تدبیر24» وضعیت نه جنگ و نه صالح وضعیت غالب در روابط میان تهران-واشنگتن است. در این میان تهران به نقطه کانونی مذاکرات دیپلماتیک تبدیل گشته است بهگونهای که از یک سو طی روزهای گذشته وزیر خارجه آلمان وارد تهران شد و همچنین از سوی دیگر نخست وزیر ژاپن در تهران بسر میبرد. به همین منظور «آرمان» گفتوگوی کوتاهی با پیروز مجتهدزاده تحلیلگر مسائل بینالملل و استاد ژئوپلیتیک ترتیب داده که در ادامه میخوانید:
وضعیت کنونی میان تهران-واشنگتن چگونه است و آیا امکان خروج از این وضعیت وجود دارد؟
وضعیت کنونی میان تهران-واشنگتن را تحت عنوان نه جنگ و نه صلح در روابط بینالملل میتوان نام برد. مرحلهای که در آن بیشتر مانورها و مواضع دیپلماسی در سطح تریبونها مطرح میشود. به عبارت دیگر زمانی که اروپا تحت فشار از سوی ایران و چین و روسیه قرار میگیرد تا تکلیف خود را در برابر برجام مشخص کند، اروپا اعلام میدارد که اینستکس فعالیتهایش را از هفته آینده عملیاتی خواهد کرد. این اعلام موضع بیشتر مانوری تبلیغاتی است. لذا ایالات متحده آمریکا نیز چارهای جز این ندارد که متقابلا مانور داده و مباحث چالش برانگیز را مطرح کند. پس سرنوشت زورآزمایی ژئوپلیتیک چالش برانگیز میان ایران، آمریکا و اروپا در وضعیت فعلی حالت شکنندهای پیدا کرده و تا هفته آینده باید منتظر ماند و دید که این وضعیت شکننده میشکند و یا خیر. از سوی دیگر این وضعیت گونهای زورآزمایی میان چین، اروپا و آمریکا هم هست. بنابراین باید منتظر ماند تا نتیجه سفر نخست وزیر ژاپن به تهران چه خواهد شد. همگان میدانند شینزو آبه حامل پیامهایی به تهران است. همچنین باید بدانیم که مذاکره برای حل مشکلات در روابط بینالملل اهمیت دارد و با تقریب میتوان گفت، پایان دیپلماسی به معنای آغاز جنگ است. در مذاکرات در سطح روابط بینالملل میبایستی چانهزنی صورت گیرد. در پیش از انقلاب رژیم سابق در مسالهای با برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس دچار مشکل شد، سازمان ملل متحد از هر دو طرف دعوا دعوت کرد، اما در آن زمان ایران متخصص مذاکره کننده نداشت. بنابراین یک حقوقدان اروپایی استخدام شد و پرونده و موضوع مورد نظر به نفع ایران تمام شد.
چرا آمریکاییها ناو لینکلن را وارد خلیج فارس نکردند ولی از سوی دیگر همچنان ناوهواپیمابرشان را در منطقه نگه داشتهاند؟
این مساله کاملا روشن است. ایالات متحده ناوهواپیمابرشان را حرکت دادند تا وارد آبهای خلیج فارس شود. اما آمریکاییها متوجه شدند که اگر ناوهواپیمابرشان وارد خلیج فارس کنند انبار باروتی که در منطقه ایجاد کردهاند ممکن است اصطلاحا با یک جرقه انبار باروتی که ساختهاند منفجر شود. بنابراین آنها ناوشان را در بیرون از منطقه خلیج فارس مستقر کردند. با صراحت میتوان گفت که آمریکاییها ناوهواپیمابر لینکلن را در منطقه به عنوان تهدید مستقر نکرده و به عبارت صحیحتر آمریکاییها عقبنشینی کردند. در همان روز اعزام ناو لینکلن به منطقه صراحتا اعلام کردم که واشنگتن با انبار باروتی که در منطقه ایجاد کرده است، اگر کوچکترین اشتباهی صورت گیرد منطقه به آتش کشیده خواهد شد. در این صورت اولین کسانی که دچار خسران خواهند شد تمامی پایتختهای متحدان منطقهای واشنگتن خواهند بود. لذا پس از آن نمایندگان کنگره صراحتا اعلام کردند ترامپ و تیم افراطیاش بدون مجوز کنگره اجازه آغاز هیچگونه آتش بازی را ندارند. بنابراین ترامپ هم متقابلا دستور داد تا ناو هواپیمابر در دور دست نگه داشته شود. آنها آن ناو را به منظور ورود به خلیج فارس اعزام داشته بودند و این عقب نشینی استراتژیک و آشکار از سوی واشنگتن است.
وزیر خارجه آلمان در نشست خبری مشترک با همتای ایرانیاش گفت نمیتوانیم معجزه کنیم. این موضع وزیر خارجه آلمان حائز چه نکاتی است؟
در مباحث سیاسی نبایستی که هر اتفاقی را به عنوان یک فصل تازه مفروض داشت و قضاوت کرد. از اینگونه موضعگیریها در سطح روابط بینالملل زیاد مطرح میشود. به عنوان مثال یک روز وزیر خارجه آلمان در تریبون رسمی مواضعی به نفع ایران مطرح میدارد، اما همان روز نخست وزیر رژیم صهیونیستی به صدر اعظم آلمان در خصوص این مواضع فشار وارد میکند. به تبع آن آلمانها موضع دیگری را که ممکن است زیاد مثبت نباشد مطرح میدارد. بنابراین باید بدانیم که نمیشود روی مواضع اعلامی کشورها حساب کنیم. لذا از اینگونه مواضع به طور مجزا و مجرد نتیجه کلی و عمومی بگیریم. جدای از خطاهای احتمالی کشورهای اروپایی و حتی در برخی موارد تهران، عامل اصلی اینگونه مواضع مزاحمتهای دائمی واشنگتن-تلآویو است. آلمانها باید بگویند تهران چه درخواستهای نامتعارفی از طرفهای اروپایی داشته که هایکو ماس اعلام داشته که ما معجزه نمیتوانیم بکنیم؟ جز آنکه چیزی که تهران خواسته تعهدات متقابل و بر مبنای قانون بوده است؟ باید بدانیم که ما میبایستی به کاستیها و کوتاهیهای خودمان هم اشاره کنیم و نباید همه تقصیرها را به گردن طرف مقابل بیندازیم. این نکته را باید در نظر داشته باشیم که در برخوردهای سیاسی با غرب تا حدودی ضعف دیپلماتیک داشتهایم. این مساله نیز به مسائل زیربنایی سیاست خارجی کشورمان یعنی دانشکده روابط بینالملل وزارت خارجه باز میگردد که در آنجا میبایستی دیپلماتهای ورزیده و مسلط، آموزش دیده و اصطلاحا تربیت شوند. همچنین سیاست و روابط خارجی کشورمان میبایستی در یک شورای عمومی متشکل از تمامی نهادها، ارگانها، سازمانها و دستگاههای موثر در روابط خارجی بررسی و برنامهریزی شود.
سفر نخست وزیر ژاپن به تهران تا چه میزان میتواند به حل مشکلات و کاهش تنش در منطقه کمک کند؟
دقیقا نمیدانیم که در گفتوگوهای میان ترامپ و شینزو آبه چه گذشته و چه قول و قرارهایی میان آنها گذاشته شده است. بنابراین هر آنچه که مطرح میشود بر اساس گمانهزنی خواهد بود. نخست وزیر ژاپن پیامهایی برای تهران خواهد شد. لذا به نظر میرسد نخست وزیر ژاپن وعدهها و پیشنهادهایی را از جانب ترامپ مطرح خواهد کرد. همچنین وعدههای ترامپ نیز میتواند در همان حد و حدودی باشد که ترامپ و پمپئو در خصوص حل و فصل مشکلات از راه مذاکره است. احتمالا از ایران میخواهند تا مذاکراتی تازه بر اساس دیدگاههای دولت ترامپ شکل گیرد. ترامپ روشن نکرده که بر مبنای چه مسائلی میخواهد وارد گفتوگو با ایران شود. ترامپ اگر واقعا به دنبال مذاکره با ایران است میبایستی تهدید و لشکرکشی را کنار بگذارد. با توجه به آنکه همگان میدانند جنگ به نفع هیچکس نیست لذا پیشنهاد گفتوگو و مذاکره باید شفاف و بر مبنای احترام متقابل باشد و نه بر مبنای امتیاز گرفتن و فریب دادن. ترامپ میبایستی برای جلب اعتماد تهران با توجه به ویرانگریهایی که در سلب اعتماد ایران بهوجود آورده پیشقدم شده و اعتمادسازی کند. آمریکاییها با تحریمهای ظالمانه خودشان ظلم بزرگی را در حق ملت ایران مرتکب شدند. تهران از مذاکره واهمه ندارد اما ملت ایران از جلب اعتماد واقعی توسط ترامپ مساله دارد.