در تبیین مباحث مسبوق الذکر باید بیان نمود سازمان های رسانه ای بنا بر سه لایه عینی، نمادین و رویه با هم متفاوت اند؛ در واقع هرسازمان رسانه ای متکی به دانش و مهارت خاصی است که آثار و پیامدهای آن دانش مهارتی بر فرهنگ سازمانی و روابط درون_ برون سیستمی رسانه و حتی فرهنگ سازمانی مشهود و قابل رویت می باشد .
یكي از وظايف مهم صدا و سيما ج.ا.ا ، با توجه به هجمه های رسانه های فارسی زبان خارج از کشور و نیز باتوجه به فونداسیون و فرهنگ سازمانی اش ، انجام تغييرهاي لازم در نگرش ها و جهت گيري هاي سياسي و اجتماعي يا حفظ آن هاست . در تعريف نگرش ، اجماع براین است که «نگرش، طرز تلقي سياسي و جهت گيري هاي منفي يا مثبت در برابر واقعيت هاي سياسي است ». طرز تلقي سياسي، آمادگي دروني براي انجام رفتار ويژه در برابر پديده هاي سياسي و اجتماعي است خواه اين پديده يك ايدئولوژي باشد، خواه يك امر مرتبط با احزاب يا افراد سياسي باشد. به واقع تغيير نگرش ها و جهت گيري ها در تغيير نگرش هاي گذشته، ورود نگرش هاي جديد با عنایت به دو اصل اطلاع رساني و اقناع همگانی صورت می گیرد.
در این راستا نباید از این مهم غفلت نمود تأثير راديو و تلويزيون بر جهت گيري سياسي مردم از سایر رسانه ها بيشتر و موثرتر است؛ بطوریکه این دو رسانه بویژه تلوبزیون نقش مهم و اساسی را در تغيير عقيده ي مخاطبان و یا فعّال سازي مخاطبان نسبت به يك پديده ي سياسي كه به آن عقيده دارند يا ايجاد عقيده نسبت به پديده اي كه پيش زمينه ي ذهني درباره ي آن ندارند، را ایفا می کنند. صدا و سيما افزون بر اين كه مي تواند بر جهت گيري سياسي آحاد مردم تأثير گذار باشد، می تواند نخبگان جامعه را نيز تحت تأثير خود قرار دهد. امروزه مسئولان اجرايي كشورها با اهميت دادن به گزارش ها و تحليل هاي رسانه ها در بسياري موارد، خط مشي خود را با تأثيرپذيري از آن تغيير مي دهند. مع الوصف برای تحلیل تاثیراتِ تاثیر در فرآیند تاثیر رسانه ملی بر تمام اقشار و افراد در جامعه باید جهت گیری جریان رسانه ای به گونه ای فارغ از هرگونه تعصب و ارزش گروهی و یا جناحی بوده و تنها در مقام یک نهاد و یا سازمان رسانه ای در خدمت منافع ملی و ترویج ارزش های مبتنی بر ساختار نظام جمهوری اسلامی عمل نماید چرا که برنامه های رادیویی و تلویزیونی جزء کالاهای عمومی هستند و رویکرد وابسته سازی رسانه ای از طریق بازار کالاهای عمومی قابل عرضه می باشد. بنابراین رسانه ملی با در نظر گرفتن صلاح جامعه و بدون توجه به قدرت حاکم (دولت ها ) باید از ایجاد یک محیط دو قطبی در جامعه رسانه ای جلوگیری کرده و تنها به وظیفه اصلی خود که در نظر گرفتن مصالح کل جامعه است عمل نماید و از تبدیل رسانه برای خدمت به یک سیاست خاص در این دوره زمانی چند ساله محذور بوده و مصون بماند.
آنچه مسلم است عدالت در فضای رسانه ای حالِ حاضرِ ایران باید پررنگ تر شود و با سیاستگذاری درست و ایجاد یک فرهنگ رسانه ای، رسانه را به همان تعریف اصلی یعنی رکن چهارم دموکراسی تبدیل کنیم تا بتواند بازویی قدرتمند در جهت ارتقا و پیشرفت جامعه ایران اسلامی شود .
اما در تبیین برنامه های تلویزیونی صدا و سیما باید باب کلام را چنین گشود که ایجاد فضای فانتزی مبتنی بر رویکردهای مصرف گرایانه در برنامه های تلویزیون بویژه در تهیه و تدارک و پخش سریال ها بیشتر در قالب دکترین « فرهنگ عامه » که به عنوان جانشيني خاص براي « فرهنگ والا » در نظر گرفته شده است قابل بحث و نظر می باشد. ایماژ و تصویرسازی های خلق شده از انسان در این دکترین (( فرهنگ عامه ))، تصوير يك فرد بدوي است كه كور كورانه از معيارهای القاء شده در جهت منافع رسانه ها پيروي مي كند، منافعی که صرفا در جهت سرگرمی کاذب و مجذوب کردن مخاطبین بدون در نظر گرفتن فرهنگ و هدف والا می باشد. در واقع سرگرمی های صابونی و ترویج این سرگرمی های ژله ای زودگذر و مقطعی در شکل سریال های استیصال آور برفکی کاذبِ فاقد محتوای ارزشی با دایره هیجانات آنی و گاه دلهره های دقیقه ای بی مبنا خود دالی برالقا این فرهنگ می باشد. در این چنین فضای سیاست فرهنگیِ عامه ( دکترین فرهنگی عامه ) مداری است که ابتذال در ارزش و زبان و گفتمان بوجود می آید و با دور شدن و فاصله گرفتن این نهاد ملی از رسالت ملی خود، رسانه های بیگانه را به یک هژمونی معنایی و مرجعی کامل در تمام ابعاد در میان و برای مردم تبدیل می کند .
لاجرم با توجه به انواع نظامهای حاکم بررسانه ها ، سیاست رسانه ای در کشور باید با تدبیر مداوم و مستمر دست به انتخاب و خلق مفاهیم ارزشی در جامعه یازند به عبارتی لازمه اعجاز رسانه ملی نه همراهی و نه عدم همراهی با سیاست های حاکم در جامعه می باشد و اساس عمل کردن نه براساس سیاست ها و تمایلات تجاری بلکه بر پایه تمایلات ارزشی- اخلاقی - عقلایی باید مبنایی برای کار و عمل رسانه ملی قرار گیرد . بنحویکه در دنیایی که همه چیز رنگ تجارت و عقلانیت ابزاری به خود می گیرد افراد، نیازمند وجود کاربردی و عملی ارزش های اخلاقی اند تا بتوانند از پس مسئولیت ها و وظایف و حتی ناملایمات دنیای متجّدد برآیند.
پایان سخن اینکه داشتن سیاستی معقول و استراتژی صحیح برای رسانه در عصر جدید از تاریخ ایران در این برهه از تاریخ ایران، موجب می گردد رسانه ملی سیاسی (نه سیاست زده براساس مد روز) وابسته به جریان خاصی در کشور شکل نگرفته و براساس توجه به میدان های اخلاق رسانه ایِ منوط به ارزش های ملی - اسلامی نه تنها فضا را عرصه داخل کشور تلطیف نموده بلکه در جنگ رسانه ای نیز ضمن تثبیت و تحکیم مقام و جایگاه خود می تواند هژمونی رسانه ای خارج کشور را در میان اهالی و افراد پیرو آن را شکسته و رهیافت هژمونیک رسانه ای ملی را جایگزین آن نماید و در زمینه های اقتصادی توسعه محور نیز در تمام ابعاد ( خواه مادی و خواه معنوی ) ابزاری کامل باشد و از رویکرد بازار آگهی و بازرگانی محض فارغ آید ؛ لازمه رسیدن ، دستیابی و حصول به این مهم در مفهوم تعامل ، مستتر می باشد چرا که غنی بودن به دانش سیاست و مزین گشتن به دانش و سواد رسانه ای ، از یک سو موجب شکل گیری رویکردی رسانه ای دانش محور بر پایه آموزش همگانی می گردد و از سوی دیگر بستر مناسب را برای شکل گیری تعامل هم افزا ( نه دیالوژیک )به عنوان دانش زمینه ایِ پیش نیاز موضوعاتی چون مقبولیت ، هژمونی کلامی و تصویری و .. فراهم می آورد و جامعه را از عقلانیت مخدوش برآمده از رسانه های معیوب مصون نگاهدارد