تدبیر24»این شاعر در نوشتاری با عنوان «شعر سپید انتظار» که در اختیار ایسنا گذاشته نوشته است:
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرند در شاخ "تلاجن" سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام.
در آن دم که بر جا درهها چون مُرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم. (۱)
نیما یوشیج
با مروری اجمالی در دواوین شعرای متقدم و معاصر، به راحتی میتوان
دریافت که از دیرباز تا کنون، شعر و ادبیات پارسی آیینهدار انتظار بوده
است. هر چند این انتظار با دو چهره دینی(خاص) و غیردینی(عام) که بیشتر
صبغه اومانیستی(انسانی و عاطفی) دارد رخ نموده است، ولی پیام و جانمایه
اصلی همه این شعرها چیزی جز انتظار ظهور «انسان کامل» برای تحقق «عدالت» و
رسیدن به سرمنزل مدینه فاضله یا «آرمانشهر» انسانی نیست.
این مضمون مختص شعر پارسی نیست؛ در ادبیات جهان نیز مضمون انتظار مورد توجه
بسیاری از شاعران قرار گرفته و دستمایه خلق و آفرینش آثاری فاخر و مانا
شده است، چرا که اعتقاد و باور به ظهور منجی و «رهاییبخش»، یکی از
آرمانهای مشترک تمام ادیان الهی و توحیدی است. اعتقاد و باور به موعودی که
در «روز ناگزیر» با سلام و لبخند میآید، زنجیر غلامان را میشکند، و
انسان مغضوب و مصلوب را به عشق و صلح و آزادی دعوت میکند:
«شاعر عاشق/ از شبحی که آیندهاش مینامند/ پرسش میکند:/ چگونه و به چه
هنگام آن انسان آرمانی زاده میشود؟/ و چگونه ما علائم و رموز آن را خواهیم
گشود؟»(۲)
آدونیس، شاعر سوری
در حوزه شعر و ادبیات، استفاده از ظرفیتهای والای شعر دینی و آیینی، راهکاری مناسب برای تحقق این آرمان بزرگ و متعالی است. «موعودیه»، شعر «مهدوی» یا «انتظار» یکی از زیرشاخههای باطراوت و پربار شجره طیبه شعر آیینی است. با توجه به گستردگی و تنوع دامنه این گونه شاخص ادبی، بدیهی است که بررسی، ارزیابی و تحلیل همهجانبه انتظارسرودهها در یک مقاله یا یک گفتار امکانپذیر نیست. از همین رو در این نوشتار، تنها تاملی اجمالی در سپیدسرودههای شاعران معاصر خواهیم داشت؛ سپیدسرودههایی که عنوان سبز و روشن «انتظار» را بر پیشانی دارند، و پرداختن پر و پیمانتر به این زیرشاخه شعر آیینی را به فرصتی فراختر میسپاریم.
«انتظار» در شعر پیش از انقلاب
در «شعر نو» پیش از انقلاب نام سه شاعر بزرگ با انتظار بیش از دیگران گره
خورده است. نیما یوشیج - بنیانگذار شعر نو - با شعر معروف «تو را من چشم در
راهم»، شاملو با شعری با مطلع «روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم
کرد» (۳)، و فروغ فرخزاد با شعر معروف «کسی که مثل هیچکس نیست» که برای
تجدید خاطره بخشی از آن را زمزمه میکنیم. لحن و لهجه فروغ در این شعر، نقد
وضع موجود، و اشاره به افق موعود است:
«من خواب دیدهام که کسی میآید/ من خواب یک ستاره قرمز دیدهام/ و پلک
چشمم هی میپرد/ و کفشهایم هی جفت میشوند/ و کور شوم/ اگر دروغ بگویم/
من خواب آن ستاره قرمز را/ وقتی که خواب نبودم دیدهام/ کسی میآید/ کسی
میآید/ کسی دیگر/ کسی بهتر/ کسی که مثل هیچکس نیست...» (۴)
فروغ فرخزاد
سیمای «انتظار» در شعر بعد از انقلاب
در بخش اول از ذکر نام طاهره صفارزاده که نام بلند او با «شعر مدرن دینی»
روزگار ما پیوندی ناگسستنی دارد و نسل امروز او را بیشتر با عنوان «شاعر
اندیشه» و «شعر بیداری» میشناسد تعمدا خودداری کردم. صفارزاده هر چند در
زمره شاعران پیش از انقلاب است، ولی از آنجا که بیشتر به عنوان شاعر
انقلاب شناخته شده است، شایستهتر آن است که انتظارسرودههای او را در شاخه
شعر بعد از انقلاب مورد بررسی قرار دهیم. وی نیز در انتظارسرودهای
تاملبرانگیز و اندیشمندانه، «انتظار» را هجرت از رخوت و «حرکت» به سوی نور
و حضور تعریف میکند و با قاطعیتی برخاسته از یقین میگوید:
«همیشه منتظرت هستم/ بی آنکه در رکود نشستن باشم/ همیشه منتظرت هستم/
چونان که من/ همیشه در راهم/ همیشه در حرکت هستم/ همیشه در مقابله...» (۵)
طاهره صفارزاده
و به راستی نیز «انتظار» سازنده و اصیل، چیزی جز به پاخاستن، حرکت، تکاپو و
بیداری نیست. اعتراض برآمده از بطن مکتب انتظار، باید اعتراضی ایجابی و
سازنده باشد، نه اعتراضی تخریبی و بازدارنده. شاعران شیعی نیز انتظار را نه
در نشستن و ایستایی، بلکه در برخاستن و پویایی معنا میکنند. شعر انتظار،
شعر مُردگی و بازدارندگی نیست، شعر زندگی و زایندگی است:
«به ماه در شب برفی قسم/ که آفتابترینی تو/ و من تفاخر یک ذره در حوالی
روز/ کجاست لحظه موعود؟/ دلم به برکه بارانگرفته میماند/ مرا به رود
بخوان/ هنوز در من عشق/ پرندهای ست/ که میخواند.» (۶)
مرتضی نوربخش
قیصر امینپور در انتظارسرودهای با عنوان «روز ناگزیر»، سیمای
آرمانشهری را به تصویر کشیده است که مطلوب و مقبول همه انسانهای صلحطلب و
آزادیخواه است؛ جامعهای عاری از زشتی و پلشتی که از بطن آن انسان کامل
میبالد و قد میکشد:
«ای روز آفتابی!/ ای مثل چشمهای خدا آبی!/ ای روز آمدن!/ ای مثل روز،
آمدنت روشن!/ این روزها که میگذرد، هر روز/ در انتظار آمدنت هستم!/ اما/
با من بگو که آیا/ من نیز/ در روزگار آمدنت هستم؟»
جان کلام آنکه «شعر انتظار»، شعری موضعمند و معترض است. شعری که همواره بر وضع موجود میشورد و به افق موعود اشاره میکند. شعری که داعیه پیکار با ظلم و بیعدالتی، زشتی و پلشتی و نامردی و نامردمی را دارد و به دنبال بسترسازی برای استقرار حاکمیت «الله» بر جهان و بنیانگذاری «جامعه توحیدی» است. و اما لازمه اعتراض به وضع موجود، ترسیم آینده موعود است. اینکه ما بدانیم اکنون در چه نقطهای قرار داریم و مطلوب ما رسیدن به کدامین نقطه و فتح کدامین قله است. مُسلمّا رسیدن به چنین بصیرتی، نیازمند نقد و آسیبشناسی دین و جامعه است.
این یادداشت را با سپیدسرودهای عمیق و زیبا از عبدالحمید ضیایی که از شاعران روشناندیش روزگار ماست به پایان میبرم:
«تو آن ستاره دنبالهداری/ که هر هزار سال.../ و من منجمی کورم که/ به
جستوجوی نام تو/ سنگ شکسته مزارهای کهن را/ دست میساید/ دست میفرساید./
آن جذامی عاشق/ که هر غروب/ انتظار مسیحی دیگر را/ در سیاه کاسه چوبینش/
قطره/ قطره میگرید.»(۷)
سیدعبدالحمید ضیایی
پانوشتها:
۱ - یوشیج، نیما، کماندار بزرگ کوهساران، سیروس طاهباز، تهران، ثالث، چاپ اول، ۱۳۸۰ ، صص ۴۲۲ و ۴۲۳.
۲ - آدونیس- شاعر سوری- ترجمه موسی اسوار، مجموعه شعر «ستارهها در دست»، ترجمه موسی اسوار، ناشر: سخن.
۳ – مضمون شعر مورد اشاره که در کتاب «هوای تازه» چاپ شده، انتظار به معنای
عام (غیردینی) است. احمد شاملو این شعر را به «کامیار شاپور» تقدیم کرده
است.
۴ – فرخزاد، فروغ، خداباوری در شعر فروغ، عبدالعظیم صاعدی، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۶ ، صص ۲۳۴ تا ۲۳۸.
۵ - صفارزاده، طاهره، طنین بیداری، تهران، تکا، چاپ اول، ۱۳۸۷، انتظار، ص۲۱۷.
۶ - نوربخش، مرتضی، شاعر پرندهای ست، تهران، تکا، چاپ اول، ۱۳۸۶ ، لحظه موعود، ص ۱۶۵.
۷ - ضیایی، سیدعبدالحمید، در تناسخ کلمات، تهران، تکا، چاپ اول ۱۳۸۷ ، انتظار، ص ۱۲۴.