و... آنقدر که دیگر بچه ها را کلافه می کنم که «ای بابا خودت
می آمدی.»امسال هم نمی توانم بیایم، اما شک ندارم که لبخندتان لااقل از دو سه سال
گذشته پررنگ تر است و مثل همیشه گذر زمان را در چهره تان با این لبخند جادویی بی
اثر کرده اید.
سوای هر منش و تفکر سیاسی من یک سمپات بالقوه و سرسپرده به
شخص شما هستم اما، اگر بخواهم معقول تر دلایل خوشحالی ام را برای تولدتان ذکر کنم
باید بگویم خدا را شکر می کنم که مردی را در سرزمینم آفرید که به ما یاد داد تا
بیشتر گفت وگو کنیم تا زد و خورد، بیشتر صبر کنیم تا تحمل و فرق میان این دو واژه را
به ما خوب یاد داد.خدا را شکر می کنم که در تمام عمرم لااقل یک دولتمرد دیدم که در
جمع کثیری از جوانان و سرسپرده هایش به اشتباهات دولتش و همراهانش اعتراف کرد چه
کوچک و به زعم بعضی بزرگ.
خدا را شکر می کنم که در تمام دنیا آقای خاتمی به عنوان رییس
جمهور کشوری که مردمانش را به صلح و دوستی می شناسند، منش، رفتار و حتی سبک لباس
پوشیدنش با اینها همخوانی داشت و ما به آن بالیدیم.خدا را شکر می کنم که آنقدر
تواضع از آقای خاتمی یاد گرفتم که اگر روزی در چنین جایگاهی قرار داشتم در جواب
برای دعوت به هر اتفاق فرهنگی لااقل یک تلفن یا دو خط دستخط برای صاحب اثر را از
او دریغ نکنم. بماند که برای تئاتر آخرم گفته بودید، سفرید و به گمانم بهانه بود،
اما خدا را شکر می کنم که این را هم از شما یاد گرفتم که به خاطر نه گفتن آدم ها
زود قضاوت شان نکنید.
تولدتان مبارک. اگرچه امسال هم توفیق حضور ندارم ولی من هم
خوشحال تر از دو سه سال گذشته ام و محکم تر می گویم «خدا شما را حالاحالاها برای
ما جوانان و نیمه جوانان ایرانی حفظ کند.»