واقعيت انتخابات تهران

واقعيت انتخابات تهران

عباس عبدی: دور دوم انتخابات مجلس در برخي شهرها به‌ويژه تهران نتايج عجيبي داشت.
روز جهاني خانواده در زمانه زوال‌گرايی

روز جهاني خانواده در زمانه زوال‌گرايی

مریم باقی : در اسناد حقوقي خانواده از حقوق ويژه برخوردار است و حتي خود تشكيل خانواده به عنوان يك حق جهاني شمرده مي‌شود
يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 19
کد خبر: ۱۹۶۸۷
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۴۸

نوعروس 24 ساله فرشته نجات 5نفر

سیده آتنا به گفته هایش عمل کرد و خدا کمکش کرد تا بتواند چراغ امید را در خانه چهار مادر بیمار و جوانی تازه داماد که با مرگ دست و پنجه نرم می کردند روشن کند.
تدبیر24: بخشش پنج عضو فرشته سفیدپوش، با رضایت به اهدای اعضای یک نوعروس 24 ساله در مشهد صورت گرفت.
 
دختر دانشجو چندی قبل در حالی که کنار پدر و مادرش نشسته بود، گفت: اگر من مرگ مغزی شدم اعضای بدنم را به بیماران نیازمند اهدا کنید.

با گفتن این حرف چشم های سیده آتنا موسوی علی آباد که دانشجوی ترم آخر رشته پرستاری بود پر از اشک شد، مادر آهی کشید و دختر نوعروسش را در آغوش گرفت.

آن روز برای چند ثانیه سکوت معناداری بر فضای خانه سروان موسوی حکمفرما شد و این حرف دختر جوان، اعضای خانواده را به فکر فرو برد. اما محمد موسی، پدر دختر دانشجو و همسرش تصور نمی کردند تا چند روز دیگر باید به وصیت دخترشان عمل کنند.

«خدای من، تو را شکر می گویم که کمکم کردی رشته پرستاری قبول شوم و بتوانم جان دیگران را نجات بدهم. خدای من دوستت دارم و خودت کمکم کن تا بتوانم به همه کمک کنم، صبور باشم، لبخند بزنم و هیچ وقت احساس خستگی نکنم و...».



سیده آتنا به گفته هایش عمل کرد و خدا کمکش کرد تا بتواند چراغ امید را در خانه چهار مادر بیمار و جوانی تازه داماد که با مرگ دست و پنجه نرم می کردند روشن کند.

آخرین لبخند

ساعت 12 ظهر دوشنبه بود که سیده آتنا با خودروی دوستش از دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشمر به سمت تربت حیدریه به راه افتاد، دختر جوان تلفنی چند دقیقه ای با مادر صحبت کرد مثل همیشه سر زنده بود.
انگار می دانست این آخرین گفت و گو با مادرش است، با کلامی سرشار از مهر و عاطفه از مادر خداحافظی کرد اما ثانیه هایی بعد، خودروی پراید به علت سرعت زیاد و ناتوانی راننده در کنترل آن واژگون شد، در این حادثه سیده آتنا از ناحیه سر بشدت آسیب دید.

مادرسیده آتنا با چشمانی اشکبار گفت: آن روز غذای مورد علاقه آتنا را درست کرده بودم و انتظار می کشیدم تا بیاید و سفره را پهن کنیم، اما وقتی خبری نشد دلواپسی عجیبی پیدا کردم. موضوع را به شوهرم اطلاع دادم. تا اینکه با ما تماس گرفتند و با خبر شدیم آتنا تصادف کرده است.

سراسیمه خود را به بیمارستان رساندیم، بشدت آسیب دیده بود ولی هنوز نفس می کشید و زنده بود اما پزشکان اعلام کردند مرگ مغزی شده است، با شنیدن این خبر فقط به آسمان نگاه می کردم.
آتنا خودش را آماده کرده بود و من، شوهرم وهمسرش با قوت قلبی که وصیت او به ما داد و نوری که خدا در دل مان روشن کرد پس از تایید مراحل نهایی مرگ مغزی، موافقت خود را برای انجام عمل پیوند اعضا اعلام کردیم.

دخترم به بیمارستان منتصریه مشهد انتقال یافت و شب جمعه بود که برای آخرین بار به صورت نازش نگاه کردیم، لبخند را در چهره اش می دیدم. صدایش زدم، جواب نداد ولی نگاهم می کرد. او را به اتاق عمل بردند.
من و پدرش زانو زده بودیم ولی، انگار یکی به ما می گفت بلند شوید و دخترتان را در راه بهشت بدرقه کنید.

کلیه های آتنا به دو زن 40 و 25 ساله اهدا شد، قرنیه های چشم های او نور راه دو جوان 25 و 18 ساله شد و کبد او هم پس از انتقال به بیمارستان نمازی شیراز به بانویی 50 ساله پیوند زده شد.

دخترم زنده است و خدا را شکر می کنم که اگر آتنا را از من گرفت چهار دختر و یک پسر به من اهدا کرد.

پدر آتنا می گوید: خدا را شکر، راضی به رضای او هستیم و امیدواریم امام رضا (ع) هم از ما راضی باشد و برای آتنا طلب شفاعت کند.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: