شرح این دو ترورنافرجام بدین شرح است:
ترور خرداد 1358
گزیده مصاحبه بعد از ترور توسط گروه فرقان
آیتالله هاشمی رفسنجانی پس از ترور نافرجام زخمی میشود و به بیمارستان
منتقل میگردد. پس ازمداوا و مراقبتهای سریع پزشكی، در همان شرایط جسمی
در مصاحبهای مطبوعاتی و رادیوتلویزیونی، به اختصار واقعه ترور را توضیح
میدهد و به پرسشهای خبرنگاران پاسخ میدهد كه بخشی از آن را مرور
میكنیم.
س: ماجرا را خودتان چگونه بررسی میكنید و به چه صورت اتفاق افتاد؟
ج: بسمالله الرحمن الرحیم
عصر جمعه كه تصادفاً یكی از محافظان - كه پاسدار من بود - منزل نبودند،
حدود ساعت 9 بود كه با اف اف از بیرون گفتند كه دو نفر بیرون خانه هستند و
نامهای از آقای ناطق نوری - یكی از دوستان ما - دارند. من گفتم بگوئید
بیایند داخل. بعد به من خبر دادند كه داخل خانه آمدند، داخل اتاق پذیرائی
نشستند. دوتا محافظ، قرار بود كه برای اینكه مردم بتوانند آزادانه
حرفهایشان را بزنند، در ملاقات اشخاص سختگیری نكنند. آن دو نفر داخل خانه
آمدند. وقتی كه داخل اطاق پذیرائی رفتم، دیدم كه جوانی آنجا نشسته با
پاسداری از خانهمان. بعد پاسدار بیرون رفت و آن جوان بود. من گفتم چون كار
دارم زودتر نامهتان را بدهید ببینم چكار دارید تا وقت تلف نشود. وی بلند
شد و جلوی صندلی كه من نشسته بودم با نیممتر فاصله ایستاد چیزی از داخل
جیبش در آورد و گفت: "متاسفانه اشتباهی آوردم". نامه را كه رنگ ورقههایش
نشان میداد همان اعلامیههایی بود كه آورده بود بعد از اقدام پخش كند - ضمن
اینكه این حرف را میزد من از پائین دیدم كه دستش رفت و پیراهنش را بالا
زد و بطرف اسلحه دست برد. خوب تقریبا برایم روشن شد كه قصد سوئی دارد.
فاصلهای هم نداشتیم بلند شدم آن دستش را كه روی اسلحه بود گرفتم من بلند
شدم و او دفاع میكرد مدتی كلنجار میرفتیم آن رفیقش كه با او آمده بود داخل
حیاط منزل مانده بود و آنجا جلوی پاسدارها را میگرفت كه توی اطاق به كمك
من نیایند وقتی كه دید رفیقش به تنهایی نمیتواند داخل اتاق كاری انجام
بدهد. گیر افتاده و خانم به كمك من آمدند پاسدارها را تهدید كرده بود و
خودش آمد توی اتاق. موقعی كه رسید اسلحه طرف دیگر دست من بود ولی با او
هنوز كلنجار میرفتم خوب طبعاً او یك مسلحی بود كه دستش آزاد بود و ما هم
گرفتار آن یكی بودیم. شلیك كرد و یك تیر به پشتم زد كه از شكمم بیرون آمد.
من دیگر قدرت مقاومت نداشتم و روی زمین نشستم و اینجا خانم و بچهها كمك
كردند و مانع او شدند كه به سر من تیر بزند یا به جای حساستر شلیك بكند.
بعد به سرعت فرار كردند و اسلحه دست ما بود و من خودم بلند شدم آمدم ماشین
همسایه در خانه بود سوار شدم و به بیمارستان آمدیم. آنجا آقایان با نهایت
لطف سعی كردند و چون تیر به نقاط حساس اصابت نكرده بود با كمك آقایان خطر
برطرف شد.
س: شما اصولاً چرا باید هدف سوء قصد قرار بگیرید.
ج: این را باید از آنها پرسید ما كه فكر میكنیم در طول زندگی بخاطر مردم و
بخاطر مبارزه و بخاطر انقلاب تلاش كردیم و حالا هم میكنیم و بدون هیچ
توقعی و حتی بدون گرفتن هیچ مزدی، اجرتی و حقوقی بعنوان یك وظیفه دینی
انجام میدهیم. آنهایی كه اینكار را میكنند طبعاً كسانی هستند كه از این
انقلاب اسلامی ما راضی نیستند.
س: شما در صحبتهائیكه در مدرسه فیضیه قم داشتید اشاره كردید به اینكه
مطمئن هستید كه آیتالله مطهری موقعی كه مورد اصابت گلوله قرار گرفتند جمله
(فزت و رب الكعبه) را به زبان آوردند شما هم این جمله را بزبان آوردید.
ج: به زبان نیاوردم ولی چنین احساسی داشتنم یعنی موقعی كه تیر خوردم احساس
میكردم كه به یكی از آرزوهایم در زندگی كه شهادت بود دارم نزدیك میشوم
احساس توفیقی برایم بود...
س: شما انتظار دارید بعد از اینكه ضاربین شما دستگیر شدند برای آنها چه مجازاتی شرعی در نظر بگیرند؟
ج: این را من نباید تعیین بكنم دادگاه باید تعیین كند.
س: از نظر شخصی چطور؟
ج: من هیچ روحیه خاصی در این مورد ندارم یعنی حس انتقامجویی اصلاً
در خودم نمیبینم بطور كلی من حالت رأفتم همیشه میچربد به همین دلیل به
هیچ وجه در جریانات كارهای دولت - كارهایی كه جنبه جزایی دارد - احساس
میكنم نمیتوانم شریك باشم این روحیه من است حالا عیب باشد یا حسن، نمیدانم
اما بهرحال از نظر شخص من هیچ چیز نیست، باید دادگاه تعیین بكند.
س: شما بین ترورهای اخیر رابطهای میبینید؟
ج: از نظر شكل كار بله، چون افكار من با افكار آقای مطهری خیلی از هم
فاصله نداشت و خوب طبعاً همه ما در خط امام خمینی حركت میكردیم خیلی شبیه
به هم است.
س: فكر میكنید ابرقدرتها هم در این كار دخالت دارند؟
ج: ما هنوز بطور قاطع نمیتوانیم اظهار نظر بكنیم اما احتمال آن از نظر ما منتفی نیست.
س: حضرت حجتالاسلام رفسنجانی از شما نقل قول شده كه ضاربین خودتان را شناسایی كردهاید؟
ج: نه، من فقط قیافههایشان به نظرم هست، یعنی من هیچ خاطرم نیست كه قبلاً
آنها را دیده باشم، چون قبلا با یكی از آنها حرف زدم و آن یكی را دم در
دیدم موقعی كه میخواست تیر بزند یك مقدار قیافههایشان را میدانم.
س: شما تا چه حدودی با گروه فرقان آشنایی دارید. آیا شما فكر میكنید كه
اینها گروهی هستند كه زیر این عنوان فعالیت میكنند یا اینكه این همان گروه
فرقانی هست كه قبلاً هم در موردش بحث شده بود و اگر نیستند چرا آنها تكذیب
نمیكنند؟
ج: بله، مساله همین است كه اگر نیستند چرا تكذیب نمیكنند، چیزی بنام فرقان
بوده و نشریههایی هم داشتند افرادی هم از اینها هستند كه بنام فرقان
میشناسیم و اعلامیه هم بنام آنها صادر شده، تكذیب هم نكردند مسئلهای هست
كه یا باید مسئولیت را بپذیرند و یا باید رد كنند.
س: ترور شما و تلاش برای سوء قصد به شما یك روز بعد از سخنرانی شما در
میدان 17 شهریور صورت گرفت. آیا میان ایندو میتواند رابطهای وجود داشته
باشد؟
ج: بعید نیست، اما بهرحال این یك توطئه است كه حداقل باید 3 الی 4 روز
حركت مرا و خانه مرا تحت نظر گرفته باشند. از پیش هم تهدید میكردند
بنابراین نمیتوانم عامل واقعه را منحصر در آن بدانیم اما ممكن است تسریع
كرده باشد.
س: خواهران و برادران دوست دارند كه اثر این ترور ناجوانمردانه را از زبان خودتان بشنوند كه این تا چه اندازه قابل رویت است؟
ج: من واقعا اثر خاصی در روحیه خودم نمیبینم، برای اینكه جریانی بود كه
قبلاً برای دوستان ما اتفاق افتاد و احتمالش هم برای من و دیگران بود و هست
و اصولاً از روزی كه ما وارد مبارزه شدیم این چنین انتظاری برایمان طبیعی
بود. برای یك نفر آدمی كه بطور جدی در بطن مبارزه باشد عمرش خیلی محدود است
معدل عمر یك مبارز جدی - حالا من نمیخواهم بگویم یك مبارز جدی هستم - شاید
5 الی 6 سال باشد اگر اینطور باشد بنابراین برای من یك واقعه خلاف انتظاری
نبود كه حالت جدیدی در من بوجود بیاورد. من در حد قدرتم تا زنده باشم و هر
مسلمان دیگری، تا زنده هستیم اگر كاری بتوانیم بكنیم باید برای هدفهایمان
تلاش بكنیم.
س: این مسئله در ملاقاتهای شما به شكل آزاد و آمدن شما بین مردم به شكل آزاد اثری میگذارد؟
ج: ما دلمان میخواهد كه اثر نگذارد. اما دوستان فشار خواهند آورد كه قدری
بیشتر محافظت بكنیم اگر از كسانیكه آشنا هستند بپرسید در همین دو سه هفته
گذشته فشار به ما خیلی آوردند كه ملاقاتهایمان را محدود بكنیم. افرادی كه
به ملاقات ما بیایند تفتیش بكنیم و یا ماشینی را كه سوار میشویم محافظت شده
باشد و امنیت جاهائی كه میرویم قبلاً تأمین داشته باشد ولی ما فكر
میكردیم كه از خصوصیات این انقلاب یكی این است كه كسانیكه دستاندركار آن
هستند باید با مردم رابطه داشته باشند مستقیماً درد دل مردم را بفهمند،
گرفتاریهای مردم را بفهمند و احتمالاً یكی از خواستههای این افرادی كه دست
به این كارها میزنند همین است كه مشكلی در رابطه مردم و دستاندركاران
مبارزه انقلاب بوجود بیاورند سعی میكنیم كمتر بتوانند موفق بشوند ولی
نمیدانم در مقابل خواست دوستانمان چقدر میتوانیم بایستیم.
س: پیامی برای مردم ندارید؟
ج: مهمترین مسئله این است كه اگر مردم احساس میكنند كه این انقلاب به نفع
كشورشان است سعی كنند كه وحدت كلمه را حفظ بكنند و اختلاف سلیقهها و مسائل
جزئی را بگذارند برای بعد، ما وقتی كه تثبیت شدیم و مشكلات انتقال را حل
كردیم جای این مسائل بعد از این خواهد بود.
متن پیام تاریخی امام خمینی بعد از ترور هاشمی
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب حجتالاسلام مجاهد متعهد، آقای هاشمی عزیز
مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد، از بیمارستان پیام داد: "به رضاخان
بگویید من زنده هستم". مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده
هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است.
امریكا و دیگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظیم این دو -
سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اینان با این تلاشهای احمقانه
نمیتوانند انقلاب اسلامی ما را ترور كنند، نمیتوانند شخصیت انسانی -
اسلامی مطهری و هاشمی را ترور كنند، هر چند ترورها حساب شده و سازمان یافته
باشند و از لابه لای آنها جای پای ابرقدرتها و جنایتكاران بینالمللی به
چشم بخورد.
ملت با تمام قوا باید در مقابل دسیسهها مقاومت كنند، توطئهها را
بشكنند، با كمال مراقبت انقلابی این جنایتكاران را شناسایی كنند و به
دادگاههای انقلابی معرفی كنند. پاسداران انقلاب و روسای آنان موظفند از این
شخصیتهای ارزنده انقلابی حفاظت كنند و رفت و آمدهای مشكوك را تحت نظر
بگیرند، اگر چه خود آنان راضی نباشند. ملت بزرگ اسلامی مصمم است به نهضت
اسلامی خود ادامه دهد، و اجازه دخالت خیانتكاران را در كشور خود ندهد. ما
ملتهای بزرگ اسلامی را به همكاری در این نهضت اسلامی ایران دعوت میكنیم.
باید دست جنایتكاران از ممالك اسلامی و از عموم مستضعفین قطع شود، و وعده
الهی به همت اقشار ملتهای اسلامی تحقق یابد. من به آقای هاشمی، فرزند
برومند اسلام، تبریك میگویم كه در راه هدف تا نزدیك شهادت به پیش رفت. و
سلامت و ادامه خدمت ایشان را از خدای تعالی خواستارم. والسلام علیه و علی
عبادالله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
ترور خرداد 1388
گزیده نامه سرگشاده هاشمی به رهبری بعد از مناظرات 88
رهبری معظم انقلاب؛ اکنون که امام راحل (ره) آن پیر فرزانه و حلّال مشکلات و ملجاء همه و یار صبور و دیرینه هر دوی ما آیتالله شهید مظلوم دکتر بهشتی و بسیاری از همسنگران قدیم که یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند ؛ در بین ما حضور ندارند، شما ماندهاید و من و معدودی از یاران و همفکران قدیم.
معتقدم جنابعالی بخوبی میدانید که اینجانب و بسیاری از بزرگان تأثیرگذار انقلاب و حتی خود جنابعالی از دوران مبارزه و سالهای اول انقلاب و در تعدادی از مقاطع مورد تهاجم افراد لاابالی و ضدانقلاب بودهایم و همیشه صبورانه تهمتها و اهانتها را پشت سر گذاشتهایم و در دور جدید تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پیش تاکنون دندان روی جگر دارم و بخاطر خداوند و مصالح انقلاب و کشور اندوه خویش را مکتوم میدارم و از این جهت هم مورد گلایه بسیاری از دلسوزان اسلام و انقلاب و بستگانم قرار میگیرم ومهم این است که اینبار این تهمت ها توسط رئیس جمهور و در رسانه ملی مطرح شده است.
متأسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدینژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمهچینیهای قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و نیز تهمتزدنها در انتخابات ۸۴ و انتخابات مجلس ششم ولجنپراکنیهای باند پالیزدار که در دادگاه محکوم شده را به نمایش گذاشت و از آنجا که بخشی از این اظهارات قبلاً در رسانههای دولتی و آتش تهیه آن در سخنرانی مشهد مقدس مطرح شده، ادعای اینکه مطالب او تحت تأثیر فضای مناظره گفته شده و فاقد برنامهریزی قبلی است، پذیرفتنی نیست.
بعد از جریان شوم ۱۴ اسفندماه ۱۳۵۹ با ارشاد امام و بنیانگذار جمهوری اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی و جنابعالی و اینجانب که در شعارهای مردمی به عنوان «سه یاور خمینی» شناخته شده بودیم، با همراهی نیروهای انقلابی و بخصوص نمایندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستیم در جهت زدودن غبارهای ابهامات و سمپاشیها اقدامات مؤثری انجام دهیم و امام راحل درد آشنا با تشکیل گروه حقیقتیاب و داور، بخشی از حقایق را آشکار کردند. نتایج آن، آگاهی بیشتر مردم و رسوایی فتنهگران و در نهایت نجات کشور از خطری بود که دشمنان استکباری و ضد انقلاب طراحی کرده بودند. البته اینجانب قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنیصدر معرفی کنم و یا سرنوشتی شبیه آن دولت را برای این دولت بخواهم، بلکه مقصود این است که باید مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد.
زیر سئوال بردن تصمیمات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تلاشهای امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانیت عظیمالقدر که در نیم قرن گذشته با مجاهدتهای خویش توانستند بنای باشکوه نظام اسلامی را ایجاد و مستقر و بالنده کنند، از این بدتر نمیشد. دوران مشعشعی که خود شما پشت سر امام(ره) در قامت مجاهد پیشتاز، رئیسجمهور و نهایتاً رهبری نظام نقش و مسئولیتهای ممتازی بعهده داشتهاید. نقطه قابل توجه دراین تهمتها این است که غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جنابعالی که هادی دولتها بودهاید و با اظهارات صریح، مدیریتها را مورد تأیید و تحسین قراردادهاید، نشانه گرفته است. البته در موقع مناسب انحرافات و حقکشیهای ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت.
سخنان رهبری در واکنش به مناظرات 88
از این طرف کارنامه درخشان سی ساله انقلاب کمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضی از اشخاص برده شد که اینها شخصیتهای این نظامند؛ اینهاکسانی هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نماز جمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم.
آقای هاشمی را همه می شناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست؛ من از سال 1336 - یعنی 52 سال قبل - ایشان را از نزدیک میشناسم. آقای هاشمی از اصلی ترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدی و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز.
این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوخته ای درست کرده باشد. اینها یک حقایقی است؛ اینها را باید دانست.
واکنش احمدی نژاد به سخنان رهبری
احمدی نژاد قریب 15 ماه و در واکنش به تذکر رهبری که "در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم برای جبران آسیبهای مناظرات ،چون می دانستم ترتیب اثر می دهد"، دوباره بر "برنامه ترور شخصیت آیت الله هاشمی در ماظرات 88"، تاکید کرد: یک کسی که 75 میلیون نفر میگویند او مشکل دارد زمانی اسمش را میبری همینها میگویند چرا اسمش را بردی و فریاد میزنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ میدهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون میگویند او نباید در امور کشور دخالت کند!.(مصاحبه با روزنامه ایران در شهریور ماه 89)
ناگفته های هاشمی از ماموریت اصلی احمدی نژاد
گزیده مصاحبه با ماهنامه مدیریت ارتباطات در خرداد 89
* آقای هاشمی! تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟
- نه.
* انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟
- دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من و دیگران مدیران ارشد تاریخ انقلاب، همه دستاوردهای گذشته را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.