واقعيت انتخابات تهران

واقعيت انتخابات تهران

عباس عبدی: دور دوم انتخابات مجلس در برخي شهرها به‌ويژه تهران نتايج عجيبي داشت.
روز جهاني خانواده در زمانه زوال‌گرايی

روز جهاني خانواده در زمانه زوال‌گرايی

مریم باقی : در اسناد حقوقي خانواده از حقوق ويژه برخوردار است و حتي خود تشكيل خانواده به عنوان يك حق جهاني شمرده مي‌شود
شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 18
کد خبر: ۵۱۳۶۱
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۷

دلواپس وحدت اصلاح‌طلبان نباشید

 تدبیر24:  آفتاب یزد نوشت: گفتگو با محمد کیانوش راد کم از حضور در یک کلاس درس دانشگاه ندارد؛ او بسیار دقیق و موشکافانه سخن می گوید و برای به کار بردن واژه ها تامل و تفکر می کند. از همین رو گفتگوی ما با وی جالب و حاوی نکات ارزشمند مهمی است. این فعال سیاسی اصلاح طلب که سابقه نمایندگی در مجلس اصلاح طلب ششم را دارد به آفتاب‌یزد اطمینان می دهد که نباید نگران ائتلاف اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس بود و تاکید دارد که مدل 92 در این انتخابات نیز پیاده می‌شود. کیانوش راد در بخش دیگری از اظهارات خود معتقد است نباید در مورد حضور و فعال شدن احمدی نژاد نگران بود. وی همچنین به علی لاریجانی توصیه می نماید که بر تردیدهای خود فائق آید و در خصوص آینده سیاسی خود تصمیم بگیرد. این فعال سیاسی اصلاح طلب در مورد ندا با احتیاط سخن می گوید و تاکید می‌کند که همچنان باید در مورد ارزیابی این حزب جدیدالتاسیس منتظر بود.
اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای انتخابات مجلس دارند؟
در این دوره نوع فعالیت اصلاح‌طلبان برای انتخابات همراه با یک مقدار ابهام است که باید روشن شود. در واقع در این دوره طیف متنوعی از اصلاح‌طلبان فعال هستند و سعی بر این است که ما در انتخابات 94 به مجلسی دست پیدا کنیم که به دور از افراطی‌گری‌ها و تندروی‌ها باشد. یعنی شکل‌گیری یک مجلس معتدل، غیرافراطی وکارشناسانه والبته ضد فساد. این مجلس باید با فساد به طور جدی و در ابعاد مختلف مبارزه کند.این موضوعات برای ما اهمیت بسیاری دارد.
استراتژی اصلی اصلاح‌طلبان آن است که به یک اجماع حداکثری در میان طیف خودشان دست پیدا کنند. واضح است که به لحاظ سیاسی هر جناح و تفکر سیاسی به دنبال حداکثرسازی منافع خودش است. اگر از یک اصلاح طلب سوال کنید که علاقه‌مند است چه نوع مجلسی داشته باشیم، قاعدتا باید بگوید مجلسی که اصلاح طلبان ناب در آن حضور داشته باشند. اما وقتی به شرایط واقعی و محدودیت‌ها نگاه کنیم قاعدتا بایستی موضع خودمان را به طور واقع‌بینانه ترسیم کنیم. یعنی اگر مجلسی هم به وجود بیاید که در آن کف مطالبات ما را هم شامل شود تارسیدن به شرایط بهتر، مطلوب است. یعنی مجلسی که حداقل بر علیه اصلاحات و مطالبات واقعی مردم گام بر ندارد. از این کف و حداقل هر قدر ما بتوانیم توفیق بیشتری پیدا کنیم، البته برای جریان اصلاح‌طلب در کشور مفید است.
از سوی دیگر با توجه به شرایطی که در آن قرار داریم شاید ارائه لیست‌های حزبی چندان پاسخگو نباشد.بر همین اساس اگر ما می‌خواهیم موفقیتی در مجلس آتی داشته باشیم می‌بایست از همه شخصیت‌ها و صاحبنظران در حوزه‌های مختلف اجتماعی برخوردار باشیم و با نظر آنها که معدل نظر مجموعه این طیف است افرادی را برای کاندیداتوری معرفی کنیم. در مورد این کاندیداها باید مطمئن باشیم افراطی نیستند و در آینده بر علیه جریان اصلاحات و مطالبات مردم نمی‌ایستند و به نحوی کمک حال دولت در حوادث آینده خواهند بود.
آیا شرایط موجود به شکلی هست که اصلاح طلبان به آن اجماعی که مدنظرتان می باشد برسند؟
به نظر من مجموعه حوادثی که تاکنون اتفاق افتاده اصلاح‌طلبان و مجموعه نیروهای فعال سیاسی را به این صرافت انداخته که با هم بودن می‌تواند ما را به موفقیت برساند. حداقل در چند مقطع اشتباه تاکتیکی اصلاح طلبان و گاه اصولگرایان موجب پیروزی رقیب شده است. کاملا روشن 
است که هر زمانی مجموعه نیروهای یک جناح با همدلی و ائتلاف توانسته‌اند لیست واحدی را ارائه دهند از شرایط مطلوب‌تری برای موفقیت برخوردار بودند. به این دلیل است که در یکی، دو انتخابات گذشته عملا برخی از اشتباهات تاکتیکی ما مثل انتخابات 84، باعث شد ما صحنه را به رقیب سیاسی خودمان واگذار کنیم. اگر در همان زمان هم براساس نظرسنجی یا حکمیت عمل می‌کردیم، امروز سرنوشت کشور متفاوت می‌بود. این هم قابل تامل است که اگر اصولگرایان نیزدر انتخابات سال 92 از یک اجماع یکپارچه برخوردار بودند شاید امروز از وضعیت مناسب‌تری برخوردار بودند. 
اینکه امروز شرایط برای ایجاد ائتلاف در میان اصلاح طلبان فراهم است به دو دلیل بیرونی و داخلی می باشد. به لحاظ بیرونی ماهمچنان در یک شرایط اضطرار به سر می‌بریم و مبنای فعالیت‌های سیاسی همچنان با محدودیت مواجه است. برخی از حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده همچنان باعث کدورت‌ها و بدبینی است و متاسفانه به شکل نامطلوب و ناصوابی در جناح حاکم و برخی از نیروهای سیاسی وجود دارد. به این ترتیب فضای بیرونی سیاسی اقتضا می‌کند با توجه به محدودیت‌ها و مقدوراتی که وجود دارد دست به انتخاب بزنیم.شاید اگر ما در وضعیت بهتری بودیم طور دیگری برخورد می‌کردیم‌، اما با این محدودیت‌ها و مقدورات مجبور هستیم انتخاب‌هایی را در انتخابات آینده داشته باشیم که در آن اکثریت نیروهایی که حامی دولت هستند حضور داشته باشند. از جنبه درونی نیز به اعتقاد من مجموعه نیروهای اصلاح‌طلب دچار نوعی بازنگری در شیوه‌های عملیاتی خودشان شده‌اند. این موضوع بدین معنا نیست که اصلاح طلبان در گذشته اعتدالگرا نبودند، یا همه اصلاح‌طلبان آرمان‌گرایانه و با نگاهی رمانتیک به سیاست می‌نگریستند اما واقعیت این است که امروز نسبت به گذشته مجموعه نیروهای سیاسی که در طیف جریان اصلاح‌طلبی می‌گنجند از نگاه‌های آرمانگرایانه صرف، اندکی فاصله گرفته‌اند. البته نیروهای سیاسی امروز واقع‌گرا به معنای متداول «پراگماتیسم» نیستند؛ یعنی نیروهایی نیستند که هرچه واقعیت دیکته می‌کند پذیرای آن باشند‌، بلکه به اعتقاد من نه آرمان‌گرای صرف هستند که تنها به دنبال دستیابی به آرمان‌ها بدون توجه به محیط اجتماعی باشند و نه آرمان‌ها را فراموش کرده‌اند. در واقع حد فاصل واقع‌گرایی و آرمانگرایی‌، نوعی واقع بینی سیاسی را برای ما به وجود آورده است. ما با توجه به آرمان‌های خودمان سعی می‌کنیم راه‌های رسیدن به آن آرمان‌ها را در میان مقدورات، محذورات ‌و محدودیت‌ها پیدا کنیم.
شما در گذشته اصلاح طلبان را به سه گروه پوششی‌، قلابی و آرمانگرا تقسیم نموده بودید فکر می‌کنید در حال حاضر این طبقه‌بندی وجود ندارد؟ آیا در حال حاضر به جایی رسیدیم که همه اصلاح طلبان در یک چارچوب تعریف می‌شوند؟
خیر سه گروه نه. گفته‌ام کسانی که با نام اصلاحات فعالیت می‌کنند پنج گروه هستند که دو گروه اول آنان غیرقابل اعتمادند. یعنی کسانی که صرفا با شعار اصلاحات بدنبال نام و نان و پول و پست هستند‌، یعنی "اصلاحات پوششی "‌برای آنان است و کسانی که با شعار اصلاحات اما بفرموده، و با برنامه وارد جریان اصلاحات می شوند. و اینها البته "قلابی‌" هستند و نباید به این دوگروه اعتماد کرد. البته اینها در جریان اصلاحات عددی نیستند وقابل‌ذکر هم نیستند و اصلاح طلبان آنها را طرد می کنند وچون فرمودید من هم اشاره ای کردم. اما گروه سوم "اصلاح طلبان موسمی‌" هستند.
دلشان با ماست اما هزینه نمی‌دهند یا تحملش را ندارند‌، فقط هنگامی که سفره‌ای انداخته می‌شود حاضر می‌شوند.‌ خب از اینها به تناسب وضعشان‌،بایددرجهت توسعه کشور استفاده شود. گروه دیگر "اصلاح طلبان آرمان گرای محض و احساسی " هستند. اینها گرچه ارزشمند هستند اما در جریان عمل‌به واقعیتها بی توجه و مشکل زا هستند. گروه آخر که امروز از نظر تعداد اصلی ترین جریان است "اصلاح طلبان واقع بین " هستند. 
شاید لازم باشد همین جا یک نکته را روشن کنم‌.من تصور می‌کنم می بایست نسبت به در هم آمیختگی فعالیت روشنفکران و سیاست مداران کمی تامل‌کنیم‌. برای ایجاد یک جامعه شفاف می بایستی حوزه روشنفکری را از حوزه فعالیت سیاست مدارانه جدا کنیم و آدم‌هایی که به شیوه 
دو زیست در این دو حوزه کار می کنند تکلیف خود را روشن کنند‌. البته جریان روشنفکری همواره به سیاست نظر داشته و نمی‌تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد، روشنفکران همواره نسبت به امر سیاسی و سیاست مدار‌ها موضع‌گیری داشته و این موضع‌گیری را می‌توان همچنان ادامه داد. اما تمایز میان این دو‌،به شفاف شدن عرصه اجتماعی در جامعه ایران کمک می کند. حوزه فعالیت روشنفکری بیشتر نگاهش به حقیقت و الزام آن به درستی و نادرستی است در حالی که حوزه فعالیت یک سیاستمدار در حوزه الزام‌ها ومصلحت‌ها‌، منافع‌، محدودیت‌ها و مقدورات است. سیاست مدار می‌تواند گرایشات روشنفکری داشته باشد، اما او می بایست در چارچوب واقعیت‌های موجود فکر کند‌. روشنفکر بیان دیدگاه و مواضع خودش را به عنوان یک وظیفه و تکلیفی که از الزام به حقیقت برمی خیزد بیان می کند، اما یک سیاست مدار به نتیجه عملی تصمیمات خود نگاه می‌کند. در حالی که روشنفکر به چنین چیزی چندان توجهی نداردیا قاعدتا نباید داشته باشد‌. روشنفکر نگاهش بیشتر به جامعه سازی است و به همین دلیل لازم است سطح بینش اجتماعی و بینش جامعه را‌ همواره بالاتر از آنچه در دولت اتفاق می افتد نگه دارد و مرتب آرمان ها و ایده‌آل‌های خود را به جامعه تزریق کند. در واقع وظیفه روشنفکر جامعه سازی است در حالی که وظیفه یک سیاست مدار بیشتر دولت سازی است. ‌سیاست دولت توسط یک سیاست‌مدار در چارچوب مصلحت‌ها دنبال می شود.
از سوی دیگر روشنفکر به دنبال سهم خواهی نیست در حالی که سیاست مداران اشکالی ندارد که سهم خودشان را بخواهند. اینکه در برخی از ستادهای روحانی بعضی افرادمی گویند چرا به ما پستی نمی دهند این اشکالی ندارد. حوزه سیاست مداری و کار سیاسی حوزه سهم خواهی هم می‌تواند باشد در حالی که روشنفکر به دنبال سهم نیست. 
یک اشکالی که در مقطعی از فعالیت‌های دانشجویی رخ داد همین بود ؛برخی دانشجویان می‌گفتند ما هزینه داده ایم پس سود ما چه شد‌؟ این موضوع جنبش دانشجویی را با نوسانات و انحرافاتی مواجه ساخت‌. این در حالیست که جنبش دانشجویی باید دنبال الزام به حقیقت، انجام وظیفه و ایجاد جامعه سازی باشد. 
نکته دیگر اینکه جریان روشنفکری و روشنفکر الزامی به این ندارد که قالبی یا به فرموده نقد کند، روشنفکر در تمامی حوزه‌ها می‌تواند نقد کند. در حالی که یک سیاست مدار با محدودیت‌هایی در نقد مواجه است و نمی‌تواند هر چیزی را بگوید. یک سیاست‌مدار نمی‌تواند نقش اپوزیسیون را بازی کند، خصوصا هنگامی که در درون ساختار قدرت است، اما روشنفکر در هر زمانی می تواند اپوزیسیون باشد. در واقع سیاست مداری که وارد یک سیستم می شود و آن سیستم را پذیرفته نمی تواند همزمان در درون آن سیستم نقش اپوزیسیون کامل را بازی نماید. البته می تواند نقش منتقد را بازی کند منتها منتقدی که همواره خودش را در چارچوب محدودیت ها می بیند. 
اگر این تمایزات، در جامعه ایران اتفاق بیفتد، یعنی تمایزی بین روشنفکری و سیاست مداران وجود داشته باشد و مردم این تمایز را ببینند و با این تمایزات آشنا شوند، آن وقت ممکن است جامعه سطح مطالباتش بسیار بالاتر از آن باشد که یک سیاست مدار به دنبال آن است اما در عین حال از آن سیاستمدار توقع منطقی خواهد داشت. اگر تمایز اجتماعی رخ دهد، من اطمینان دارم در آینده جامعه متعادل‌تر و 
بهنجارتری خواهیم داشت، جامعه ای که رفتارش قابل پیش‌بینی است و دچار غفلت و غافلگیری نمی شود. قابل پیش‌بینی بودن یک جامعه یکی از مشخصاتی است که می‌تواند به رشد، تولید، اقتصاد، فرهنگ و توسعه همه جانبه در کشور منجر شود.اصلاح طلبی ویژگی هایی دارد که بطور خلاصه باید گفت که یک: منافع جامعه را باید بر منافع فردی و گروهی ترجیح داد. دو: خرد جمعی بجای خرد فردی مبنای عمل باید قرارگیرد سه: نگاه و تحلیل جامعه چند وجهی است نه تک ساحتی و یک بعدی. چهار: اهداف همیشه بر افراد باید اولویت داده شود. پنج: تنها به قدرت و ورود در ساختار قدرت نباید اندیشید، اصلاح طلب باید بیشتر جامعه محور باشد تا دولت محور. شش: اصلاح طلب قوم گرا نیست، اما به دفاع از حقوق، مطالبات وخواسته‌های اقوام توجه دارد.‌ هفت: اصلاح‌طلب علاوه بر تاکید بر حقوق شهروندان و حقوق خود، به وظایف و تکالیف خویش هم تاکید می کند. هشت : و بالاخره اصلاح طلب، پیش و بیش ازتوصیه به دیگران، هرگونه تغییر و تحول را از خود آغاز می کند.
فرمودید باید بین سیاست مدار و روشنفکر تمایزی وجود داشته باشد و اگر این تمایز نباشد به جامعه آسیب‌هایی می‌رساند‌. ما در زمان اصلاحات سر همین تمایزی که وجود نداشت آسیب‌هایی دیدیم. به نظر می رسد پس از 8سال این تمایز مقداری پر رنگ تر است‌. الان مشخص است کسی که می خواهد فعالیت سیاسی کند باید نگاه واقع گرایانه داشته باشد وکسی که روشنفکر است باید کار خود را انجام دهد. می‌شود گفت در حال حاضر مقداری در این زمینه به بلوغ رسیده ایم. آیا شما این موضوع را تایید می فرمایید ؟
دقیقا منظور من همین است. در حقیقت هر چه ما تمایزات را بیشتر کنیم افراد به نقش خودشان بیشتر وقوف پیدا می کنند و مردم را هم با این نقش ها آشنا خواهند ساخت. آن وقت است که ایجاد این تمایزات در کنار شکل گیری تمایزات توقع مردم را به گونه ای بار می‌آورد که از یک سیاست مدار انتظار اینکه هر کاری را انجام دهد، نداشته باشند وانتظارات محدودی را خواستار باشند. یک سیاست مدار اشکالی ندارد نظرات خودش را بگوید اما او در مرحله عمل باید با ابزاری که دارد و در چارچوب قانون اساسی عمل نماید. در دوره اصلاحات نیزگاهی از رئیس دولت درخواست‌هایی داشتند که اگر چه درست بود، اما خارج از ظرفیت اختیارات وی می‌بود. زمانی که روشنفکر و فعال سیاسی خودش متوجه ایجاد این تمایز نباشد قاعدتا مردم هم دچار ابهام خواهند شد. به نظر من در این دوره یعنی پس از طی کردن دوره "سازندگی‌"، "اصلاحات" و "دوره نابود‌سازی"، ‌می توانیم امیدوار باشیم که حرکت های معتدل تری در سطح عمومی شاهد باشیم. 
با این مقدمه حال می‌خواهم بگویم امروز گرایش غالب در میان اصلاح طلبان نوعی گرایش اصلاح‌طلبانه واقع بینانه‌تر است‌. البته اصلاح‌طلبان آرمانگرا و احساسی نیز در طیف 
اصلاح طلبان هستند، اما به دلیل نادیده گرفتن یا کم‌بها‌دادن به زمینه های اجرایی دیدگاه های خود حرکت‌های تندتر از اقتضائات موجود را دارند. اما به هرحال نمی توان آنها را نیز اصلاح طلب ندانست. به اعتقاد من در مجموع معدل کلی حرکت اصلاح طلبان به سمت ایجاد حرکت های واقع‌بینانه‌تر‌ است و به همین دلیل ایجاد ائتلاف و ایجادتعامل میان اصلاح‌طلبان بهتر شده است. مطلق اندیشی و آرمانگرایی افراطی و احساسی راه را برای تعامل و هم اندیشی، هم میان خود جناح ها و هم میان جناح ها با یکدیگر خواهد بست. ‌مجموعه‌های اصلاح طلب نسبت به گذشته واقع بینانه‌تر برخورد می‌کنند و این واقع بینانه نگریستن امور، زمینه را برای تعامل و گفتگو فراهم خواهد کرد و امیدوار هستیم در آینده یک گام به پیش را در پیش روی خود داشته باشیم. 
آقای دکتر به هر حال طیف های مختلفی در جریان اصلاحات حضور دارند و طبیعی است که میان این طیف ها اختلافاتی باشد.اما برخی اوقات اخباری به گوش می رسد که به نظر می رسد این اختلافات مقداری بیش از حد نرمال است و این نگرانی را ایجاد می نماید که اصلاح طلبان به ائتلاف حداکثری نرسند. ما اکنون شاهد برخی خبرهایی هستیم که نشان دهنده اختلافات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای مشورتی است. آیا باید در مورد این اخبار نگران بود یا اینکه این اختلافات طبیعی هستند ؟
به هر حال اختلاف در مورد اینکه ما چه ساختاری را در انتخابات داشته باشیم کم وبیش وجود دارد. برخی از تشکل هایی که به عنوان شورای هماهنگی جبهه اصلاحات فعال هستند تاکنون کارهای منظمی را انجام داده اند و در انتخابات قبلی توانستند نقش خوبی را ایفا کنند‌، در مورد شورای مشورتی نیز می توان گفت که پیروزی آقای روحانی محصول اقدامات اصلی این شورا است. اما باید گفت شورای مشورتی در تقابل با شورای هماهنگی نیست. شورای مشورتی در واقع مجموعه ای متشکل از اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز می باشد‌. من تصور می کنم این موقعیت ایجاد خواهد شد که همه گروه ها، تشکل ها و شخصیت های سیاسی اصلاح طلب به نحوی با همراهی رهبر اصلاحات کار را دنبال کنند. فکر نمی کنم گروه یا تشکلی باشد که ادعای رودررویی را داشته باشد. بنابراین برخی اشکالات در نحوه ایجاد ساختار سازمانی فعالیت ها ممکن است وجود داشته باشد که این ها حل شده و مشکلی از این جهت در آینده نخواهیم داشت. 
امابه هرحال یک سری افراد در شورای هماهنگی حضور دارند که به نوعی جزو غضنفرهای اصلاح طلب به حساب می آیند.این افراد گاهی گل به خودی های عجیب و غریبی می زنند. به نظر شما با آنها چکار باید کرد؟
با توجه به حساسیت این دوره از انتخابات همه کسانی که دل در گرو اصلاحات و حمایت از دولت روحانی دارند باید به نحوی با همفکری و هم نظری تلاش نمایند کار پیش برود. البته همیشه ممکن است در هر جریان سیاسی عده‌ای به دلیل خصلتی یا تشخیص اشتباه ساز دیگری بزنند که به اعتقاد من به هیچ عنوان نمی‌شود جلوی آن را گرفت.
اما جریان غالبی که در میان مردم وجود دارد حمایت از دولت روحانی است و قشرهایی از مردم نسبت به مجالس در این سه دوره اخیر واکنش منفی دارند. صرفنظر ازاینکه مردم اسامی برخی از نمایندگان مجلس فعلی را بدانند یا خیر کلا نگاه‌ها نسبت به 
این مجلس منفی است. تصورمی‌کنم بیش‌از نیمی از این مجلس حتما تغییر خواهد کرد و چهره‌های جدیدی وارد مجلس خواهند شد. طبعا چهره‌های جدید، افراطی نخواهند بود و مجلس آینده مجلسی است که با دولت از هماهنگی‌ بالاتری برخوردار خواهد بود و زمینه را برای تقویت دولت بیشتر فراهم خواهد کرد.
احزابی اخیرا با نام اصلاح طلبی وارد میدان شده اند. مصداقا یکی از آن ها حزب اتحاد ملت است و دیگری ندا. نظرتان در مورد این دو حزب چیست؟
حزب ندا جزو خانواده احزاب اصلاح‌طلب است.این حزب تاکنون ادعای هژمونی نسبت به جریان اصلاحات نداشته و نگفته می‌خواهد رهبری اصلاحات را بر عهده بگیرد.البته ممکن است به رفتارهای برخی از احزاب سیاسی در گذشته انتقادهایی داشته باشد که در جای خود قابل بررسی است. ضمن اینکه این حزب از چه پایگاه و جایگاه مردمی برخوردار است باید به دور ازگمانه‌زنی این موضوع را در حرکت‌های عینی مثل انتخابات شاهد باشیم. اگر حزب ندا یا هر حزب دیگری بخواهد برخلاف مسیر شورای مشورتی و رهبری اصلاحات، قرار گیرد قاعدتا پایگاه خود را در میان بخش عمده‌ای از افراد ازدست خواهد داد.
اینکه آیا حزب ندا در آینده یک لیست مستقل و متفاوت با آنچه شورای مشورتی و شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب ارائه خواهد داد یا نه این سوالی است که امروز با قاطعیت نمی‌توانم به آن پاسخ دهم.
البته در میان اصولگرایان نیز احزاب این چنینی حضور دارند. این احزاب به نحوی یک جریان مستقل را دنبال می‌کنند. به عنوان مثال جبهه پایداری اگرچه خودش را در مجموعه طیف اصولگرا تعریف می‌کند اما تفاوتش با برخی احزاب جدید در جناح اصلاحات این است که برخی از تشکل های اصول‌گرا، به دنبال هژمونی در این جریان هستند. جبهه پایداری،به دنبال این است که کل جریان اصولگرا را زیر بال و پر خود بگیرد و حتی مدعی است همه آنها اشتباه کرده‌اند و راه درست را ما داریم دنبال می‌کنیم. هر چند من در میان مواضع حزب ندا چنین ادعایی را تاکنون ندیده‌ام. این در حالیست که در میان اصولگرایان جبهه پایداری کاملا معتقد است که نسخه اصلی این جریان هستند و دیگران باید از آنها تبعیت کنند.
نگاه کنید یکی از مشکلاتی که ما در جامعه ایران داریم این است که در بسیاری از مواقع سیاسیون و حتی فعالان نهادهای امنیتی از پیش‌بینی و پیشگویی تحولات موجود در جامعه ایران دچار غافلگیری می‌شوند. ‌شاید پرسیده شود دلایل غافلگیر شدن ما در مقابل تحولات اجتماعی در جامعه چیست؟ در چه وضعیتی ما دچار غافلگیری می‌شویم. به اعتقاد من، علت اصلی، عدم شکل‌گیری نهادهای مدنی مثل احزاب سیاسی و حتی رسانه‌ها و مطبوعات قوی است. بر همین مبنا از هر کار حزبی، ‌ حتی درمیان اصولگرایان، ‌باید حمایت کرد. مثلا ما باید از اینکه آقای لاریجانی به صرافت افتاده‌اند کار حزبی نمایند استقبال کنیم.
‌هرچنداین حزب‌ها فصلی باشند؟
منظورم حزب‌های فصلی نیست.
بهر حال نزدیک هر انتخاباتی حزب‌های مختلف تشکیل می‌شود.
حتی آن هم بهتر از نبودش است. چون عده‌ای از افراد دور هم جمع می‌شوند و معدل خواسته‌های خودرا در قالب بیانیه‌ها بیرون می‌دهند و در نتیجه جامعه شفاف‌تر می‌شود. شفافیت امری است که ما برای ممانعت از غافلگیر شدن در جریان تحولات حتما نیاز داریم. پس چه از حزب ندا و چه از حزب اتحاد ملت ایران و چه از احزابی که در طیف و در جناح اصولگرا می‌خواهند تشکیل شود باید حمایت کنیم.
«اتحادملت»همان«مشارکت»است؟
به هر حال احزاب مختلفی که در حال حاضر حضور دارند ممکن است به لحاظ فکری ‌به حزب مشارکت نزدیک باشند. اما حزب اتحاد، حزب اتحاد است. ما در مجموع به عنوان فعالان سیاسی به هر جریانی که برای تثبیت جریان اصلاحی در جامعه ایران کمک کند با نگاه مثبت برخورد خواهیم کرد و از حمایت فعالان سیاسی اصلاح طلب نیز برخوردار خواهد بود.
‌مدل 92 امسال هم تکرارمی شود؟
به اعتقاد من مدل 92 تکرار خواهد شد. حتی کسانی که ممکن است در لیست کاندیداهای اصلاح طلب و شورای مشورتی نباشند نیز از فضای مثبت حمایت از دولت در هنگام انتخابات استفاده خواهند کرد.
به این ترتیب در نگاه کلان اگر اتفاقات به همین شکلی که امروز رقم خورده تا ایام انتخابات رقم بخورد -که فکر می کنم در وضعیت بهتری هم قرار خواهد گرفت - مجلس آینده با وجه اعتدالی بیشتری خواهد بود.
نظر جنابعالی در خصوص اظهارات اخیر آقای عارف مبنی بر اینکه « اگر لازم بدانم باز هم مانند سال 92 کنار خواهم کشید» چیست؟
اگر پذیرفته باشیم که به خرد جمعی پایبند هستیم دستیابی به ائتلاف کار سختی نخواهد بود. به هر حال امروز در همه جای دنیا یک تکنیک‌های متعارفی برای ایجاد ائتلاف وجود دارد. به عنوان مثال وقتی چند نفر در یک شهر کاندیدا می شوند انجام نظرسنجی‌های مورد وثوق و یا انجام حکمیت و نظرخواهی از نخبگان و فعالان اصلی یک جریان سیاسی مواردی است که دستیابی به یک راه‌حل را آسان می‌کند و نیازی به اصرار من یا شما برای اینکه حرف من درست است یا نادرست، نیست. در صحنه عمل ما به دنبال افرادی هستیم که مقبولیت اجتماعی برای رای آوری را دارند. ممکن است که در یک شهری ما دو نفر کاندیدا داشته باشیم که یکی نمره و معدل بسیار خوبی داشته باشد اما پایگاه ‌اجتماعی وسیعی نداشته باشد اما فرد دیگری را داشته باشیم با عیار پایین‌تر اما با مقبولیت بیشتر اجتماعی. ما در انتخاب میان این دو باید حداقل‌هایی را برای خودمان قطعی فرض کنیم و از آن حداقل‌ها نباید پایین بیاییم. اما درک اینکه ما یک آدمی را با عیار کمتر اما با مقبولیت بیشتر می‌توانیم حمایت کنیم تا صاحب رای شود خیلی مشکل نیست. فکر می کنم این روحیه فداکاری و بزرگواری را آقای عارف ثابت کردند و مسلما این روحیه مبتنی بر یک نگاه علمی است. آقای عارف یک شخصیت شناخته شده علمی، صاحب نظر و به لحاظ شخصیت اجرایی در رده بالا و به لحاظ شخصیت فردی منزه و به دور از خودخواهی‌های متعارف است. به این دلیل این سخن آقای عارف را نباید به معنای کناره‌گیری همراه با دلخوری برداشت کرد.ایشان یک سرمایه عظیم معنوی و اجتماعی هستند که نظام و اصلاح طلبان باید قدر و منزلت ایشان را بدانند. 
‌ائتلافی با دولتی‌ها صورت خواهد گرفت؟
من اطلاعاتی ازاین ماجرا ندارم ولی به هر حال به اعتقاد من اینکه دولت راسا بخواهد کمیته‌هایی را جهت فعالیت انتخاباتی تشکیل دهد بسیار دور از ذهن است؛ علاوه بر اینکه اصلا به صلاح هم نیست که دولت به عنوان مجری انتخابات به دنبال تاثیرگذاری در انتخابات باشد. البته افراد وابسته به دولت و کسانی که حامی دولت هستند حق آنهاست که به شکل مستقل فعالیت‌هایی داشته باشند‌. احتمال اینکه جریانی شکل بگیرد که بخواهد هم از اصولگرایان و هم از اصلاح‌طلبان در قالب یک لیست جداگانه در انتخابات حضور داشته باشد را دور از ذهن نمی‌بینم. به این ترتیب شاید دو جریان قدرتمند اصلی در انتخابات خواهیم داشت؛ جریان وابسته به اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایانی که بیشتر متمایل به اصلاحات هستند و یک جریان دیگر از اصولگرایان. در این میان ممکن است جریان دیگری به نام اعتدالگرایان مستقل شکل بگیرد که با گزینش از لیست دو جریان بخواهد خود را در عرصه سیاسی نشان دهد. احزاب دیگری که فارغ از این سه جریان بخواهند اعلام لیست کنند چندان موردتوجه واقبال مردم قرار نخواهند گرفت.
شنیده شده حامیان لاریجانی به دنبال ائتلاف با دولتی ها برای انتخابات هستند.تصدیق می فرمایید؟
من تاکنون چنین موضوعی را در عرصه عملی ندیدم و نشنیدم. اما شکی نیست که میان آقای لاریجانی و برخی از شخصیت‌ها و احزاب اصولگرا اختلاف وجود دارد.بر همین اساس شاید بتوان 3 یا 4 جریان را در جریان اصولگرا ترسیم کرد. جریان احمدی‌نژاد و جبهه پایداری که اگرچه اختلاف نظرهایی دارند اما در مجموع آنان را در یک گروه باید فرض کرد. حتی اگر فرض کنیم آنان دو جریان هستند اما به لحاظ تاکتیکی در کنار هم قرار خواهند گرفت. جریان موتلفه نیز حضور دارد. آقای لاریجانی هم اگر بخواهد حرکت دیگری را سوای این جریان‌هاایجاد کند بسته به رفع تردیدهای او است. به اعتقاد من وی باید بر این تردیدها غلبه کند و به طور جدی حزب سیاسی تشکیل و با دیدگاه خاص خودش وارد عرصه انتخابات شود.
با توجه به فعال شدن حامیان رییس دولت قبل و خود او آیا باید نسبت به بازگشت احمدی‌نژاد نگران بود؟
چرا باید نگران باشیم، اتفاقا باید خوشحال بود. هر فعالیتی که به شفاف‌تر شدن دیدگاه و بالا رفتن قدرت انتخاب مردم منجر شود باید بااستقبال مواجه شود. اصلا چنین حرفی که ما نگران آمدن آقای احمدی‌نژاد هستیم حرف درستی نیست. البته اینکه پوپولیسم آفت‌هایی را برای جامعه ما به دنبال دارد نگرانی وجود دارد‌، که یک بحث کاملا نظری است وارتباطی با آمدن یا نیامدن این یا آن فرد ندارد. آمدن احمدی‌نژاد به نظر من بسیار هم خوب است و محکی است برای نشان دادن نگاه مردم به این جریان.
آنچه که ما همواره مخالف آن بودیم بسته شدن فضا برای یک جناح و باز شدن فضا برای یک جناح دیگر بوده است. ما همواره گفتیم اگر در یک فضای کاملا آزاد رقبای ما رای بیاورند ما استقبال می‌کنیم و این را یک امتیاز برای جامعه خودمان می‌دانیم ولو اینکه ما آن گزینه را قبول نداریم.
‌اما متاسفانه شاهد بودیم در برخی از مواقع رانت سیاسی و حمایتی برخی باعث روی کار آمدن افرادی در مجلس یا دولت شده است.
از این جهت که مردم مشکلات اقتصادی بسیاری دارند این نگرانی وجود دارد که برخی با یک حرکت پوپولیستی بتوانند مردم را فریب دهند.
اگر فضای انتخابات یک فضای عادلانه و رقابتی باشد، حتی اگر مردم به زعم ما اشتباه هم کنند، ما باید استقبال کنیم. این اتفاق مارا به این صرافت می اندازد که در جامعه بیشتر باید کار کنیم‌. اگر در مقطعی با فرض رقابتی و عادلانه بودن انتخابات باز هم مردم گزینه‌ای را انتخاب نمودند که از دید ما گزینه مناسبی نیست بخشی از این موضوع را باید به ضعف خود در توجیه و روشن کردن مردم ارزیابی کنیم. 
در مورد بحث استانی شدن انتخابات عده‌ای می‌گویند این طرح خیلی خام و نپخته است. برخی هم معتقدند طرح فوق باعث می شود نمایندگانی که در شهرستان‌ها هستند مظلوم واقع شوند. یک گروهی هم می‌گویند این‌‌ طرح باعث می شود نمایندگان قدرتمندتری وارد مجلس شوند. نظر جنابعالی چیست؟
در مجموع مخالف استانی شدن انتخابات در شرایط فعلی هستم.‌ اما نمی‌توان از نظر دور داشت که استانی شدن انتخابات‌حاوی برخی نکات مثبت هم هست‌، اما‌ همه دلایلی که طرفداران استانی شدن انتخابات عرضه می‌کنند سست و ضعیف و قابل نقض است. اینکه می‌گویند این طرح باعث می‌شود فعالیت حزبی تقویت شود بی‌مورد است. شکل‌گیری احزاب در جامعه ایران به دلایل فرهنگی‌، ساختاری و قانونی مرتبط است و با فرض غیر‌استانی شدن انتخابات هم می‌توان کار حزبی کرد. همچنین اینکه گفته می‌شود با استانی شدن انتخابات، نمایندگان به مسائل کلان می پردازند امر چندان دقیقی نیست اگر چه تا حدی درست می‌باشد اما به صورت مطلق نیست. نمایندگان در این شرایط نیز باز هم مجبور هستند به مسائل حوزه‌های مختلف خودشان بپردازند. بنابراین اولا نکات منفی این طرح بیشتر از نکات مثبت آن است و ثانیا نکات مثبتی که طرفداران این طرح مطرح می‌نمایند قابل نقض است. فارغ از مخالفت یا موافقت نیز معتقدم بحث‌های این چنینی که تغییرات گسترده ساختاری را به دنبال دارد می‌تواند ‌از راه‌های بهتر و مطمئن‌تری دنبال شود. به عنوان مثال اگر طرفداران استانی شدن انتخابات بر این امر اصرار دارند چه بهتر می بود که در4 یا 5 استان به عنوان آزمایشی و نمونه برای یک دوره این طرح را اجرا می‌کردیم و پس از آن نکات مثبت و منفی آن را مورد ارزیابی قرار می‌دادیم. اما از جهات دیگر مشکل اینکه امروز نمایندگان به کارهای ریز می‌پردازند این است که اگر شما در شهرهای مختلف شوراهای شهر را از اختیارات کافی برخوردار کنید و آرام آرام مردم بدانند برای پیگیری کارهای روزمره خود باید به فرمانداری‌ها یا ادارات کل و یا شهرداری‌ها مراجعه کنند هیچ گاه این مردم برای آسفالت خیابان و برای استخدام فرزند خودشان به سمت نماینده نخواهند رفت. 
‌جالب آن است که حتی مسئولین هم این موضوع را پذیرفته‌اند. وقتی چنین دیدگاهی در مسئولان اجرایی کشور و در توده‌های مردم وجود دارد نتیجه آن می‌شود که مردم از هر مسئولی انتظار هر کاری را دارند. این موضوع نه تنها در مورد نمایندگان بلکه در خصوص روسای جمهور هم مطرح است. گرچه در دوره آقای روحانی سعی شده این موضوع متعادل شود. ملاحظه فرمودید که هر رئیس جمهوری که وارد یک شهرستان می شود گونی، گونی مردم نامه به رئیس جمهور می‌دهند. آیا مردم نمی دانند رئیس جمهور، رئیس جمهوراست و کاری به آسفالت، وام مسکن و استخدام ندارد. برای چه این کار را می کنند؟ برای اینکه فکر می کنند شاید به نتیجه‌ای برسند. قاعدتا نماینده، چه نماینده شهر باشد و چه نماینده استان، باز هم از این مراجعات دور نخواهد بود. ضمن اینکه به لحاظ قانونی هیچ محدودیتی برای اینکه نماینده ملی باشد وجود ندارد. ضمنا این نکته را در نظر داشته باشید در پی این طرح ارتباط خوبی که بین مردم و نمایندگان وجود دارد قطع خواهد شد. 
‌استانی شدن انتخابات چیز خاصی نیست که ما اصرار کنیم اگر انتخابات استانی شد نماینده هم ملی می شود. ما در کلانشهرها و تهران نمایندگانی داشتیم که نگاه خرد به مسائل داشتند و اصلا در مسائل ملی حضور نداشتند. از آن طرف نمایندگانی در شهرستان‌های دورافتاده بودند که بسیار قدرتمند در مباحث حضور داشتند. پس این ملاک، ملاک روشن و قاطعی نیست که با استانی شدن نمایندگان قوی‌تری به مجلس راه پیدا خواهند کرد.
می‌خواهم از نگاه اصلاح طلبی به عملکرد دولت آقای روحانی نگاه کنیم. به هرحال عملکرد دولت در زمینه سیاست خارجی مشخص و می توان گفت مثبت بوده است. اما وقتی به سیاست داخلی آقای روحانی نگاه می کنیم یک سری انتقاداتی وجود دارد.مثلا گفته می‌شود آقای روحانی زمان انتخابات شعارها، تعهدات و وعده هایی دادند اما نتوانستند آنها را عملی کنند.موضوع دیگر انتصابات مستقیم و غیر‌مستقیم رییس جمهور است که مورد انتقاد اصلاح طلبان می‌باشد. شما به عنوان فعال سیاسی اصلاح‌طلب چه نظری در این باره دارید؟
در شرایط کاملا ایده آلی و آرمانی مطمئنا بایداقدامات بسیاری در جامعه ایران اتفاق بیفتد اما در شرایط موجود و با توجه به مجموعه محدودیت‌ها چه کاری می‌توان کرد که نشده است؟به عبارت دیگرآقای روحانی چه کارهایی را می‌توانست انجام دهدکه نداده است‌؟ ازسوی دیگر ما از پیش می‌دانستیم، سقف اقدامات روحانی تا کجاست. 
به اعتقاد من آقای روحانی به لحاظ سیاست خارجی موفقیت داشته است. ضمن اینکه برخلاف نظر کسانی که معتقدند اگر آقای روحانی نتواند به توافق قابل قبولی دست پیدا کند رای او در داخل ریزش چشمگیری خواهد داشت چنین اعتقادی ندارم. به نظرم مردم می‌دانند دیدگاه آقای روحانی چیست ونهایت تلاش خود را در این جهت انجام داده است. اگر هم آقای روحانی در مرحله آخر نتواند کاری را انجام دهد صداقت وی را مردم باور کردند و ریزشی در آرای حامیان آقای روحانی صورت نخواهد گرفت.
اما به لحاظ سیاست داخلی در وجه اقتصاد، فرهنگ و سیاست اگرچه ممکن است وضعیت کمال مطلوب و آرمانی ما چیزهای دیگری باشد اما در مسائل اجتماعی همیشه میان گزینه بد و بدتر و خوب و خوب‌تر و بد و خوب به قضاوت می‌نشینیم. در مجموع حرکت آقای روحانی در بعد اقتصاد از جهت کنترل نرخ تورم، ایجاد ثبات در بازار ارزی و سکه، پیگیری طرح های عمرانی کلان و حوزه نفت قابل رویت است. 
بدون تردید وضعیت اقتصادی امروز ما از وضعیت اقتصادی که در دولت احمدی‌نژاد بود حداقل به لحاظ ثبات و آرامشی که در بازار می‌بینیم بسیار مطلوب‌تر است. توجه داشته باشیم یکی از عواملی که در رشد اقتصادی موثر است ثبات است. در همه مباحثی که در ادبیات توسعه مطرح می باشد ثبات یکی از عواملی است که قابلیت سرمایه گذاری و پیش‌بینی را برای فعالان حوزه اقتصاد فراهم می‌کند. این اتفاق در دولت آقای روحانی شکل گرفته و با حل مسئله مناقشه هسته‌ای نیز روند بهتری را پیدا خواهد کرد.
در حوزه فرهنگ وجود برخی از مخالفت‌ها و شکل‌گیری جریانات مخرب که نسبت به برگزاری برخی برنامه‌های هنری از خود واکنش نشان می‌دهند، نشان دهنده این است که دولت در مسیردرستی حرکت می‌کند. در مسیری که می‌خواهد فضا را بازتر کند. این جریانات البته حق مخالفت دارند اما رعایت چارچوب‌های قانون بالاتر از هر اولویت دیگری است. به هر حال در حوزه فرهنگ به اعتقاد من آقای جنتی جهت‌گیری‌های خوبی داشته و مواضع خوبی نیز گرفته است. به نظر می رسداعتماد اهل هنر و فرهنگ به دولت آقای روحانی رو به افزایش است و در این جهت کاستی مشاهده نکرده ام.
‌در حوزه سیاسی آقای روحانی در هنگام انتخابات برخی از مواضع و دیدگاه‌های خود را اعلام کرد؛ اما آیا اعلام مواضع و دیدگاه را باید به منزله اعلام اختیارات قانونی برای حل مشکلات سیاست داخلی دانست؟
من به لحاظ سیاسی ممکن است دیدگاه خود را نسبت به موضوعی ابراز نمایم اما حقیقتا اختیار ی در آن موضوع نداشته باشم. به عنوان مثال ممکن است که در یک موضوع سیاسی آقای روحانی نظر خود را اعلام نموده اما وی نگفته من اختیار انجام چنین کاری را دارم یا ندارم. ممکن است یک رئیس‌جمهوری عنوان کند از اینکه یک عده‌ای زندانی هستند ناراحت هستم و اظهار تاسف کند و آن را نیز بیان نماید که نباید آنان در زندان باشند. اما آیا اختیارات قوه قضائیه دست رئیس جمهور است؟ قاعدتا دست رئیس جمهور نیست. به اعتقاد من ما مواضع فرد را باید در چارچوب اختیارات اوببینیم. بنابراین مواضع سیاسی آقای روحانی را در چارچوب و ظرف اختیارات او باید مورد بررسی قرار داد. ما نمی‌توانیم از کسی که یک دیدگاه مشخصی دارد اما اختیار اجرای آن را ندارد بخواهیم آن کار را انجام دهد. خروج از چارچوب اختیاری یک مسئول حرکت به سمت دیکتاتوری خواهد بود.
من تصور می‌کنم آقای روحانی در بیان دیدگاه‌های خود صادقانه بوده اند و در واقع با بیان آن دیدگاه‌ها، خودرا به مردم شناساندند. از آن سو مردم و فعالان سیاسی باید بدانند که آقای روحانی چارچوب اختیاراتش چیست. اینکه برخی اظهار می‌کنند اگر آقای روحانی می دانست که این کار را نمی‌تواند کند چرا آمد و رئیس جمهور شد، به نظرم این حرف، دقیق نیست. آقای روحانی نظر و دیدگاه خودش را ارائه داده اما آن نظر را باید در چارچوب قانون عمل کند. برداشت من این است که آقای روحانی صادقانه به دنبال حل مشکلات در سیاست داخلی است.ا ما حل آنها از طریق اختیارات و وظایفی که طبق قانون اساسی به او داده شده نه فراتر از آنها. ما از یک مسئول اجرایی و یک رئیس جمهور بیش از اختیاراتشان نباید طلب کنیم. اگر یک رئیس جمهوری در یک مقطعی بنا به هر ضرورتی از چارچوب اختیارات خود خارج شد و اقدامی را انجام داد ولو به سود ما، این اقدام به اعتقاد من اولین حرکت به سمت پذیرفتن دخالت در سایر قوا و بر هم زدن قواعد قانون اساسی و تفکیک قوا است. آقای روحانی در این جهت فعال بوده ضمن اینکه فراموش نکنیم ما در دوره اصلاحات با بدنه حمایتی بسیار قوی‌تر از سوی مردم مواجه بودیم، دولت ما دولت اصلاحات بود اما در همان زمان هم اتفاقاتی رخ می‌داد که از حیطه اختیارات دولت خارج بود.با همه احترامی که برای دکتر عارف دارم، اما در فرض حضور ایشان در جایگاه ریاست شاید محدودیت‌ها 
بیشتر و امکان کار برای ایشان محدودتر هم می شد. البته این نافی آن نیست که از روحانی بخواهیم تمام تلاش خود را برای حل مسائل بکار ببندد. آقای روحانی باید بتواند "سیاست برد - برد " را در داخل نیز دنبال کند. دستیابی به سیاست برد - برد ضرورتی اجتماعی و تاریخی است و به سود همه جناح‌های سیاسی در کشور است. 
‌نکته چهارم بعد اجرایی دولت است‌. آقای روحانی از ابتدا ادعای اینکه به صورت جناحی برخورد خواهد کرد و یک طیف را حذف خواهد نمود را نداشت. در واقع دولت او شکلی از دولت نانوشته ائتلافی است. در این وضعیت کسانی که متعلق به جریان اصولگرا هستند باید در بخشداری‌ها، فرمانداری‌ها و چه بسا در استانداری‌ها حضور داشته باشند اما مسئله اصلی که ممکن است مورد انتقاد قرار گیرد آن است که یک اصولگرا که در پستی قرار دارد نباید در تقابل با جریان دولت باشد. این موضوع متاسفانه وجود دارد و قابل قبول نیست.اینکه یک فرماندار راه افراطی برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری را طی کند که اصولا مردم به آن رای نداده‌اند قابل قبول نیست. آقای روحانی در این جهت حتما باید رضایت فعالان سیاسی و اعضای ستادهای خود را جلب نماید. روحانی اگر بدنه اجتماعی خود را نبیند زمین‌گیر خواهد شد. خصوصا اینکه معمولا در دور دوم ریاست‌جمهوری فشارها از یکسو و احتیاط ها از سوی دولت ها بیشتر می‌شود. روحانی زمان را نباید از دست بدهد. 
شما در جایی گفتید که دولت روحانی همان دولت اصلاحات می‌تواند تلقی شود با تجربه بیشتر. منظورتان از این تجربه بیشتر چیست؟
در دولت اصلاحات نیز روش‌ها همان روش‌های اعتدالی بود. در دوره اصلاحات اینگونه نبود که رئیس آن به دنبال حذف جریان رقیب باشد. دولت اصلاحات به رقیب خود امکان کار و فعالیت‌ می‌داد و حتی بسیار بیشتر از دولت نهم و دهم که منسوب به اصولگرایان بود به جریان اصولگرا میدان داده شد. پس دولت اصلاحات هم دولت اعتدال‌گرا بود. اصولا نفس اصلاح‌طلبی به معنای قبول اصلاحات تدریجی است، البته شدت و ضعف اصلاحات جای بحث است. گاهی وقت‌ها اصلاحات را می‌خواهیم به شیوه انقلابی پیاده کنیم گاهی اصلاحات را با روش‌های آرام‌تر می‌خواهیم پیاده کنیم یعنی در واقع در میزان سرعت اصلاحات هم تفاوت نظر وجود دارد. 
به این ترتیب آقای روحانی کارهایی که امروز انجام می‌دهد مثل تکیه بر اجرای قانون اساسی، آزادی‌های مردم، باز شدن فضای فکری در دانشگاه‌ها، الزام نیروی پلیس به اجرای قانون و...همه مواردی است که از نگاه اصلاح طلبان مثبت و درست است. در واقع اصلاح طلبان همیشه به دنبال اجرای قانون ‌بوده‌اند و هر کسی که اجرای قانون را به طور دقیق انجام دهد مورد حمایت اصلاح طلبان قرار خواهد گرفت ولو با هر نامی باشد.
ضعیف‌ترین و موفق‌ترین وزرای آقای روحانی چه کسانی هستند؟
شاید نیاز به بررسی بیشتر داشته باشد اما از دید مردم‌ قوی‌ترین وزرا آقایان ظریف و زنگنه هستند و ضعیف‌ترین وزرا نیز آقایان فانی‌ و رحمانی فضلی هستند.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: