تدبیر24: گویا نگرش های زاویه مندانه ناشی ازحب و بغض به عنوان بلیه ای فراگیر در سطوح مختلف و متکثر جامعه ما، پایانی ندارد و سیاسیون نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
نگاه فرد نگر یا طیف محوری که با حذف یک امتیاز یا برخورد نامنعطفانه عنان اختیار و انصاف از کف فرد موصوف می رباید و وی را به ارائه گفتارهایی رهنمون می کند که با واقعیت و انصاف انطباق و همخوانی ندارد.
مثال های بسیاری می توان برای این نوع رویکرد و نگرش قطار کرد. کارمندی که به دلایل کاری توسط مدیر مربوطه اخراج می شود و آن مدیری که تا دیروز عصاره فضایل و خوبی ها بوده به یکباره معدن رذایل و زشتی ها و پلشتی ها می شود. همسایه ای که درست یا غلط تذکری می دهد و خشم طرف مقابل را بر می انگیزد و صفحه های غیبتی است که پشت آن نگون بخت از همه جا بی خبر در فضای ساختمان طنین انداز می شود.
این نوع برخوردها بطور روزانه و مستمر در سطوح مختلف و متکثر جامعه قابل رویت است اما وقتی این نوع منش و روش به سطوح بالای سیاسی و نخبگانی که خود وظیفه هدایت و ارشاد جامعه را با سیره و عملکردشان دارند تعمیم می یابد موضوع بیشتر آزار دهنده می شود.
دکتر فریدون عباسی از دانشمندان هسته ای کشورمان است که در سال های انتهایی دولت محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس سازمان انرژی اتمی ایران منصوب شد. با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید وی جای خود را به رئیس سابق این نهاد یعنی دکتر علی اکبر صالحی داد. تغییر و تحولی که در همه جای دنیا یک امر عادی و مقبول است و از اختیارات رئیس دولت انتصاب افرادی است که یا آنها را با خود همسو می داند و یا شایستگی ایشان را برای سمت مورد نظر تشخیص می دهد اما گویا این روزها دکتر عباسی چندان دلخوشی از جابجایی و تغییر خود ندارد و سخنانی را مطرح می کند که با وجه کارشناسی و تخصصی وی انطباق لازم را ندارد.
او که چندی پیش به همراه دکتر سعید جلیلی به دانشگاه رفته و در سخرانی اش حواشی تازه ای رقم خورد گویا کدورتی هم از آن موضع گرفته و در مصاحبه اش با سایت مشرق نیوز نیز به این نکته اشاراتی دارد.
اما چرا سخنان وی را نه در چارچوب کارشناسی و بلکه ناشی از حب و بغض های خاص می توان ارزیابی کرد؟
از نکات جالب در مصاحبه دکتر عباسی که البته وی سعی کرده در آن به الزامات اخلاقی و انصاف نیز اشاره داشته باشد اما خود ناقض گفتارش است، می توان به چند مورد اشاره کرد.
او که می گوید نباید دستاوردهای دولت های سابق را منکر شد به ناگهان در بخشی از مصاحبه بدون مقدمه و موخره و فارغ از توضیح لازم که چرا چنین اتهامی را متوجه دولت سازندگی و شخص آیت الله هاشمی می کند، می گوید: "نمیتوانیم کتمان کنیم که در دوره آقای هاشمیرفسنجانی ایشان در مسائل راهبردی فکر و برنامهای نداشتند. خوب، آثار اقداماتی که انجام دادند و بودجه و وقتی را که آقای هاشمی گذاشتند وجود دارد."
