واقعيت انتخابات تهران

واقعيت انتخابات تهران

عباس عبدی: دور دوم انتخابات مجلس در برخي شهرها به‌ويژه تهران نتايج عجيبي داشت.
روز جهاني خانواده در زمانه زوال‌گرايی

روز جهاني خانواده در زمانه زوال‌گرايی

مریم باقی : در اسناد حقوقي خانواده از حقوق ويژه برخوردار است و حتي خود تشكيل خانواده به عنوان يك حق جهاني شمرده مي‌شود
جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 17
کد خبر: ۵۸۴۲۸
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۹

منافقین با خانواده مسیحی چه کردند؟

باید بگویم خیانت های منافقین به کشور جبران ناپذیر است. من در سال 1360 پدر و برادرم را به فاصله سه ماه از یکدیگر از دست دادم
تدبیر24 :جمعه اول ژانویه و آغاز سال 2016 میلادی است و از روزها پیش، مسیحیان در کشورهای مختلف از جمله ایران به استقبال این ایام رفته اند، اما خانواده شهیدان ادموند و هایقان موسسیان از مسیحیان ارمنی ایران می گویند که گروهک منافقین با ترور پدر و برادرشان در دهه 60 هجری شمسی، سالهاست لذت کریسمس را از آنها گرفته اند.

فرزند هایقان موسسیان به خبرنگار ایرنا گفت: « باید بگویم خیانت های منافقین به کشور جبران ناپذیر است. من در سال 1360 پدر و برادرم را به فاصله سه ماه از یکدیگر از دست دادم . آنها بی دلیل و بی رحمانه، پدر و برادرم را در خیابان، هدف حملات کور خود قرار دادند و برای همیشه ما را داغدار کردند.»
سال 1360 یادآور روزهای پرتلاطم تاریخ سیاسی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. در آن ایام، در حالی که صدام بخشی از خاک ایران را اشغال کرده و مردم در حال نبرد با دشمن بعثی برای بازپس گیری سرزمین خود بودند، گروهک کوردل منافقین از درون کشور به شورش علیه نظام جمهوری اسلامی برخاسته و با تشکیل خانه های تیمی، اقدام به مبارزه مسلحانه و ترور شخصیتهای انقلابی و مردم عادی کرده بودند.
درهمین روزها بود که خانه های تیمی منافقین یکی پس از دیگری شکل می گرفت و در آن مکانها،نقشه های ترور و بمب گذاری طرح ریزی می شد.
با وجود آنکه بسیاری از این خانه های تیمی با تلاش و هوشیاری مردم و نیروهای انقلابی شناسایی ومنهدم شده بود اما آنان با نقشه های شوم خود پی در پی برادران و پدران ما را به شهادت می رساندند.
فرزند هایقان موسسیان شهادت برادر و پدر خود را چنین بازگو می کند: « ...ابتدا برادرم، ادموند به شهادت رسید. وی در جریان درگیری منافقین بر اثر اصابت گلوله به شکمش مقابل مسجد الجواد در میدان هفتم تیر تهران شهید شد.»
او می گوید برادرش متولد 1341 بود و در زمان شهادت هنوز به سن 20 سالگی نرسیده بود.
ادموند فرزند دوم خانواده بود. برادر بزرگش می گوید: او خیلی رفتار های سنجیده ای داشت. به ورزش علاقمند بود ودر کنار تحصیل به ورزش بدنسازی و کاراته مبادرت می ورزید و تا جایی که می توانست در فعالیت های انقلابی هم شرکت می کرد.
او می افزاید: یادم می آید ادموند با کمک دوستانش سرکوچه خانه مان سنگر درست می کرد.
ادموند در خرداد 60، در دوران متشنج فضای سیاسی کشور که به دلیل عزل بنی صدر ایجاد شده بود در یک روز شلوغ و پردرگیری که با تجمع اعضای گروهک منافقین در میدان 7 تیر ایجاد شده بود، در حالی که مادرش را جستجو می کرد، به شهادت رسید.
برادر ادموند می گوید: مادرم در آن ساعت شلوغ برای خریدی به میدان هفت تیر رفته بود و ادموند برای یافتن مادر به محل درگیری و تیراندازی رفت اما دیگر بازنگشت.
او خاطرات جالبی هم از برادر شهیدش دارد. از جمله می گوید: ... ادموند که کودک بود همیشه از بابانوئل می ترسید. او همیشه از مادر می خواست تا شب ها همه در و پنجره ها را ببندد تا بابانوئل نتواند به خانه بیاید. وقتی به او می گفتیم که بابانوئل ترس ندارد چون همه بچه ها را دوست دارد و به آنها کادو می دهد، ادموند می گفت: من نه کادو می خواهم و نه دوست دارم بابانوئل را ببینم.
برادر ادموند می گوید: حالا از آن زمان، سالهای زیادی می گذرد و من هر سال در شب کریسمس - 25 دسامبر سالروز ولادت حضرت عیسی (ع)- وقتی بابانوئل را می بینم، یاد ادموند می افتم و گریه می کنم.

** پدر می دانست بزودی به دیدار فرزند شهیدش می رود
این فرزند شهید در ادامه می گوید: تنها سه ماه از شهادت ادموند گذشته بود که در شهریور همان سال پدرم نیز در راه بازگشت به خانه در حادثه ای دیگر در جریان تیراندازی منافقین به شهادت رسید.
او می افزاید: هنوز مادرم لباس سیاه به تن داشت. در آن زمان، برادران پاسدار یک خانه تیمی را در کوچه مان تحت محاصره قرار داده و از همسایه ها خواسته بودند تا از خانه هایشان خارج نشوند، اما پدرم علی رغم اصرار مادر که از او می خواست به خانه نیاید؛ به خانه آمد تا ما تنها نمانیم و در راه بازگشت نیز شهید شد.
فرزند شهید هایقان موسسیان می گوید: پدرم بعد ازشهادت برادرم آرام و قرار نداشت. گویا می دانست بزودی به دیدار او می رود...
هایقان موسسیان در 1306 در شهر سلماس آذربایجان غربی متولد شده بود. او پس از گذراندن دوران کودکی و نوجوانی به تهران مهاجرت و در سال 1338 ازدواج کرد. حاصل این ازدواج 3فرزند پسر بود.
فرزندش می گوید: پدرم همیشه اوقات فراغتش را درکنار خانواده بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت. اهل معاشرت بود و تلاش می کرد تا حد توان به امور مردم رسیدگی کند.
او می افزاید: با شهادت پدر بار دیگر ضربه سختی به ما وارد شد. در آن زمان برادر کوچکم تنها سه سال سن داشت. از دست دادن پدر و برادرم برای مادر هم اصلا قابل تحمل نبود و ما روزهای بسیار سختی را سپری کردیم.
این هموطن مسیحی تاکید می کند: من به این دلیل و دلایل بسیار باز هم می گویم خیانت های سرکرده های منافقین جبران ناپذیر است.
برچسب ها: تدبیر24
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: