تدبیر24 - منتقدین: سندی که چندی پیش در ژنو میان ایران و کشورهای5+1 به امضا رسید تا به حال انتقادات فراوانی را به همراه داشته است. تحلیل بند بند این سند این روزها در هر رسانهای وجود دارد اما آنچه بدان کمتر توجه شده، مسیری است که میوه آن در ژنو توسط دولتمردان تدبیر و امید چیده شد.
به عبارت بهتر اگر دولت یازدهم برای خود پیروزیای متصور است، اینکه چه مسیری منتهی به این پیروزی شده آن چیزی است که باید قبل از هر چیزی بدان پرداخت. بیشک اگر نبود دستاوردهای مقاومت هستهای، امروز سبد تیم مذاکرهکننده برای چانهزنی خالی میبود و باید به روش سال82 به مذاکره مینشستند. هر چند اعتقاد ایشان نسبت به این سبد همچنان برای اهل فن مبهم است.
مسئله دیگر، تلقیهای نادرستی است که این روزها از فضای بینالمللی تحت لوای «واقعگرایی» میشود. ثمره این برداشتهای غلط و سطحی از واقعگرایی و واقعیتهای موجود جهانی را میتوان در اتهامهای بیاساس پیدا و پنهان برخی به مقاومت و آرمانهای انقلاب اسلامی دید. هدف این مطلب بررسی این دیدگاهها نیست لکن نمیتوان آنچه این روزها در جهتگیریهای سیاست خارجی دولت مشاهده میشود را مبری از آن دانست. متأسفانه دولتمردان و طرفداران آنها به گونهای آنچه در ژنو رخ داد را توصیف میکنند که گویی کشورمان تابحال در پشت کوهها به رتق و فتق امور میپرداخته و منجی آن شرایط هم، همین تیم مذاکرهکننده است که خواهد توانست ایران را به صلحدوستترین کشور جهان مبدل کند!(البته اگر افراطیون بگذارند!) به گونهای کلمات و مفاهیمی مانند تعامل سازنده را در دهان میچرخانند که گویی تابحال ایران وصله ناجور در دنیای گل و بلبل بوده و تمام مشکلات ایران و منطقه و بلکه حتی تمام مشکلات جهان ناشی از همین ناجور بودن ایران میباشد و قسعلیهذا. باید به طرفداران دولت یادآور شد که چنین محبوبیتهایی میتواند به راحتی به «ضد خودش» تبدیل شود.
به طور کلی میتوان گفت که تیم مذاکرهکننده مرتکب سه اشتباه بزرگ در روند مذاکرات و قبل و بعد از آن شده است:
یکم) اولین و مهمترین اشتباه دولت به لحاظ اصول دیپلماسی، تلاش بیهوده برای ایجاد شکاف میان رژیم غاصب صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا در عین وجود پیوندهای عمیق و راهبردی آشکار و نهان میان دو دولت است.
همانطور که از ابتدای زمزمههای ژنو تا به امروز نیز مشخص است، حلوفصل مشکلات فیمابین ایران و آمریکا باعث میشود تا برخی کشورها مانند عربستان سعودی و رژیم منحوس صهیونیستی با به تکاپو افتادن و بیان اظهارات تند، سعی در اثرگذاری هر چند حداقلی در مسیر مذاکرات دارند. این زنجیر جویدنها به خوبی نشان میدهد که این کشورها دقیقاً مانند اربابان خود بقای خود را در فتنه و بلوا میدانند و چه مشکلاتی که آنها به همین طریق مانند جنگ و صلحهای فرمایشی و نمایشی از سر راه خود برنداشتند. سیاست ایجاد شکاف بین برخی کشورها و آمریکا را شاید بتوان در مورد اروپا و آمریکا- اگر به درستی و با درایت انجام شود- مطلوب دانست. اما اجرای آن میان دو دولت آمریکا و اسرائیل غیرممکن است.
بنابراین میتوان این ایجاد شکاف برای دور کردن کشورهایی که در دایره سیاستهای استکباری آمریکا نقش چندانی ایفا نمیکنند را به عنوان یک راهبرد در نظر گرفت. ابراز تمایلهای برخی کشورهای اروپایی و غیر اروپایی مبنی بر برقراری روابط جدید با جمهوری اسلامی که در برخی اتفاقات سالهای نهچندان دور مانند بازگشت سفرای کشورهای اروپایی به ایران بعد از جنجال میکونوس و تسخیر سفارت بریتانیای حقیر توسط دانشجویان مشاهده میشود نشاندهنده همان پتانسیلی است که در چارچوب سیاستهای اعمالی استکبار جهانی سرکوب شده است.
فارغ از بررسی ابعاد این سیاست، عاقبت اینگونه خوشبینیها به روابط بینالملل همانی میشود که رهبری در دیدار اخیر با بسیجیان سراسر کشور نسبت به آن هشدار دادند که در صورت تحقق، دروازه اشتباهات بعدی در رفتارشناسی بازیگران سیاست خارجی باز خواهد شد:
"دشمنىهايى كه از اول انقلاب، دولت ايالات متحده آمريكا و رؤساى جمهور مختلف- كسى نگويد اين كار زمان فلان رئيس جمهور شد، زمان رئيس جمهور كنونى نشده. نه، همهشان يكجورند.- با نظام اسلامى انجام دادهاند، در زمان رؤساى جمهور مختلف است، اما همه يك جنس است."
ضمن اینکه اگر سند ژنو توسط طرف غربی زیر پا گذاشته شد، نهایت استدلال دولتمردان چه خواهد بود؟ اینکه به مردم اثبات کنند این غربیها بودند که زیر میز زدند. دریغا که باید گفت در اینصورت دیپلماتهای کهنهکار محبوب ما سالها از تجربه غنی انقلاب اسلامی عقب هستند که تازه فهمیدند غایت غرب از میز مذاکره، بهرهبرداری تبلیغاتی است و بس!
دوم) تأکید «بیش از حد» وزیر خارجه کشورمان بر عدم ساخت سلاح هستهای در ایران و یا تلاش ایران برای رفع نگرانیهای بینالمللی و ... آیا غیر از بازی کردن در زمینی است که سران کشورهای غربی و لشگر عظیم رسانهای آنها طراحی کردهاند؟! به طور کلی نگاه جمهوری اسلامی به مسئله هستهای فراتر از بحث پیرامون ساخت سلاح هستهای و یا استفاده غیر صلحآمیز از انرژی هستهای است. لذا مذاکره پیرامون این موضوعات صرفاً وقتکُشی و تنزل دادن سطح بحث است که کاملاً مطابق با خواسته طرف غربی است. در نتیجه همانگونه که تأکید اوباما در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر عدم تدارک ایران برای ساخت سلاح هستهای، حرف تازهای نیست مطالب عنوان شده توسط آقای ظریف نیز گفتمان جدیدی در دیپلماسی هستهای ایران محسوب نمیشود.
اینگونه مواضع از سوی مسئولان دولتی کشور در حقیقت به رسمیت شناختن لجن پراکنیهای امپراطوری رسانهای بیمار غرب علیه چهره مقتدر و مظلوم جمهوری اسلامی است. از سویی دیگر، تأکید تیم سیاست خارجی دولت یازدهم از جمله شخص رئیس جمهور بر اینکه حقوق مسلم ملت ایران- غنیسازی- معامله و مذاکرهپذیر نیست نیز بیشتر به یک ژست دیپلماتیک میماند تا سیاست جدی برای مذاکره. چرا که غرب دقیقاً با غنیسازی در خاک ایران مشکل دارد و نه آنچه- ساخت سلاح هستهای- بدان وانمود میکنند.
سوم) طبق آنچه در سند ژنو آمده است و به ویژه مطابق با اظهارات متعدد طراحان اصلی سیاست خارجی دولت جدید مبنی بر اینکه گام آخر باید منتهی به لغو تمامی تحریمها علیه ایران بشود، سؤال اینجاست که با این گام بلند ابتدایی ایران و قدم کوچک ابتدایی غرب، گام نهایی ایران که باید غرب را برای لغو تمامی تحریمها متقاعد کند چه خواهد بود؟ احتمالاً گام نهایی ایران، نامه دوم آقای روحانی به رهبری مبنی بر به رسمیت نشناختن حق غنیسازی توسط خودمان خواهد بود!
آنچه از بازتابها و اظهارات مقامات مسئول طرفین مذاکرات مشخص است این است که دولت در زمین دشمنان این ملک و ملت بازی کرد؛ یعنی مذاکره برای مذاکره. اگر متفکرین سیاست خارجی دولت متوجه این نکته بودند که در چند سال اخیر، دولت آمریکا برای بازتعریف وجهه و قدرت از دست رفته خود در منطقه و جهان- که بیشک ضربه اصلی را نهضت بیداری اسلامی بدان وارد کرد- خود را به آب و آتش میزند تا با کسب امتیازات حداقلی خیال خود را از دستیابی به خواستههای نامشروع راحت کند، هرگز شاهد این اتفاقات نبودیم. امتیازاتی که دولت آمریکا و برخی کشورهای اروپایی از به اصطلاح مذاکرات توسط دولت یازدهم گرفتند به خوبی از بهرهبرداریهای تبلیغاتیشان مبرهن است. معلوم نیست چرا عدهای در بدنه دولت این موضعگیریهای تند و خارج از عُرف مقامات غربی را صرفاً جهت کاربرد داخلی میدانند. مجموع پاسخهای مسئولین وزارت خارجه به لجنپراکنیهای مذاکرهکنندگان غربی به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد! بماند گاهی باید خواهش کرد تا این حضرات اصلاً اظهار نظر نکنند.
شادی مفرط و بیمورد رسانهها و طرفداران دولت از عکسهای یادگاری وزرای خارجه و ابراز تمایلات گسترده برخی سران کشورها مبنی بر توهم سرازیر شدن سرمایهگذاریهای خارجی به کشور، ما را یاد مناظرههای انتخابات میاندازد. آن زمان که برخی نامزدها به افاضات برخی سران کشورهای اروپایی دل خوش کرده بودند و آن را برای خود یک پیروزی تلقی میکردند ولی در عین حال با زیرکی مضحک هیچ صحبتی از نتایج گفتگوهای انتقادی و محور شرارت شدن نمیکردند. ظاهراً حافظه تاریخی حضرات به تجربه تاریخی آنها قطع نمیدهد!