تدبیر24: «آقای خاتمی در جمعی که اصلاحطلبان حضور داشتند عنوان کردند که برای انتخابات آینده با آیت ا...هاشمی و آقای روحانی هماهنگ خواهند کرد.به نظر هم میرسد که آقای خاتمی با آیت ا...هاشمی و آقای روحانی در زمینه انتخابات مجلس آینده مشورتهایی را داشته و در آینده هم خواهند داشت».این جملات سخنان علی تاجرنیا نماینده مجلس ششم است. به همین منظور و برای تحلیل عملکرد مجلس نهم و همچنین بررسی رویکرد اصلاحطلبان و اصولگرایان برای انتخابات مجلس آینده «آرمان» با وی گفتوگو کرده است که در ادامه از نظر میگذرانید.
مجلس
نهم در بین مجالس بعد از انقلاب اسلامی دارای چه جایگاهی است؟ آیا عملکرد این مجلس
نسبت به مجالس گذشته قابل قبول بوده است؟
در کشور ما به دلیل تفاوتهای منطقهای ساختار مجلس بهگونهای
شکل میگیرد که ما شاهد یک کارکرد پارلمانتاریستی به معنای واقعی از مجلس
نیستیم.پارلمان در کشور ما دو وظیفه اساسی دارد:اولین وظیفه مجلس نظارت بر سیستم
اجرایی کشور و سایر نهادهایی که در زیرمجموعه مجلس قرار میگیرند و دومین وظیفه
مجلس «قانونگذاری» است.
متأسفانه بهدلیل این مساله که نمایندگان بیش از آنکه براساس صلاحیت سیاسی خود انتخاب شوند، براساس ملاحظات خاص منطقهای روانه مجلس میشوند، برخی نمایندگان در ابتدای هر دوره از مجلس به فکر رأی آوردن در دوره بعد هستند.
این مساله بهخصوص درباره شهرهای کوچک صادق است.به دلیل
حاکم بودن این دیدگاه بر ذهن برخی نمایندگان، اغلب رفتارهای نمایندگان معطوف به
اقدامات خرد، جزئی و رأی آور میشود و عملأ مجلس از آن جایگاهی که در قانون اساسی
برای آن در نظر گرفته شده است دچار تنزل میشود.این یک بحث عام درباره ساختار
پارلمان در ایران است.تا زمانی که احزاب و گروههای سیاسی نقش فعالی پیدا نکنند و
شکل انتخابات پارلمانی در کشور ما بهگونهای نباشد که مردم کاملا براساس صلاحیتهای
علمی و سیاسی افراد به آنها رأی بدهند ما همچنان با مشکل عدم تناسب ترکیب مجلس با
وظایف اصلی یک پارلمان مواجه هستیم.
از سوی دیگر در انتخابات کشور ما با مساله مهم بررسی
صلاحیتها مواجه هستیم. این مساله هم بر انتخاب تاثیر میگذارد. این وضعیت نشان
دهنده این مساله است که انتخابات عملا از حالت یک مرحله ای خارج شده و وارد فاز دو
مرحله ای شده است.همین عوامل باعث تنزل سطح مجلس میشود. اگر به ادبیات مطرح شده و
مسائلی که در مجلس نهم اتفاق افتاده است توجه کنیم به این نتیجه میرسیم که مجلس
نهم در برخی از عملکردهای خود نمره قابل قبولی نخواهد گرفت.شما اگر به سخنان پیش
از دستور نمایندگان و نوع رفتار در قانون گذاری توجه کنید متوجه میشوید که مجلس
برای مسائل کوچک کشور هم قانون تصویب میکند. یکی از مشکلات مهم ما در کشور وجود
بیش از اندازه قانونهای متفاوت درباره یک مساله مشخص است.
در
بخش نظارتی هم عملکرد مجلس گاه با یک رویکرد سیاسی همراه است.به همین دلیل شاهد
بودیم که مجلس نهم زمانی در مقابل آقای احمدینژاد یک موضع انفعالی اتخاذ میکرد
اما در مقابل آقای روحانی که با متانت و سعه صدر با نمایندگان برخورد میکند برخی
یک نوع حرکت تهاجمی را از خود نشان میدهند.با تمام این اوصاف من مجلس نهم را یک
مجلس سیاسی ارزیابی میکنم.در این مجلس گاه نوعی رفتارهای واکنشی که عمدتأ برخاسته
از مسائل جریانی و گروهی بود حکمفرما بود.
این
انتقاد به اصلاحطلبان وارد است که برنامه ریزی جدی برای انتخابات مجلس نهم انجام
نداده و این انتخابات را در اولویت خود قرار ندادند.به نظر شما اگر اصلاحطلبان با
تمام قدرت وارد انتخابات مجلس نهم میشدند مجلس به جایگاه ممتازتری نسبت به شرایط
فعلی دست پیدا نمی کرد؟
ما باید این مساله را در نظر بگیریم که اگر اصلاحطلبان به
صورت جدی وارد عرصه انتخابات میشدند، به چه میزان میتوانستند توفیق داشته
باشند.بنده معتقدم که اصلاحطلبان تا آنجا که امکان پذیر است باید تمامی انتخابات
را جدی بگیرند و از ظرفیتهای خود برای کنش آفرینی سیاسی استفاده کنند.اما در واقع
برخی اوقات وضعیتی بر برایشان حاکم میشود که عملأ شرایط را نمی توانند ایجادکنند
. نمونه این قضیه را ما در انتخابات شورای شهر سال92 مشاهده کردیم که افرادی از
اصلاحطلبان تائید صلاحیت شدند که از توان رأی آوری کافی برخوردار نبودند و به
همین دلیل در انتخابات توفیقی پیدا نکردند.
در
کشور ما به دلیل نبود احزاب تأثیرگذار سیاسی اگر افراد درجه اول یک جریان ردصلاحیت
شوند،احتمال رأیآوری افراد درجههای پایینتر کم خواهد بود.در ایران مردم به یک
حزب جدا از اینکه چه افرادی کاندیدا آن حزب باشد رأی نمیدهند. اختلاف رأی بین نفر
اول تهران و نفر سی ام که گاهی بیش از یک میلیون رأی میشود نشاندهنده این است که
مساله شهرت افراد هم در انتخابات تأثیرگذار است.با این وجود اگر اصلاحطلبان
انتخابات مجلس نهم را هم جدی میگرفتند و با قدرت در آن حضور پیدا میکردند ممکن
بود در برخی مناطق محدود هم به دستاوردهایی برسند اما در کلیت مساله، اصلاحطلبان
به دستاورد قابل توجهی دست پیدا نمی کردند، چون شرایط تبلیغاتی اصلاحطلبان مهیا
نبود.
چرا
مجلس نهم در یک مقطع زمانی و در زمان دولت احمدینژاد یک حالت انفعالی نسبت به
دولت داشت و در یک مقطع زمانی و با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری
موضع تهاجمی نسبت به دولت اتخاذ کرد؟
در انتخابات ریاستجمهوری سال 88 تمام جریان اصولگرایی به
صورت تمام قد پشت سر آقای احمدینژاد ایستادند.حتی با اینکه کارنامه آقای احمدینژاد
در چهار سال دولت نهم منتقدینی در بین جریان اصولگرایی داشت، اما اصولگرایان پشت
احمدینژاد را خالی نکردند. نمایندگان مجلس هم که اغلب از جریان اصولگرایی بودند
به نسبت به آقای احمدینژاد احساس تعلق خاطر میکردند. به همین جهت مجلس تلاش کرد
با دولت آقای احمدینژاد کنار بیاید.
مجلس در این اواخر بهگونهای با احمدینژاد رفتار میکرد که انگار منتظر است که عمر این دولت به صورت مسالمت آمیز تمام شود.این مواضع درباره آقای روحانی حالت عکس به خود گرفت.در مرحله اول اصولگرایان تصور این مساله را نمیکردند که پس از آقای احمدینژاد دولتی بر سر کار بیاید که کمترین سنخیتی با جهتگیریهای اصولگرایی نداشته و به عکس برآمده از جریان رقیب یعنی اصلاحطلبان باشد.به اعتقاد من انتخاب آقای روحانی در سال92 شباهت زیادی به انتخاب آقای خاتمی در سال76 داشت.در سال 76هم کمتر اصولگرایی فکر میکرد که آقای خاتمی کاندیدای اصولگرا یعنی آقای ناطقنوری را شکست دهد.
