ازدواج در بیمارستان+تصاویر

جوان 23 ساله به نام فلیکس گلنی اهل ایالت کنت در سال 2010 با خانم کولا 22 ساله آشنا شد.دو فرد جوان که تازه با هم اشنا شده بودند پس از گذشت مدتی بدون اینکه جشن عروسی بگیرند ناخواسته صاحب فرزند شدند.اولین فرزند آنها به نام رالف که هم اکنون دو سال سن دارد به دنیا امد.چند ماه پیش دومین فرزندشان به نام پیر پا به دنیا گذاشت.هر دو راضی بودند و تصمیم گرفتند مراسم عروسی خود را در حالی که دو فرزند دارند برگزار نمایند.چند روز پس از به دنیا دومین فرزندشان که هم اکنون 4 ماهه است فلیکس دچار شکم درد شدیدی شد به حدی که چندین بار به بیمارستان اعزام گردید.در وهله اول پزشکان مریضی فلیکس را شکم درد عنوان نمودند و گفت مساله جدی نیست و خوب می شود.اما درد شدید امان او را بریده بود به طوری که چندین بار دیگر او را اورژانسی به بیمارستان “مدوی ماری تایم” بردند اما پزشکان همان حرف اول را بیان می نمودند.

تدبیر24: روزی خانم گولا دیگر تاب دیدن زجر نامزدش را نداشت و با نامزدش رفت بیمارستان و گفت تا علت درد را تشخیص ندهند از بیمارستان جنب نمی خورد.او به پزشکان گفت که پدر بزرگ ،مادر فلیکس سال گذشته به خاطر سرطان جان خود را از دست داده اند.به گزارش پارس ناز پزشکان این بار مشکوک شده و از بدن سی تی اسکن گرفتند.متاسفانه پزشکان دیر متوجه بیماری خطرناک او شده بودند.او هم مانند پدر بزرگ و مادرش به سرطان روده مبتلا شده بود.بیماری او گسترش یافته و پزشکان گفتند که برداشتن توده سرطانی مشکلی را حل نمی کند و او چند هفته دیگر بیشتر زنده نیست.کولا از این خبر بسیار براشفت.او صاحب دو فرزند شده بود و حالا که هنوز ازدواج رسمی ننموده اند قرار است چند هفته دیگر نامزدش را از دست بدهد.دو تایی به توافق رسیدند به هر صورت شده ازدواجشان را قانونی نمایند.به همین خاطر اقوام و دوستان را به بیمارستان دعوت نمودند و مراسم ازدواجشان را با شکوه خاصی برگزار نمودند.آنها هچنین جهت برپایی مراسم از کشیش کلیسا نیز دعوت به عمل آوردند.

خانم کولا می گوید مراسم خیلی خوب برگزار شد.بهتر از این نمی شد.یکی از دوستان فلیکس به نام اشلی روزی به خانه امد و متوجه شد دوستش ازدواج کرده و صاحب دو فرزند هم هست و به خاطر مریضی دست تنگ شده به همین خاطر تصمیم گرفت از طریق سایت گو فاند می کمکهای خیریه ای را برای دوستش فراهم نماید.به گزارش پارس ناز او تا اندازه ای موفق شد و توانست 7 هزار یورو تا کنون کمک جمع نماید.خانم کولا می افزاید نامزدش با مساله بیماری کنار امده و سعی می نماید فرزندان از ان چه که در حال وقوع است چیزی نفهمند.

به همین خاطر اکثر اوقات را با فرزندان است.خانم گولا در پایان می گوید فرزندان خیلی خوبی دارم.آخرین روزهای کریسمس را باید در بیمارستان باشیم.پیر کوچولو هنوز خیلی زود است که این مسائل را درک نماید.اما فرزند بزرگترم رالف هنگامی که به بیمارستان می رویم دلش به حال پدرش خیلی می سوزد.این اخرین کریسمسی خواهد بود که در کنار یکیدیگر خواهیم بود.به همین خاطر می خواهم برای فرزدانم خاطره انگیز باشد.