واقعيت انتخابات تهران

واقعيت انتخابات تهران

عباس عبدی: دور دوم انتخابات مجلس در برخي شهرها به‌ويژه تهران نتايج عجيبي داشت.
روز جهاني خانواده در زمانه زوال‌گرايی

روز جهاني خانواده در زمانه زوال‌گرايی

مریم باقی : در اسناد حقوقي خانواده از حقوق ويژه برخوردار است و حتي خود تشكيل خانواده به عنوان يك حق جهاني شمرده مي‌شود
شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 18
کد خبر: ۴۳۹۹۸
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۳

در ایست بازرسی گلپایگان چه گذشت؟

راننده‌ای که سارقان مسلح تحت عنوان مسافر در خودرویش سوار شده بودند، جزییات درگیری سارقان با ماموران را تشریح کرد.
تدبیر24:ایمان زارع راننده‌ای که سارقان مسلح بانک به عنوان مسافر سوار خودروی او شده بودند اظهارکرد: عصر روز شنبه -6 دی ماه- نزدیک به اذان مغرب به روستای چشمه‌سفید رسیده بودم که دو جوان را دیدم که جلوی ماشینم دست بلند کردند و به دلیل سردی هوا، خواستم آنها را سوار کنم به همین جهت توقف کردم اما زمانی که می‌خواستند سوار ماشین بشوند دیدم سه نفر هستند و با هم داخل ماشین نشستند.
 
او با بیان اینکه تصور می‌کردم از اهالی روستا هستند، ادامه‌داد: زمانی که سوار شدند یکی از آنها تشکر کرد و گفت که ماشینمان خراب شده و فرستادیم خمین و خودمان هم می‌خواهیم برویم گلپایگان همچنین پس از طی فاصله زمانی حدود 10 دقیقه به ایست بازرسی رسیدیم.
 
این راننده گفت: ماموران در ایست بازرسی خواستند که ماشین را متوقف کنم و من در لاین قدیمی بودم و می‌خواستم که توقف کنم اما یکی از مسافران گفت "برو" و من شک کردم که حتما موردی است.
 
او افزود: من به صحبت آنها توجهی نکردم، ماشین را متوقف کردم و پیاده شدم و به سمت مامور رفتم که وی نیز از من مدارک را خواست من مجدد به سمت ماشین رفتم مدارک خودرویم را برداشتم و به سمت مامور رفتم، زمانی که مامور ایست بازرسی می‌خواست پلاک را با مدارکم چک کند به سمت مامور رفتم و به دلیل شکی که کرده بودم به او گفتم که این سه نفر مسافر من هستند و با من نسبتی ندارند.
 
زارع که عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور خمین است در ادامه افزود: مامور در عقب خودرو سمت راننده را باز کرد و از آنها پرسید کجا بوده‌اید؟ و آنها نیز دوباره گفتند ماشینمان خراب شده، فرستاده‌ایم خمین و خودمان داریم می‌رویم گلپایگان سپس مامور از آنها مدارک ماشینشان را خواست که آنها گفتند داخل ماشین جا مانده است.
 
این راننده ادامه‌داد: مامور به آنها گفت که شما لهجه گلپایگانی ندارید و سارقان نیز در جواب گفتند ما دانشجوی آنجا هستیم. مامور از یکی سارقان خواست که پیاده شود اما آنها توجهی نکردند و به وی گفتند "برو" که مجدد مامور از او خواست که پیاده شود اما یکی از سارقان اسلحه را رو به مامور گرفت و به سر وی شلیک کرد و یکی دیگر نیز به دست و پای من شلیک کردند. همچنین چند تیر دیگر شلیک کردند که به چند مامور دیگر اصابت کرد.
 
او با بیان اینکه به دلیل اینکه هوا گرگ و میش بود من متوجه نشدم که آن سه نفر کیف، ساک یا چیز دیگری همراه خود دارند یا خیر؟ گفت: پس از این حادثه یکی از سارقان پشت رل نشست و فرار کردند.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: