تدبیر24 :فرزین پورمحبی -ملت، آبستراکسیون نمیکنند. در شرایط حساس کنونی چرت نمیزنند. وقتی هم بیدارند داد و هوار و جار و جنجال راه نمیاندازند. بی سر و صدا پای صندوق میروند و با دستشان سرنوشت خودشان را تعیین میکنند. کلی لایک به دست و پنجه و گلی به جمالشان.
خیلیها میگویند مردم ما مثل لیونل مسی غیرقابل پیشبینیاند. معمولا اینور را نگاه میکنند و آنوری میشوتند. اما هر چه باشند خدا وکیلی از پس کش و قوسها برآمدند و فضاسازیها را دور زدند، پس همهرقمه لایق احراز شرایط «همیشه در صحنه بودن» هستند.
حتی یکی از دوستان بنده، به عنوان رای اولی در این انتخابات شرکت کرد. شاید اگر بدانید ایشان 50 ساله است برایتان جالبتر یاشد! باری، به هر جهت، خانه ملت با یک قرارداد رهن و اجاره چهارساله، تحویل 290 نفر دیگر شد.
حالا این گوی و این هم میدان ... کسانی که گفتند بهتر میزنند، باید بستانند و بزنند. چیزی که عوض دارد گله ندارد. نوبتی هم که باشد نوبت حماسهآفرینی آنهاست. پیشنهاد ما این است که یکی از پوسترهای تبلیغاتی خود را قاب کنند و بگذارند سر طاقچه تا جلو چشمشان باشد ... ای کاش مثل آن سازمانی که کارش بررسی صحت اعلام حراجی در بوتیکهاست گروهی هم تشکیل شود و درباره تحقق وعده و وعیدهای کاندیداها راستیآزمایی کند. ای کاش مثل بازرسین سازمان انرژی اتمی، هیاتی تشکیل میشد و به نحوه غنیسازی قوانین در مجلس سرک میکشید و باز هم ای کاش مثل مسابقات خوانندگی، داورهایی آن جلو، صف میکشیدند و به صدا و تحریر و قرائتهای مختلف آنان از قوانین امتیاز میدادند.
وقتی رنگ مجلس از قرمز توپخانهای به سبز بهارستانی عوض میشود امید است که حال اهالیاش هم به احسن الحال متحول شود. این درست که ساختمانش از روی زمین به زیرزمین رفته اما مهم این است که تک تک گزینههایش روی میز باشد و نه زیرمیزی.
نماینده اگر دلسوز باشد، دلواپسی برای اینکه طرفدار جیبوتی است یا انگلیس، بیمعنی است. سرش را می اندازد پایین و به دستهای پشت پرده جواب سر بالا میدهد. اگر هم ملالی باشد بیشتر از سر به سر گذاشتنهای جناحی است. چون در این گیر و دار، آدم سردر نمیآورد وقتی که جای نتها معلوم است چرا خارج شدن از نت بستگی به این دارد که در کدام گروه هستی و میخوانی!
دوران پساانتخابات هم مثل دوران پساتحریم است ...
اصولا همه یکجورایی چشم به راهند تا ببینند وضعشان از اینی که هست بهتر می شود یا همانی که بوده خواهد ماند. معمولا مردم منتظرند که اتفاقی بیفتد و خوشبخت شوند. اینکه چقدر به آرزویشان می رسند، مهم نیستآ مهم این است که اگر هم نرسند باز به آینده چشم میدوزند. زندگی برای آنها مثل یک پاکت تخمه است؛ هم تخمه تلخ دارد و هم شیرین؛ اما آنها ته پاکت را بالا میآورند و باز هم تخمه میخرند و تا آخرش میخورند و به این خاطر که در پاکت قبلی، تخمه تلخ بوده بی خیال تخمه خوردن نمیشوند. حداقل این یک چیزشان قابل پیشبینی است که معمولا صادقانه همراهند. پس قدرش را باید دانست و عوضش را به جا آورد. قابل پیشبینی نبودن مردم، آرا را جابهجا می کند و غیرقابل پیشبینی بودن مجلس، آبرو را !
به امید زمانی که مردم به چیزی که حقشان و لیاقتشان است برسند، حداقل به اندازه کسانی که احساس کردند رای دادن به آنها حقشان بوده و هماکنون در خانه آنها نشستهاند.
راستی اگر طاقچه ندارید پوسترتان را بغل دست همان قرآنی بگذارید که قبلا در استخاره برایتان خوب آورده بود. جایشان مهم نیست؛ مهم این است که بغل دست هم باشند.
خدا قوت