رئیس جمهور جدید و تغییر نگاه جهان
نگاه نو در مناسبات تهران با غرب
موضوع پرونده هستهای از جنبه حیثیتی و کفخیابانی آن خارج و معطوف به مسیر سیاسی و فنی واقعی خود شود. متاسفانه در چند سال گذشته عکس این قواعد عمل شده است؛ اولا دیپلماسی ایرانی ...
موضوع پرونده هستهای از جنبه حیثیتی و کفخیابانی آن
خارج و معطوف به مسیر سیاسی و فنی واقعی خود شود. متاسفانه در چند سال گذشته عکس
این قواعد عمل شده است؛ اولا دیپلماسی ایرانی همواره بهسمت حصول یک توافق بزرگ
حرکت کرده است
دیدگاههای دکتر روحانی درباره روابط
با غرب و بهویژه ایالات متحده دستکم این حسن را دارد که بهدلیل صراحت بیان
مطالب ایشان چندان تفسیر بردار نیست یا بهتر است گفته شود از جنس سوءتفاهمی نیست .
درواقع نخبگان و مردم عادی یا
سیاستمداران بهوضوح میتوانند به زوایای فکری و دیدگاهی ایشان باشفافیت دسترسی
پیدا کنند. این برای یک سیاستمدار حرفهای ویژگی منحصربهفردی تلقی میشود؛ لااقل
در شرایطی که صحنه دیپلماسی ایران به این ویژگی کاربردی و موثر نیاز مبرم دارد. آنها
(گروههای یادشده) بهراحتی میتوانند بفهمند مثلا آقای رییسجمهوری خواهان بهبود
واقعی مناسبات با غرب و حلوفصل، یا در مرحله کنونی آغاز گفتوگویی سازنده با
واشنگتن برای رفع چیزی است که از آن بهعنوان سوءتفاهم یاد میشود.
یک چنین صراحت بیانی آنهم با این
اعتمادبهنفس عجیب، در ساختار ادبی دیپلماسی از جنس ایرانی امری کاملا بیسابقه
است. احتمالا بهدلیل همین صراحت و عدم پردهپوشی در بیان و مواضع «البته با رعایت
آداب و اصول دیپلماتیکی» توسط روحانی در آخرین گفتوگوی رسانهای موجب شد
خبرنگاران آمریکایی درباره ملاقات با آقای اوباما از او سوالاتی بکنند که اگرچه
پاسخ مثبتی نشنیدند، اما مهم آن بود که پاسخ منفی هم دریافت نکردند.
این اتفاق مهمی بود و نشان داد رییسجمهوری
به آینده روابط ایران با غرب بهصورت کلی و ایالات متحده بهگونهای خاص، با رعایت
حفظ منافع ملی، امیدوار و به آن با نگاه دیگر و زاویهای متفاوت مینگرد. آنچنانکه
در زمان و موعد مقرر، دنگ شیائو پینگ در چین گفته بود: «بله با نگاهی متفاوت اینک
بنگرید.»
بهوضوح باید گفت در موضوع ایجاد فضا
و اتمسفر گفتوگوهای واقعی، کاربردی، منافعی متقابل و قابل حصول میان ایران با غرب
و ایالاتمتحده چهار نکته اساسی وجود دارد که در فرآیند تحولات رو به جلو لازم است
به آنها توجه شود: اول: عدم الزام به حصول توافق فوری و نهایی. دوم: التزام عملی
به رفع سوءتفاهمها و ایجاد شفافسازی. سوم: آمریکا و اروپا تفکیک نشود و این دو
حداقل همتراز محاسبه شوند؛ اگر نگوییم ایالات متحده جلودار و کدخدای اروپاست
چهارم: موضوع پرونده هستهای از جنبه
حیثیتی و کفخیابانی آن خارج و معطوف به مسیر سیاسی و فنی واقعی خود شود. متاسفانه
در چند سال گذشته عکس این قواعد عمل شده است؛ اولا دیپلماسی ایرانی همواره بهسمت
حصول یک توافق بزرگ حرکت کرده است؛ ثانیا شفافسازی و رفع سوءتفاهم را آنگونه
که بنبست موجود را بشکند نگاه نکرده است؛ ثالثا توافق با اروپا را جدای از آمریکا
دنبال کرده که امری ناممکن است رابعا پرونده را حیثیتی و کفخیابانی کرده و حلوفصل
آن در معابر عمومی و شعارها دنبال شده است.
البته پرونده هستهای ایران حیثیتی
است، اما جنس حیثیت در مواردی از این قبیل و در پروژههای استراتژیکی با عبارات و
اصطلاحاتی خاص توصیف میشود که صرفا تحقق آنها متاثر از قدرت اعمال فن بیان در
مذاکره و با بهکارگیری اصول دیپلماسی حرفهای آن هم در پشت درهای بسته و کاملا
سری است، نه در کف خیابانها و شعارها (بهقول آن تحلیلگر حرفهای جمع کنید بساط
سیاست خارجی را از کف خیابانها).
خوانش آقای روحانی از این پیچیدگی در
مسیر نقشه با توجه به واژگان بهشدت حسابشدهای که بر زبان جاری کرد ثابت میکند
دیپلماسی ایرانی با توجه به چهار مولفه یادشده، در آستانه «نگاهی دیگر با زاویهای
متفاوت» قرار گرفته است؛ آنجا که آقای روحانی میگوید: «ابتدا باید سوءتفاهمها
برطرف شود، سپس به پروسه توافق وارد شد (نقل به مضمون) یا آنجا که آگاهانه وزن
اروپا و آمریکا در صحنه تحولات را متفاوت و دارای تقدم و تاخر ارزیابی میکند و
سطح واقعی هریک را توضیح میدهد. دلیل روشنتر از این در «نگاهی نو با زاویهای
جدید و در حال رصد تحولات» میتوان یافت؟ گرچه زمان طولانی است، اما فرصتها اندک
و گریزاناند.
منبع:شفاف