور قطع بحرانها قابل حل است. به هر روی مشکلات کشور همانطور که اشاره شد، بدون همکاری و اتحاد سه قوا قابل حل نیست. از سویی مدیران باید درک کنند که در عصر انفجار اطلاعاتی با جامعهای جوان و رو به رشد روبهرو هستند به همین دلیل باید تجارب و عملکرد خود را مورد بازبینی قرار دهند.
سنگاندازیهای سیاسی بهویژه برخوردها با دولت روحانی، مردم را ناامیدتر نمیکند؟
قطعا همین طور است. جریانهای کجاندیش که بهدنبال شکست روحانی بودند نتیجهاش را به وضوح در اعتراضات اخیر دیدند. دود ناشی از شکست روحانی به چشم همه، بهویژه دوستداران کشور میرود. برخی از جریانها باید دست از مچگیری بردارند و به جای مچگیری با دولت همراه شوند و دلسوزانه به خواستههای مردم پاسخ بگویند. از سویی اگر قوه مجریه تمرکزش تنها بر روی محرکان اعتراضات اخیر معطوف شود و چشمش را بر روی مطالبات ببندد، تنها صدای اعتراضها بلندتر خواهد شد.
با توجه به اینکه نخبههای جامعه از روحانی در انتخابات اخیر حمایت کردند اکنون این قشر چگونه میتواند در حل مشکلات و مطالبات مردم به دولت کمک کند؟
دولت باید با برقراری ارتباط مطلوب با بخشهای مختلف جامعه از جمله رسانهها و نخبگان نظراتشان را نسبت به راهکارها برای حل مشکلات و بحرانها بهویژه رفع تحریمهای باقی مانده، رفع موانع اقتصادی، اشتغال برای فارغالتحصیلان بیکار و... جویا شود. باید دولت از طریق اقدامات امیدبخش و با تقویت ارتباط خود با روشنفکران و نخبگان و یافتن راهحلهای مطلوب و مفید این درک را در افکار عمومی ایجاد کند که حل مشکلات به سرعت میسر نیست اما مسیر حرکت دولت به سمت رفع و کاهش مشکلات است. در نهایت دولت باید به هشدار دلسوزان علمی، فرهنگی و اقتصادی جامعه توجه کند تا با حل مشکلات، جامعه احساس کند مسیرش اگرچه کند اما حرکتی رو به جلوست.