اگر خودت پزشکی باشی و شبانهروزت را وقف کردهباشي تا حرفهات را از امواج سهمگین مادیات و منجلابهای غیراخلاقی نجات بخشی. تیتر باعث میشود دستبهقلم شوی تا از ...
تدبیر24: حسین کرمانپور - مدتی است به محض شنیدن یک خبر پرهیاهو، تمام تلاشم را میکنم که گوشها را بسته، چشمهایم را بگشایم. در جهان کنونی رسانهها و بوقهای تبلیغاتی، تبدیل به دبههای بنزین شدهاند تا بر دعواها و جنگها بریزند، نه آب خنک! ایران هم که به اعتقاد خودمان مهد تمدن و فرهنگ است از این قاعده مستثنا نیست. منتظریم تا از خبر کوچکی، کوهی ساخته بر سر جامعه آوار شویم. کمتر فرد یا خبرگزاری در خود این توان را میبیند تا در مقابله با هیاهوی بزرگ، خاکستر شود تا آتش برافشاند و عقلانیت بگستراند. اما لید اولیه خبر اخیر چنین است: «شکافتن بخیههای چانه دخترک چهارساله به دلیل نداشتن پول!». تیتر، عجیب آدمی را آتش میزند. خصوصا اگر خودت پزشکی باشی و شبانهروزت را وقف کردهباشي تا حرفهات را از امواج سهمگین مادیات و منجلابهای غیراخلاقی نجات بخشی. تیتر باعث میشود دستبهقلم شوی تا از چنین پزشک و چنین پرستاری برائت بجویی! که اگر هر حرفه و هر پیشهای خراب کردنی باشد، خرابکردن نشاید، مگر به دست خود آن رشته و گروه! اما ندای درونی هشدار دیگری میدهد تا دست به تلفن شوم و منبع موثقی را به دست آورم. خدا هم کمک میکند. در تیتر خبر، اشتباه بزرگی رخ داده است. بخیهها نه و یک بخیه! دخترک نه! پسرک! چهارساله! نه پنجساله! البته این از بدی و زشتی حادثه نمیکاهد! من هم قصد ندارم تلخی و زشتی و بیمسئولیتی این حرکت را مباح کنم اما خبر صحیح از منبع کاملا موثق به قرار زیر است. پسربچهای پنجساله را که زیر چانهاش زخمی به اندازه ١٢ میلیمتر داشته است، به اورژانس بیمارستان میآورند. (دقت فرمایید: نه دختر است! نه چهار ساله، نه پارگی بزرگ)، شاید میشد با اندک تمهیدی حتی بدون بخیه هم زخم را ترمیم کرد. متخصص مقیم اورژانس تصمیم میگیرد برای آنکه جای زخم نماند، یک بخیه بزند. (بخیههایی در کار نبوده است). همزمان مادر برای تشکیل پرونده به پذیرش مراجعه میکند. از او صد تا ١٥٠ هزار تومان علیالحساب طلب میکنند. میگوید ندارد. به پزشک مراجعه میکند. پزشک به شوخی میگوید: اگر نداری بگویم بخیهات را باز کنند و برو. اینجا همکاران من باید دقت کنند که در نظام سلامت، شوخی و مزاح باید حساب و کتاب داشته باشد. یک شوخی بجا، موج اول این خطا را سازمان میدهد. پزشک سراغ بیماران دیگر میرود. پرستار دیگری بدون آنکه به بزرگی این خطا بیندیشد، به هر طریق این بخیه را باز میکند. (خطای فاحش دوم و نابخشودنی که دل هر انسانی را به درد میآورد). کودک را با پانسمان ساده از بیمارستان به بیرون راهنمایی میکنند. خطای سوم اینجاست. در پرونده همین بیمارستان، بخشودگی مالی تا چندین میلیون تومان دیده میشود و اگر بخشودگیهای مالی بیمارستانها در یک سال را در سراسر کشور جمع کنیم سرسامآور خواهد بود. کاش مسئولان وزارت بهداشت مبالغ بخشودگیهای مالی یکساله همه بیمارستانها را به محضر ملت شریف ایران ارائه میدادند. نمیدانم چه کجسلیقگیاي بوده که بیمارستانی که اینقدر بخشودگی دارد، حاضر نشده از مبلغ بگذرد. گویا در منطقه اطراف این بیمارستان، محلهای وجود دارد که یادگرفتهاند تمام اقدامات درمانی خود را در بیمارستان انجام دهند و دستآخر با جمله ندارم، مدیریت بیمارستان را به بخشش مجبور کنند. البته در سراسر کشور کم نیستند افرادی که به صورت حرفهای استفادهکننده از امکانات دولتی بدون پرداخت هر وجهی هستند. چکیده آنکه، یک رخداد غیرمسئولانه و غیرانسانی رخ داده و هیچکس نمیتواند آن را کتمان کند. اما موج ایجادکردنهای کاذب، برکناریهای خرد، برخورد با آخرین رده کارمندی و بگیروببندهای مرسوم و چنین رخدادهایی که قصد دارد ذهنهای جریحهدارشده را آرام سازد، جای درمان ریشهای را میگیرد و بعد هم به بوته فراموشی سپرده شده و در دل هیاهوی رسانهای مفقود میشود. هرکسی باید به این نکته بیندیشد که چرا این اتفاقات رخ میدهد و چه کنیم که تکرار نشود؟ آیا همانند این، بدتر از این یا نگرانکنندهتر از اینها جای دیگری اتفاق نمیافتد؟ چه کسی مقصر است؟ جامعهای که حاضر نیست به اصلاح خود دست بزند؟ یا مدیریتی که برنامهای برای نسل نو و انسانهای زنده ندارد؟ چند سال پیش قرار شد برای رعایت حقوق بیمار، آییننامهای نوشته شود تا هم حق بیمار رعایت شود و هم حقوق پرسنل! آیا میدانید نهایتا الگویی که بهعنوان بهترینها تلفیق و در اختیار قرار گرفت، نتیجه مطالعه و اجرا در چند کشور اروپایی بود. شهر تهران، نمونه روشن دیگری است. نمیگویم مدیران زحمت نکشیدهاند اما از خودشان هم بپرسیم، کمتر کسی راضی است! خیابان خوب ساختهایم، بزرگراههای عالی، فضای سبز عالیتر، آبنماها، مترو، اتوبوس شهری، ساختمانهای بانکها مجلل، ادراتی با نماهای شیک، پلیس با بهترین ماشینها و لباسها و...، اما آیا انسانهای این شهر هم تغییری کردهاند؟ ماشینهای شخصی که نظارت بیشتری دارند، درستتر رانندگی میکنند اما موتورسوارانی که فاقد قانون مدون و درستی هستند، بدون رعایت هر قانونی بر ترک خود سوارند و هر روز و ماه و سال باعث مرگ و ناتوانی هزاران انسان مثل خود میشوند. خانوادههایی بیسرپرست و حقیر میشوند، نیروهای کار در اوج کارایی ویلچرنشین و کمتوان میشوند و هزاران مصیبت دیگر! و سخنی کوتاه با مسئولان آموزش پزشکی در ایران. امروز در دانشگاههای سراسر کشور، از بهترین امکانات برای آموزش مدونتر، مدرنتر و مؤثرتر بهره میبریم. استادانی بنام تربیت کردهایم و در یک کلام دانشگاههایمان نسبت به سایر نقاط دنیا هیچ کمبودی ندارند. کلاسها بهتر و بزرگتر، فضاهای آموزشی مناسبتر، تکنیکهای آموزشی پیشرفتهتر اما... آیا فکر نمیکنید اینها همه مثل همان بزرگراهها و ساختمانهای شیک و پرزرقوبرقند؟ امروز دانشجوی ما به یک الگو نیاز دارد، الگویی که نه تنها طبابت را از او یاد بگیرد بلکه، انسانیت، مروت و جوانمردی را هم. قبول کنیم که تعداد این افراد روزبهروز کاسته و چهبسا روزی به جایی برسیم که ذخایر خاتمه یافته باشد.
*رئیس اورژانس بیمارستان سینا