عجیب آنکه دولت سازندگی که بر ویرانه های جنگ استوار شد و تمامی زیر ساخت ها و موتور توسعه ای کشور را براه انداخت و بستر مناسب برای پیشبرد برنامه های کلان کشور را فراهم آورد و دولت اصلاحات توانست بر همین بستر کشور را به رشد 6 درصدی و آمادگی برای جهش توسعه ای رهنمون کند از نظر وی بی برنامه و بدون راهبرد بوده اما دولت احمدی نژاد که با درآمدهای بی سابقه و هنگفت تمام این دستاوردها را رو به اضمحلال برده و کشور را به رشد منفی 5.6 رساند از سوی آقای فریدون عباسی به عنوان کارآمد معرفی می شود. جالب آنکه خود ایشان در بخش دیگری از مصاحبه به ایجاد زمینه ها و بسترها برای توسعه برنامه اتمی کشورمان در دولت آیت الله هاشمی رفسنجانی اذعان و اعتراف دارد.
در بخشی دیگری وی از اظهار نظرهای جالبی دارد و می گوید که «در دوران دکتر جلیلی مسائل مختلفی مطرح میشد و مفادی که در توافقنامه نوشته شده در همان موقع بحث میشد، اما ما به ازای در خور آن را، ما هم برای برخی از مفاد میخواستیم و این طور نبود که ما تمامی آنچه را که آنها میگفتند، بپذیریم. ما برای برخی از مفادها ما به ازای درخور طلب میکردیم.»
البته ایشان اشاره نمی کند که در طول آن شش سال در عمل چه اتفاق مثبتی رخ داد و چه پیشرفتی رقم خورد و از اساس طرفین در چه هنگامه ای به نزدیکی انعقاد توافق رسیدند و آیا طرح آنچه وی " مابه ازای درخور" می خواند، چه بوده است؟! و آیا حاصل جمع صفر قابل قیاس با بازی برد- برد است و چنین نگرش راهبردی در دوران ایشان چه جایگاهی داشته است؟ آیا از اساس ایشان به اصول مذاکره مبنی بر بده و بستان اشراف دارند و می دانند طرح یکطرفه موضوعات هیچ مشکلی را حل نکرده و می توان قطار قطار مطالبه را مطرح کرد و در نهایت هیچ نتیجه ای را رقم نزد، آنگونه که دشمنان حلقه تحریم های ظالمانه را دو چندان کردند و ما تنها با کلی گویی زمان را برای فشرده کردن حلقه تحریم ها به طرف مقابل دادیم.
البته آقای عباسی با هوشمندی به مسائل فنی ورود نکرده و این نکته را بخوبی می داند که اصل غنی سازی اورانیوم و چرخه سوخت هسته ای مهم تر از میزان و درصد غنی سازی است و مهم آنست که در مذاکرات دور تازه ما این حق را پس از سال ها به امضا و اذعان طرف مقابل رساندیم و برای مصارف صلح آمیز خود نیز به اندازه کافی ذخایر غنی شده داشته و حتی در صورت تخلف مقابل بطور فنی بلافاصله می توانیم سانترفیوژها را با دانش بومی خود فعال کنیم.
اینگونه است که ایشان در ضعف توافق به عمل آمده به نکته جالبی اشاره کرده و می گوید: «به عنوان مثال میخواستیم که تحریم بانک مرکزی برداشته شود نه اینکه یک پول جزیی از اموال بلوکه شده ایران را به بانک ژاپنی بدهند و این بانک ژاپنی به ایران بگوید اگر این پول را به شما پرداخت کنم، تحریم میشوم و در نهایت این پول به بانک کشور دیگری داده شود و آن بانک هم بگوید ما فقط روزانه یک میلیون دلار میتوانیم پرداخت کنیم. واقعا این شیوه پرداخت به چه درد ما میخورد، یعنی متن توافقنامه به گونه صریحی نوشته نشده که تحریمها چگونه برداشته شود.»
این درحالیست که تمامی مبلغ مورد توافق طی پروسه تدریجی به حساب بانک مرکزی ریخته شده و کارشکنی های طرف غربی در نهایت ره به جایی نبرد و در متن توافق نامه هم به تمامی موارد شامل لغو تحریم در توافق موقت از قیبل صنعت هوایی، پتروشیمی، خودرو، طلا و فروش روزانه 200 هزار بشکه نفت و واریز آن به حساب بانک مرکزی اشاره شده و عباس عراقچی هم مبلغ عایدی ایران در طول شش ماه توافق را بیش از 20 میلیارد دلار با احتساب 4.2 میلیارد درآمد بلوکه شده و لغو تحریم ها در حوزه های فوق الذکر عنوان کرده است. ضمن آنکه هجوم سرمایه گذاران خارجی و سفر تجار ایرانی به غرب به خوبی حاکی از عوض شدن فضا و رونق مبادلات تجاری است.
البته آقای عباسی در بخش دیگری از مصاحبه خود در پاسخ به سئوالی باعنوان: به نظر شما تعهداتی که در توافق نامه ژنو متعهد به انجام آن شدهایم با تعهداتی که 1+5 داده، برابری میکند یا خیر؟می گوید: «امتیازاتی که گرفته شده در مقابل آنچه که دادیم ناچیز است. آنچه 1+5 متعهد شده در حوزه بانکی و ... انجام دهد در بحث اجرا، آشنایی با آن ندارم و دادهای ندارم که بتوانم با توجه به این دادهها نظر کارشناسی بدهم.»
جان سخنان آقای فریدون عباسی دقیقا در همین بخش هویداست. آنجایی که وی در کلی گویی محض و بدون ارائه مستندات حکم کلی صادر کرده و می گوید آنچه گرفتیم در برابر آنچه داده ایم ناچیز است!! اما در ادامه خودش اذعان دارد که اشرافی به این موضوع نداشته و نظر کارشناسی ندارد. حال باید پرسید پس چگونه می گوید آنچه داده و گرفتیم با هم انطباق ندارد؟؟؟؟
ضمن آنکه در هیچ کجای بحث دکتر عباسی در مقوله تخصصی خود ضعفی را متوجه توافق به عمل آمده نمی کند چرا که بخوبی می داند اصل تکمیل چرخه سوخت و چرخش سانترفیوژها و دانش غنی سازی و ساخت سانترفیوژهاست و از اساس به گفته دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی اورانیوم با غنای بیست درصد مورد نیاز طرف ایرانی برای پیش برد برنامه های اتمی خود در شرایط فعلی نیست چرا که میله های سوخت راکتور، اورانیوم غنی شده با این غلظت را نیاز دارند که ما به دانش آن رسیده و اورانیوم برای میله های سوخت را تامین کرده ایم و این نکته در توافق نامه نیز گنجانده شده است. در واقع به اذعان کارشناسان غنای 3.5 یا 5 و 20 معطوف به نوع استفاده و کابرد آن در حوزه های مختلف پزشکی تا کشاورزی و سوخت راکتور است نه اصل تولید که با چرخش و راه اندازی سانترفیوژهای موجود هر زمان می توان به غنای لازم رسید و این ارقام تنها بر اساس نوع کاربرد خود دارای ارزش و بار فنی است و با افزایش یا کاهش سانترفیوژها می توان به هر میزان از غنی سازی حتی برای مصارف نظامی نیز دست یافت. نکته آنکه در مصارف صلح آمیز اورانیوم با میزان غنی سازی فعلی تمامی نیازهای ما را مرتفع می کند.
در نهایت باید گفت که منتقدین توافق نامه خوبست با نگاه کارشناسی مسائل خود را مطرح کرده و به جای انتقاد سطحی و فاقد اصالت در پیشبرد برنامه های ملی و سیاست های اصولی نظام یاریگر بوده و در این میان نگرش های فردی و طیفی و جناحی را لحاظ نکنند بخصوص آنانی که عهده دار سمتی بوده و در زمره کارشناسان فن محسوب شده و به کنه موضوعات فنی اشراف دارند و نگاه های بیرونی به آنان معطوف است.