در
سال 92 اصولگرایان با اینکه آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز بود و عملا
از اردوگاه اصلاحطلبی نیامده بود هم نتوانستند وجود وی را درقوه مجریه تحمل کنند
و به مخالفت با دولت پرداختند.البته بنده معتقدم که برخی از فضاسازیها علیه
دولت آقای روحانی برای تخریب چهره دولت و زمینهسازی برای انتخابات بعدی ریاستجمهوری
است. اصولگرایان تمایل دارند به هر طریقی که شده روحانی اولین رئیسجمهوری در
ایران باشد که تنها یک دوره چهارساله رئیسجمهور بوده است.
مجلس
نهم به چه میزان در زمینه قانونگذاری موفق عمل کرد؟
به نظر میرسید در اغلب مصوبات مجلس روابط شفاهی و غیر
رسمی بین نمایندگان سرنوشت آن لایحه را مشخص میکند.مساله مهمی که در مجلس نهم
اتفاق افتاد این بود که جریان سنتی اصولگرایی در دوران آقای احمدینژاد تضعیف
شد.در کنار این مساله، اصولگرایان سنتی به دلیل عدم زایش و تکیه کردن به دادههای
قدیمی و تاریخ مصرف گذشته خود نتوانستند گفتمان اصولگرایی را متناسب با مطالبات
اجتماعی مردم اصلاح کنند و تغییر بدهند.در نتیجه از درون این جریان گروهی تندرو سر
برآورد که با وجود اینکه از نظر تعداد افراد زیاد نبودند اما فعالیت بیشتری نسبت
به اصولگرایان سنتی از خود نشان میدادند.
در انتخابات ریاست جمهوری سال92هم اصولگرایان سنتی با توجه به اینکه دل خوشی از احمدینژاد نداشتند اما دچار تشتت و اختلاف عمیق شدند.همین تشتت و روی کار آمدن آقای روحانی که به منزله شکست این جریان بود باعث انفعال بیشتر اصولگرایان سنتی در فضای سیاسی کشور شد.
در کنار این سرشکستگی برخی از کاندایدهای جریان اصولگرایی
که در انتخابات شکست خوردند هم وجود داشتند. اغلب این افراد پس از تشکیل دولت آقای
روحانی حاشیهنشین شدند و تا مدتها در فضای سیاسی کشور فعالیت چشمگیری نداشتند.
دلیل اصلی این شکست را هم باید در درون جریان اصولگرایی جستوجو کرد. چراکه این
جریان در درون خود نقد و زایش نداشت و در حوزه بیرونی نیز دارای مرزبندیهای مشخص
با جریانهای دیگر و به خصوص گروه تندرو جریان اصولگرایی نبود. به همین دلیل جریان
تندروی اصولگرا توانست مواضع خود را بر فضای مجلس حاکم کند.
از سوی
دیگر برخی قوانینی در مجلس به تصویب رسید که رویکرد درازمدت ندارد.در کلیت مجلس
نهم هم باید عنوان کنم که اغلب قانونگذاریها در فضای واکنشی صورت گرفته است. طرحهای
یک فوریتی و دو فوریتی بدون چکشکاری فکری به تصویب رسیدند و همه این عوامل دست به
دست هم دادند که فضای مجلس دچار تغییراتی شود.
یکی از نکات بارز مجلس نهم عدم اقتدار
فراکسیونهای حاضر در این مجلس بود.فراکسیون رهروان ولایت که فراکسیون محوری مجلس
نهم به شمار میرفت و نمایندگان بیشتری را در دل خود جای داده بود در تصمیمات
سرنوشت ساز مجلس دچار تشتت و چند دستگی میشد و عملا کارکرد خود را از دست میداد.این
در حالی است که ما دربرخی از مجلسهای گذشته شاهد فراکسیونهای بسیار قدرتمند و
تأثیرگذاری بودیم که در اغلب تصمیمات مجلس نقش مهمی ایفا میکردند.
فراکسیونهای
مجلس نهم نسبت به فراکسیونهای مجالس گذشته دارای چه جایگاهی هستند؟
اصلاحطلبان با توجه به مشکلات پیش آمده نتوانستند یک
جریان قوی و تأثیرگذار را در مجلس به وجود بیاورند؛ در نتیجه اصولگرایان که خود را
در مجلس میدیدند فارغ البال به تشکیل فراکسیون دست زدند.به دلیل نبود فضای رقابتی
بین اصولگرایان و اصلاحطلبان فراکسیونهای تشکیل شده در مجلس فاقدهارمونی و
انسجام لازم در تصمیمات سرنوشتساز سیاسی بودند.از سوی دیگر بنده معتقدم که ساختار
تفکر اصولگرایی متناسب با ساختارهای سیاسی یک جامعه مدرن پیشرفت نکرده است.
«فراکسیونیسم»یک مدل جدید در ساختار جامعه مدرن تلقی میشود.این در حالی است که نگاه عمده جریان اصولگرایی مبتنی بر «تکلیف» است.به همین دلیل وجود فراکسیون با المنتهای مدرن در درون یک تفکر سنتی مانند فضای حاکم بر جریان اصولگرایی در تناقض با هم هستند.مدل فکری اصولگرایان با مدل فکری که باید بر فضای یک فراکسیون حاکم باشد همخوانی کافی ندارد.
اصولگرایان
تنها تلاش کردند در زمینه فراکسیونها از مجلس ششم تقلید کنند ولی
هرگز نتوانستند تفکر خود را در قالب تفکر فراکسیونیسم عملیاتی کنند.مجموعههایی که
مبتنی بر خرد جمعی و خواست دموکراتیک هستند راحتتر میتوانند با مقولههایی چون
فراکسیون که یکی از کارکردهای دموکراسی است کنار بیایند. به همین دلیل شما مشاهده
میکنید که اصولگرایان در موارد مختلف دچار تشتت و افتراق در آرا در فراکسیونها
میشوند.در کنار این مساله باید از انفعال بدنه اصولگرایی در مجلس نهم و فعالیت
بیشتر اقلیت تندرو یاد کنم که به هر حال تأثیر منفی ای در عملکرد فراکسیونها از
خود برجای گذاشت.
آیا
هیاترئیسه مجلس نهم نمره قابل قبولی میگیرد؟در این زمینه به خصوص نقش آقای علی
لاریجانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای لاریجانی نماد بارز جریان سنتی اصولگرایی است.آقای
لاریجانی به دلیل مشکلاتی که از طرف دولت آقای احمدینژاد در هشت سال گذشته متحمل
شده و درگیریهایی که با گروه تندروی اصولگرا داشت در ابتدا تلاش کرد با تعامل
استراتژیک با دولت آقای روحانی که به هر حال یک شخصیت برآمده از یکی از تشکلهای
اصولگرایی بود وزن سیاسی دولت را به سمت جریان سنتی اصولگرایی انتقال دهد و جریان
سنتی اصولگرایی را با کمک آقای روحانی از درون احیا کند.البته این مساله پس از
انتخابات اتفاق افتاد.
در قبل از انتخابات هیچ تشکل اصولگرایی از آقای روحانی حمایت نکرد.با این وجود این جریان و شخص آقای لاریجانی متناسب با فشارهایی که از حوزههای مختلف به آنها وارد میشود تغییر موضع میدهند. زمانی که آقای لاریجانی قصد همکاری با دولت آقای روحانی را داشت به دلیل اینکه از سوی گروه تندروی اصولگرا متهم به همکاری با دولت برآمده از جریان اصلاحطلبی نشود تلاش کرد که در مواضع خود بیشتر به مرزبندی خود با دولت و جریان اصلاحطلبی تأکید و به شکلی رفتار کند که شائبه همکاری وی با دولت به وجود نیاید.
به
نظر من مجموعه جریان اصولگرایی نگاهی از سر «تکلیف» به مسائل سیاسی دارند و عمدتا
دارای این رویکرد درمسائل مختلف هستند.از این حیث من تفاوتی بین جریان سنتی و
جریان تندروی اصولگرایی قائل نیستم. این دو گروه تنها در روشها با یکدیگر متفاوت
هستند اما هر دو در یک گفتمان جای میگیرند.به هر حال آقای لاریجانی بهعنوان رئیس
مجلس از تأثیرگذاری بالایی برفضای مجلس برخوردار است و میتوانست از این
تأثیرگذاری برای حمایت از دولت آقای روحانی استفاده کند که چنین اتفاقی رخ نداد.
با
توجه به این نکته که جبهه پایداری گوی سبقت را از دیگر جریانهای اصولگرایی ربوده
است میتوان عنوان کرد که تشخیص و تمایز مواضع جبهه پایداری و جریان کلی اصولگرایی
هم اکنون برای افکار عمومی دشوار شده است.به نظر شما آیا میتوان جبهه پایداری را
در شرایط فعلی رهبر موقت جریان اصولگرایی قلمداد کرد؟
بخشی از انفعال جریان سنتی اصولگرایی ناشی از عدم تغییر با
توجه به مقتضیات زمان و عدم تزریق نیروهای جوان به پیکره این جریان است.از
سوی دیگر به نظر من جریان سنتی اصولگرایی به نوعی راضی به تضعیف دولت است یا حداقل
از تخریب چهره دولت نگران نیستند.
اصولگرایان
سنتی با دولت آقای روحانی در یک حالت رودربایستی سیاسی قرار گرفته اند. این جریان
نمی خواهد دولت روند رو بهرشدی را در آینده طی کند.در نتیجه مواضع دو پهلوی جریان
سنتی اصولگرایی ناشی از دو عامل تعمد و انفعال است. این جریان به دنبال فرصت است
که اگر جبهه پایداری موفق شد دولت را با چالش جدی مواجه کند بر این موج سوار شود و
اگر هم جبهه پایداری نتوانست به توفیقی در تخریب عملکرد دولت دست پیدا کند تمام پلهای
پشت سر خراب نشود و زمینه تعامل با دولت همچنان برای این جریان وجود داشته
باشد.رفتار جبهه پایداری نسبت به دولت به دلیل صراحت و شفافیت در مواضع، نسبت به
جریان سنتی اصولگرایی قابل تشخیصتر است.
با
توجه به عملکرد کلی اصولگرایان در مجلس نهم به گمان شما آیا دوباره نمایندگان
اصولگرا مورد اقبال مردم قرار خواهند گرفت؟
تجربه تاریخی در این زمینه نشان داده است که
بعد از استقرار هر رئیسجمهور جدید، فضای کشور متأثر از رأی مردم به آن رئیسجمهور
شده است.این مساله را ما درباره آیت ا...هاشمی رفسنجانی مشاهده میکنیم که با رأی
مردم به ایشان،فضای مجلس چهارم متأثر از روی کار آمدن دولت کارگزاران است.مجلس ششم
هم چنین حالتی داشت و در حمایت از آقای خاتمی تشکیل شد.اصولگرایان مجلس نهم نسبت
به این مساله آگاهی دارند و تحلیلشان براین مساله استوار است که مجلس آینده در جهت
همکاری و هماهنگی با دولت آقای روحانی شکل خواهد گرفت.فضای حاکم بر افکار عمومی هم
این مساله را نشان میدهد
.مردمی
که به آقای روحانی رأی داده اند و ایشان را به عنوان منتخب و شخص مورد اعتماد خود
به ریاست جمهوری برگزیده اند به خوبی وضعیت مجلس را رصد میکنند و متوجه میشوند
که برخی نمایندگان در کار دولت برآمده از آرای مردم کم توجهی میکنند.به
همین جهت احتمال دارد که در رأی گذشته خود تجدید نظر کنند و افراد جدیدی که
هماهنگی بیشتری با دولت دارند را روانه مجلس کنند.در نتیجه اگر شرایط انتخابات
مجلس حتی مانند انتخابات گذشته هم باشد ترکیب مجلس آینده به سود جریان اصلاحطلب و
حامیان دولت تغییر خواهد کرد.
اصولگرایان
برای اجماع در انتخابات مجلس آینده با سه چالش مهم دست به گریبانند.اول اختلاف
عمیق بین اصولگرایان سنتی و تندرو؛دوم درگذشت آیت ا... مهدوی کنی به عنوان نقطه
ثقل تفاهم جریان اصولگرایی و سوم ورود جریان حامیان احمدینژاد که بههرحال باعث
خدشه به اجماع اصولگرایان خواهد شد.با این اوصاف به گمان شما اصولگرایان برای
اجماع به چه راهکارهایی متوسل خواهند شد؟
بنده معتقدم جریان اصولگرایی برای انتخاب مجلس آینده حداقل
دو لیست انتخاباتی خواهد داشت.جریان حامیان آقای احمدینژاد رابطه مناسبی با جریان
سنتی اصولگرایی ندارد. از سوی دیگر جبهه پایداری وجود دارد که نه رابطه مناسبی با
جریان حامیان احمدینژاد دارد و نه از رابطه حسنه ای با اصولگرایان سنتی برخوردار
است.به همین دلیل ارائه یک لیست واحد انتخاباتی از سوی اصولگرایان تقریبا غیر
محتمل است.
در
طرف مقابل اصلاحطلبان وجود دارند که اگر چه دارای تنوع در سلایق و دیدگاهها
هستند اما دارای رویه مثبت اجماع و وحدت برای انتخابات آینده هستند.اصلاحطلبان از
هم اکنون در حال برنامه ریزی هستند که یک لیست واحد برای انتخابات مجلس دهم ارائه
کنند.تنها نکتهای که وزنه را به سمت جریان اصولگرایی سنگین تر میکند این است که
افراد این جریان از نظر تائید صلاحیت مشکلی نداشته باشند.این در حالی است که اصلاحطلبان
باید تا دقیقه نود منتظر بمانند که وضعیت تائید صلاحیت لیستی که ارائه میکنند
مشخص شود.با این وجود معتقدم که اصلاحطلبان پیروز انتخابات خواهند بود.
استراتژی اصلاحطلبان برای رد صلاحیتهای
احتمالی چیست؟
تصمیم مهم و قطعی اصلاحطلبان حضور در عرصه
انتخابات است. با این وجود معتقدم که دولت و شخص آقای روحانی باید در انتخابات نقش
بارز و تأثیرگذاری را ایفا کنند.این نقش هم در زمینه دفاع از حقوق شهروندی و هم از
حیث آزادیهای مصرح در قانون اساسی باید شکل بگیرد.گفتمان«اعتدال» یک روش است و نه
یک جریان سیاسی. دولت هم یکی جریان سیاسی نیست و جریان اصلی حامی دولت تنها جریان
اصلاحطلبی است.به همین دلیل اگر دولت در این زمینه کوتاهی کند عملا پشتیبان اصلی
خود در آینده که همان پارلمان است را از دست میدهد.
این
در حالی است که انتخابات آینده ریاست جمهوری هم در مجلس دهم اتفاق خواهد افتاد و
این برای دولت آقای روحانی از درجه اهمیت بالایی برخوردار است که مجلس آینده با
دولت هماهنگ و همصدا باشد.اصلاحطلبان اما باید تلاش کنند که سیاست تنش زدایی را
در پیش بگیرند و دیوار بی اعتمادی ای که پس از اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری سال
88 به وجود آمده است را از بین ببرند.
گمانهزنیهای
بسیاری درباره یک جریان هماندیشی متشکل از آقایان هاشمی، خاتمی، ناطقنوری،
سیدحسن خمینی و دکتر عارف برای انتخابات آینده مجلس مطرح شده است.این گمانهزنیها
به چه میزان به واقعیت نزدیک است؟
آنچه در این زمینه حائز اهمیت است این مساله است که تمامی
اقدامات اصلاحطلبان برای انتخابات آینده با هماهنگی کامل همه جریانهای اصلاحطلبی
شکل گرفته است. مجموعه شورای هماهنگی اصلاحطلبان با محوریت آقای خاتمی یک رویه
مناسب وحدتآفرین را در پیش گرفتهاند و درحال برنامهریزی برای انتخابات مجلس
هستند.
در نتیجه جریان کلی اصلاحطلبی راه مشخصی را در پیش گرفته است. در کنار این مساله وجود شخصیتهایی مانند آیتا... هاشمی، سیدمحمد خاتمی و سیدحسن خمینی همگی به بالابردن وزن سیاسی اصلاحطلبان کمک میکند. در این زمینه آقای خاتمی در جمعی که اصلاحطلبان حضور داشتند عنوان کردند که برای انتخابات آینده با آیتا... هاشمی و آقای روحانی هماهنگ خواهند کرد. به نظر هم میرسد که آقای خاتمی با آیتا... هاشمی و آقای روحانی در زمینه انتخابات مجلس آینده مشورتهایی را داشته و در آینده هم خواهند داشت.