بشاگرد كيلويي چند ؟ ، همايش و عشق است !

تدبیر24:  گفتم :شنيدي كه ، پروژه مسیره گوهران بشاگرد به کشمیران قلعه گنج که از سال72 آغاز شده هنوز بعد از گذشت 20 سال به نتيجه نرسيده .
گفت :كجا ؟
گفتم : مي دوني بچه هاي روستا هاي اطراف اين منطقه تو سرما و گرما چه مصيبتي مي كشند تا خود شان را به مدرسه بر سانند .
گفت : كدام منطقه ؟
گفتم : بابا بشاگرد ، بشاگرد ديگه
گفت : بشاگرد ديگه كجاست ؟ ول كن بابا بيا بريم همايش هم نهار ه هم ، كيف و فلش و .......
گفتم : همايش چي ؟
گفت : هيچي بابا از همين همايشهاي آبكي و هميشگي ، امروز مي خواهند از مديراي سابق تجليل كنند .
گفتم : بابت چي ؟
گفت : بابا گير دادي ها ، يك سفر ه اي پهنه بيا بريم ما هم يك گوشه اي بشينيم ديگه .
گفتم : آخه بشاگرد ؟؟؟
گفت : بابا بشاگرد كيلويي چنده؟ ، فعلا همايش رو عشق است .
 
سالهاست كه از تبعيض و بي عدالتي مي گويم و مي نگارم ، از گراني از سو مديريت ، از فساد افسار گسيخته اقتصادي و اداري ، از چپاول و غارت بعضي از مديران اتو كشيده و يقه سفيد كه ازمديريت تنها كت و شلوار پوشيدن آن را آموخته اند ،از سرها ي درون آخور بيت المال نوشتم ، از پوزخند و نيشخند گروهي "حرام ... "از درون اتومبيلهاي چند ميلياردي .
از ماله كشي بعضي از رسانه ها گفتم ، از چشم فرو بستن بر زخمها ، اينكه درگوشه اي بنشينم و چشم بر ضجه و شيون مادران رنج ديده ببندم ، آزرده ام ميكند ، از اينكه عرق شرمندگي پدران و دست پينه بسته و خالي آنان را ببينم و دم بر نياورم بيمناكم.
من مي نگارم ، تو مي تواني چون ديگر ي از كنار آن با بي تفاوتي بگذري ،و يا حداقل اندكي تامل كني .
مردم ما اين روزها ، بوي تعفن ، رايحه خوش خدمت را از گوشه و كنار به وضوح حس مي كنند ، مردم از مفاسدي كه از زير دامان پاكترين دولت تاريخ ايران بيرون زده آگاهند .
با جريان بابك و منصور و بيژن و رحيم و غيره آشنايند ، هنوز هم گاهي در خواب روياي ارزاني مي بينند .
مردم مي دانند كه گراني شكلي از دستبرد دولت است از جيب ملت به نفع مفسدين ، مردم مي دانند كه هميشه تاوان سنگين هزينه هاي زائد و كسري بودجه دولت بر دوش آنان است ، مردم ما از تبعيضها و بي عدالتي ها حيرانند.
چند روز پيش كه درد و دلهاي يك دلسوخته بشاگردي را در سايت فرار و مي خواندم فكر نمي كردم كه ابتدا و انتهاي اين يادداشت را با الهام از نوشته يك فرد گمنام بشاگردي به سر انجام بر سانم .
مردم بشاگرد چگونه بگويند، که مسئولان باورشان كنند ؟!
درخواست کردند، پیشنهاد دادند، فریاد زدند، انتقاد کردند، آیا چیز دیگری مانده ، که انجام نداده باشند؟
اين حرفها ،حرف من نيست دست نوشته يك دلسوخته بشاگرديست ، در دهايي كه گويا در همه جا منعكس شده و گوش شنوايي نيافته .
 
جا دارد كه دوستان مدبر و مدير دولت تدبير و اميد تنها اندكي از هزينه هاي هنگفت همايشها و سمينارها ي بي حاصل و آبكي را به نفع ساخت ، راه روستايي اين منطقه و ساير مناطق محروم هزينه كنند و مردم مستضعف اين نواحي را بيش از اين چشم انتظار نگذارند .
هنوز هم رد پاي مديران پاكترين دولت تاريخ ايران در بدنه مديريتي و اجرايي كشور نمايان است و تصميمات غلط و ريخت و پاشها همچنان جاريست .
پس بسم ا...
 
حميد نجف
عضو شوراي مركزي حزب اسلامي كار