تسلیحات هوش مصنوعی اشتریان

تسلیحات هوش مصنوعی

در نظر آورید هزاران زنبورک تسلیحاتی هوش مصنوعی به سوی یک دشمن فرضی گسیل شوند...
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 06
کد خبر: ۷۵۸۰۶
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۶
از همان نخستین روزهای شکل‌گیری مشروطه، مقارن با تولد امر مدرن سیاسی در ایران تا به امروز در کل تاریخ معاصر سیاسی‌مان ، همواره یکی از تهدیداتی که متوجه همین دموکراسی ناقص الخلقه و معیوب حاکم در ایران بوده است، مقوله انتخابات است.

تدبیر24 »اما به راستی چرا همیشه انتخابات در ایران به یکی از پرچالش‌ترین و بحران‌زاترین صحنه‌های پهنه سیاست‌ورزی بدل می‌گشته است؟چرا انتخابات در ایران به خصوص در سالهای پس از پیروزی انقلاب 57، به شکل یکی از غیرقال پیش بینی ترین نهاده‌های سیاسی جلوه‌گر می‌شده است؟

برای پاسخ به این پرسش‌های متداول نیاز به تعمیق نگاه و ژررف‌نگری معنایی در مسیری است که تا کنون طی کرده‌ایم.

از ملزومات حرکت صحیح در ساختار سیاسی یک نظام دموکراتیک که ردای جمهوری بر تن حاکمیت خود پوشانده، وجود احزاب و فعالیت مدون و ساختارمند در چهارچوب تحزبی نظام‌مند است.

اگر نگاهی گذرا به کشو‌هایی که امروزه نمونه‌های موفق نظام‌های دموکراتیک مبتنی بر ساختارهای مردمسالارانه هستند،  بیاندازیم، اولین مشخصه‌ای که از مولفه‌های شاخص آنها به ذهن متبادر می‌شود،  تحزب است.

حاکمیت در این دول موفق توانسته است تا با بنا کردن حزب‌های موثر و استخوانداری که نقش کنشگر اصلی در معادلات سیاسی داخلی‌شان ایفا می‌کنند، بر شکاف‌های طبقاتی، فرهنگی و یا مذهبی و سیاسی جامعه، مطالبات و دغدغه‌های شهروندان خود را از کانالی مطمئن و شکل‌دار را به رهبران سیاسی منتقل کرده، تا در نهایت بصورت داده‌های حکومتی و قوانین دولتی هم در نهایت بتوانند جنس این مطالبات را مستقیما تعیین کنند و هم در نهایت از مواجهه مستقیم و بی‌واسطه مردم و حکومت که خطرات تبعات غیر قابل پیش بینی را به همراه دارد،  جلوگیری کرده باشد.

ماهیت این نهاد حیاتی و سرنوشت‌سازدر نظام‌های دموکراتیک، در کشور ما اما بسیار متفاوت از شکل مدرن و مرسوم آن است!واگویه کردن چرایی عدم توسعه کامل و مطلوب یک فرهنگ سیاسی قابل اعتنا در ایران طی دهه‌های اخیر و نبود یک تحزب حتی نیم‌بند در نظام سیاسی ایران طی سال‌های اخیر، ذکر مصیبتی کلیشه‌ای است که ره به جایی نیز نخواهد برد.

ضربات مهلک و بعضا جبران ناپذیری که بخصوص در سالهای پس از پیروزی انقلاب 57،  از ناحیه همین ضعف ساختاری و نهادی،  متوجه پیکره سیاسی کشور شده است، نیازمند یک واکاوی و پژوهش همه جانبه،  تمام عیار و البته علمی است که ثمراتی بلند مدت برای همه ما در بر خواهد داشت.  غفلت از اعمال یک نگاه آینده نگرانه معطوف به درمان این معضل مهلک سیاسی، منجر به طغیان تمامی تناقضات فرهنگی سیاسی اجتماعی است که در نبود نهادهای رابط از جمله احزاب و انی جی او های مستقل و تشکل‌های مردم نهاد،  میان گسل‌های متعدد فروخفته اجتماعی مستتر شده بوده اند که انرژی نهفته هرکدام از این شکاف‌های عمیق فرهنگی سیاسی، توانایی نابودی و تخریب باورنکردنی را به دنبال خواهد داشت.

اصرار بر فعالیت‌های سیاسی هیئتی و لویی جرگه‌ای، به هر دلیل و توجیهی که صورت می‌گرفته است، تبعات جبران ناپذیر و بعضا خانمان براندازی چون ظهور پدیده‌های پیچیده و دهشتناک و سیاسی در عرصه سیاست‌ورزی ایرانی را به دنبال خواهد داشت. از موخرترین نمونه‌های این پدیده‌ها می‌توان به تولد جریان فکری توده‌محور و عوام‌فریبانه دولت اصولگرای احمدی نژاد تحت لوای گفتمان  بسط عدالت اجتماعی  اشاره کرد.

تاریخ هیچگاه فراموش نخواهد کرد که چگونه احمدی نژاد از دل تشتت و چند پاره‌گی گعده‌های درون گروهی اصلاح طلبان، بستر مناسبش را برای بروز میدانی پیدا کرد. انشقاق و تفرقی که منبعث شده از کنشگری در فضایی بی شکل از لحاظ ساختاری بوده است.

دولت سید محمد خاتمی با شعارهایی از جنس توسعه زیر ساختهای سیاسی به میدانی پا گذاشت که به برهوتی از نهادهای مدنی و سیاسی مورد نیاز یک نظام دموکراتیک مدرن بدل گشته بود.

اگر چه او در این مسیر با موانع تاریخی فرهنگی بسیاری روبرو بود و برای بسط و گسترش یک جامعه مدنی مستحکم و مطلوب در کشوری که داعیه دار پرچمداری نظم نوین جهانی و رهبری عدالت‌طلبان و آزادی‌خواهان جهان است، تلاش فراوان و شگرفی کرد، اما این امر را به تنهایی نمی‌توان به منزله یک اراده تام و تمام در راه ریل‌گذاری برای گذار به دموکراتیزاسیونی تمام عیار تلقی کرد.

فردی که منادی راهبری یک مهندسی اجتماعی چندلایهاست آنهم در سازمان فکری و نظام معنایی تثبیت شده مردمی خو گرفته به کنشهای سیاسی توده وارانه هیئات سیاسی جناح‌های سیاسی موجود، طبعا دارای نقشه راهی مدون با چشم‌اندازی واقع‌گرایانه و منطبق با حقیقت‌های عینی و ذهنی زمین بازی مزبور، است که او را در پیشبرد اهداف متعالی‌اش که بعضا به جراحی‌های طولانی فرهنگی و ساختاری هم بدل می‌گردند، یاری می‌رساند.

هدف، واکاوی و کالبدشکافی هشت سال زمامداری خاتمی و تیمش و بررسی دستاوردها و کاستی‌ها و کم کاری‌های او نیست که خود مجال وافی و کافی مفصلی می‌طلبد. اما گریز کوتاهی که به پیشینه دولت اصلاحات و اهداف اولیه رهبری آن زدیم از آن باب بود تا خطرات ناشی ازکوتاهی سهوی یا عمدی نظریه‌پردازان اصلاح‌طلبی که حنجره برای توسعه سیاسی خش می‌انداختند، گوشزد کنیم.

اگر بخواهیم از دریچه نگاهی منصفانه به نهاده‌ها و برون ده هشت سال ریاست جمهوری خاتمی نظر بیافکنیم، باید به رشد آگاهی شبه طبقه متوسطی که مولود سیاست‌های اقتصادی دولت سازندگی و شخص آیت الله بود، گسترش نهادهای مستقل مدنی و اجتماعی در سطح کشور، انفجار اطلاعاتی و شفافیت اخباری که واکنشی انحصارشکنانه بود به جزم اندیشی رسانه‌ای حاکم بر کشور و رشد بی‌نظیر مطبوعات به مثابه رکن چهارم دموکراسی و چشم اسفندیار استبداد رای، از جمله آورده‌های فراوانی است که دولت سید محمد خاتمی برای ایران وقت به ارمغان آورد.

اما حتی با در نظر گرفتن تمامی موارد فوق باز هم سوالی سترگ در ذهن دلسوزان باقی میماند. تا امروز هیچگاه هیچ کدام از نقادان سیاسی اجتماعی و هیچ یک از نظریه‌پردازان و کارشناسان سیاسی ذیربط، پاسخی روشن به این پرسش حیاتی نداده اند که چرا حتی در دولتی که هویت خود را بر بستری از پایه‌های یک توسعه همه جانبه سیاسی بنا کرده بود، نتوانستیم و یا نخواستیم به سوی پی‌ریزی اولیه یک توسعه حداقلی اداری بوروکراتیک و عقلانی مورد نیاز نظامی متحزب که لازمه یک ساختار دموکراتیک محکم و استخواندار است، برویم؟چرا حتی در همین دوران طلایی هم دلبستگی به قرائت‌های ریش‌سفیدانه و گعده‌ای در امر سیاسی و کنشگری سیاسی، کماکان به عنوان ارثیه‌ای منحوس از گذشته در فرهنگ سیاسی‌مان باقی ماند  و هیچ تلاشی هم برای انهدام این غده سرطانی صورت نگرفت؟

بروز آن حادثه تلخ تاریخی سیاسی در پیچ سوم تیر 84 بار دیگر به همه نشان داد که انتخابات بر پایه رای اکثریت عددی، آنهم در جامعه‌ای فاقد تحزبی واقعی، نمی‌تواند تنها وجه یک دموکراسی موفق باشد. پیروزی رییس جمهوری که بزرگترین شاخصه و مولفه هویتی خود را، غیر وابسته بودن به هیچ خط و گروه و غیر حزبی بودن خود میدانست و تکیه خود را بر تحریک توده‌های خسته و بی‌شکل گذارده بود، در امتداد خود بروز فسادهای سیستماتیک  اخلاقی و سیاسی و خودکامگی‌های منتخب اکثریت نامتشکلی را به دنبال داشت که امواج مخرب آن تا سالها پس از اتمام عمر سیاسی احمدی‌نژاد، کشور را تحت شعاع خود قرار داده است.

شخص اول اجرایی کشور، زمانی که پای در یک سازمان سیاسی منسجم و ساختارمند نداشته باشد و خود را بابت تصمیم‌ها و کنش‌های میدانی‌اش در طول دوران حکومتش بر قوه مجریه به هیچ نظام و دپارتمان سیاسی، پاسخگو نداند، نقطه اتکایش بر گفتگوی بی واسطه با توده‌ها و اقناع مستقیم آنها بابت تصمیمات تخصصی دولتش، قرار خواهد گرفت.

چنین فردی بلاشک، مستعد تبدیل شدن به یک مدیر مستبد و اقتدارگرا و خودرای می باشد. ایران طی 8سال مدیریت عوام فریبانه و نه عوام‌گرایانه احمدی نژاد، طعم گس تصمیم‌گیریهای سیاسی خارج از چارچوب های مدرن و مدون فعالیت‌های دموکراتیک سیاسی را به تمام معنا چشید و با تمام وجود خلاء نهادها و سازمان‌های سیاسی تاثیرگذاری همچون احزاب را لمس کرد.

همان روز که سید محمد خاتمی خود را در کالبد یک راهبر نوین در جاده تحول سیاسی بدیع ایران دید، دقیقا از همان لحظه بود که دایره یاران حلقه معتمدینش، نفع بقای خود و امتداد جاده اصلاح‌طلبی را در شاکله‌ای هرمی‌طور و در بستری از تصمیم‌گیری‌های فردمحورانه با تکیه بر کاریزمای رییس دولت اصلاحات پنداشتند. شاید گمان آنان بر این امر استوار بود که اگر قرار بر فعالیت در قالب حزبی به معنای کامل و مدرن آن(و نه شکل ناقص الخلقه آن)باشد، دیگر فرمان حرکت از دستان حلقه اول مقربین خاتمی خارج خواهد شد و توان مدیریت پاتریمونیالیستی  و دستوری را از دست خواهند داد.

گویا اکثریت قریب به اتفاق فعالین میدانی پهنه سیاست ایران، چه در جناح اصولگرا و راست سنتی و میانه و تندرو، چه در وجه اصلاح طلبانه نظام، به این سبک بازی سیاسی خو گرفته اند و هر یک در برهه‌ای خواص میوه مطلوب خود را از این درخت آفت زده(ساختار سیاسی غیر متحزب و هیئتی)چیده‌اند. آنچنان که می‌بینیم اصلاح طلبان و اعتدالیون با استفاده از سرمایه اجتماعی رهبران خود چون آیت الله و سید محمد خاتمی، بدون آنکه توضیحی مبسوط و مستدل به سازمان رای خود ارائه دهند، تنها با رویکردی سلبی، آنان را مجاب به رای دادن به کاندیداها و لیست‌های مطبوع و گاها ناشناخته و مبهم خود، کردند.

اگر نگاهی گذرا به 2 انتخابات پشت سر گذاشته بی‌اندازیم، به راحتی درک خواهیم کرد که چرا اصلاح‌طلبان و تئوریسین‌های شان، همراه با تعمیق این باور که بدون تکیه مستقیم بر مولفه‌های رهبری خاتمی نمی‌توان به سازمان رایی منسجم دست پیدا کرد، کماکان دلبسته این سبک کنشگری سیاسی خطرناک مانده‌اند.

آنها بسیج شبکه رای خود در دو انتخابات متوالی خرداد 92 و اسفند94 و پیروزی‌هاشان را مستقیما معطوف به این امر کرده‌اند و ضرورت امتداد آنرا نیز به تمامی فعالین سیاسی اصلاح طلب و اعتدالی گوشزد می‌کنند که مبادا دست از دامان سید خندان و بارانی بر کشند که آنسوی این تمرد، همانا سوم تیری دیگر به انتظارمان نشسته است!

این رویه سلبی  فعالیت انتخاباتی تا امروز در ایران حیاتش را ادامه داده است و هیچگاه به جز جرقه‌هایی مقطعی، شاهد ممارست جدی از سوی هیچ یک از طرفین درگیر، برای گذار به شکل مدرن و امروزی حرکت‌های سیاسی دموکراتیک، نبوده و نیستیم.

با درنظر گرفتن شرایط موجود و با رصد واقع بینانه حوادثی که در ماه های گذشته رخ داده است، و با توجه به زمان اندک باقی مانده تا انتخابات حساس اردیبهشت 96، توقع بیجایی است که تیم حامیان شیخ حسن روحانی تمام تمرکز خود برای پیروزی را بر عملیاتی ایجابی بگذارند!

هراس و ناامیدی که در دل تک تک دلسوزان نظام بعد از فوت نابهنگام آیت الله ایجاد شد، همه را بر آن داشته است با وجود تمامی نقصان‌ها و کمبودهای موجود و کم کاری‌های کابینه شیخ حسن، تمام قد در برابر تمامی سناریوهایی که تندروها برای زمین زدن دولت تدارک دیده‌اند و آرزوی بازگشت به آن دوران تلخ و سیاه ماقبل خرداد92 را در سر می‌پرورانند، بایستند و با راهبری مجدد خاتمی از این پیچ حساس هم گذر کنند.

شیخ حسن روحانی با بهره جستن از کاریزمای آیت الله و سید محمد خاتمی در تجمیع آرای خاکستری و منفعل، گام اول خود را محکم برداشت. او هم به مانند دیگر رییس جمهورهای پیشین، عزم جدی بر پی‌ریزی ساختارهای بوروکراتیک مکفی و زیربناهای ملزوم فکری برای حرکت به سمت تحزبی  سرو شکلدار، نداشت.

با اینهمه، امتداد مدیریت روحانی بر قوه مجریه، مصلحت متقنی است که در برگیرنده مزیت‌های نسبی فراوانی است چه برای تثبیت و گسترش حوزه قدرت نظام در ابعاد منطقه‌ای و چه در ابعاد داخلی که هنوز هم غبار آسیب‌ها و لطمات جبران‌ناپذیر 8سال زمامداری رییس جمهور اصولگرای برآمده از تصمیمات هیئتی اصلاح‌طلبان از دیواره‌های پیکره کشور عزیزمان، زدوده نگردیده است.

البته باز هم نباید فراموش کرد، پیشبرد اهداف اصلاح‌طلبانه به این سبک، دره‌های هولناک و سونامی‌های نابود کننده‌ای پیش روی سپهر سیاسی کشور قرار خواهد داد. تا زمانی که نتوانیم فعل و انفعالات سیاسی را در چارچوبی سازمان یافته و نظام مند، قالب بدهیم نباید توقع حضور و ظهور شهروندانی هوشمند و فعال را در سطح جامعه داشته باشیم. شهروندانی که در یک جامعه سالم می‌توانند به مثابه موتور محرکه تعالی اقتصادی فرهنگی یک کشور، عمل کنند. شهروندانی که دیگر به افراد و شعارهای عوام فریبانه و ساختارشکنانه و صورت‌ها رای نخواهند داد و این برگ تاریخ ساز خود را در سبد احزابی شناسنامه دار و پاسخگو خواهند ریخت. به برنامه‌های و اهداف سازمان سیاسی مطلوب و محبوب خود اعتماد خواهند کرد و نه به موج سواران بی‌هویتی که به دنبال  سامان دادن به امواج قدرتمند توده‌های بی شکل برای نیل به مقصود‌های خانمان برانداز خود هستند.

حسن روحانی اگر به دنبال باقی ماندن در میدان سیاست و بازی در کارزار سیاسی ایران در سال‌های بعدی است، باید خود از همین امروز در پی بسترسازی مناسب برای رویش اولیه تحزب در کشور باشد تا نام خود را به عنوان بانی و طراح ساختاری در تاریخ ایران ثبت کند که تحول شگرفی در عرصه سیاست‌ورزی را در کشور شکل خواهد داد.

تا آنروز با توجه به شواهد موجود، و با در نظر گرفتن انشقاق گسترده و پراکندگی و تکثر گروه های موثر در جبهه اصولگرایی که هر کدام داعیه‌دار رهبری این جناح هستند، می‌توان با قاطعیت از برد حتمی حسن روحانی در انتخابات بهار96 خبر داد.

شرایط میان رقبای اصولگرای روحانی به گونه‌ای شکل گرفته است که حتی تصور اجماع احتمالی راست سنتی و محافظه کار(موتلفه و جامعتین)با رادیکالها و تندروهای حاضر در این جناح(پایداری چیها  و رهپویان و جلیلی چی ها)و توافق با سردار همیشه بازنده این جناح(قالیباف) در قالب تجربه شکست خورده جمنا، چیزی شبیه معجزه مینمایاند. حضور احمدی نژاد و نماینده خاکستریش(بقایی) هم بر غبارآلوده‌تر شدن فضای اننتخاباتی درون جبهه اصولگرایی افزوده است و همچون دملی چرکین، تن پاره پاره اصولگرایان را به شدت می‌آزارد.

شرایط برای اصولگرایانی که طعم تلخ شکست دردناک در دو انتخابات گذشته را در کام خود وهوادارانشان هنوز هم  مزمزه می‌کنند، زمانی بغرنج‌تر میشود که در میابیم در طرف مقابل، اصلاح طلبان و اعتدالیون از چند ماه پیش یکپارچه بر نام یک کاندیدا واحد به وحدت نهایی رسیده اند(چه سلبی و چه ایجابی).

با این وجود باید خاطر نشان کرد که بزرگترین تهدیدی که متوجه رای قاطع و حتمی روحانی در انتخابات پیش رو است دقیقا از همان ناحیه ای است که در خرداد 92 تبدیل به برگ برنده او گشت. همان اهرم به ظاهر معجزه آسایی که اصلاح طلبان برای پیروزی شیخ حسن روحانی در خرداد92 از آن بهره جستند به راحتی قابلیت تبدیل شدن به پاشنه آشیل آنان را نیز دارد. در غیاب یکی از ستونهای پیروزی ی اخیر اصلاح طلبان و اعتدالیون، یعنی آیت الله، اگر به ناگاه به هر علتی شاهد حذف نقش تعیین کننده خاتمی در روزهای منتهی به انتخابات باشیم و در ادامه با خطر کاهش شدید مشارکت عمومی در انتخابات روبرو شویم، آیا نظریه پردازان حامی شیخ حسن روحانی برنامه جایگزین و نقشه سایه و پلن بی خواصی را برای مواجهه منطقی و کم هزینه با این شرایط هولناک، تدارک دیده‌اند؟

در شرایط پیچیده بین المللی و با نگاهی سطحی به فکت‌های موجود چون پیوند نانوشته اما در حال تحکیم ترکیه و عربستان و اسراییل، ماجراجویی های دردسرآفرین و غیرقابل پیش بینی ترامپ به خصوص در منطقه، شرایط ناپایدار در عراق و وسوریه و خوی منفعت‌طلبانه و سود‌محورانه پوتین که بارها نشان داده است اصلا شریک(حتی تاکتیکی)قابل اعتمادی  برای ایران نیست، باید گفت مهمترین مولفه‌ای که می‌تواند همچون سپری مستحکم و مطمئن برای ایران نقش ایفا کند، اتخاذ نگاهی عقلانی و به دور از هیجانات ایدئولوژیک در ابعاد سیاست خارجی است که بیش از پیش خودنمایی می‌کند. فارغ از دغدغه‌ها و نیازمندی‌هایی که در سیاست داخلی، مرتفع کردن آنان متوجه نفر دوم کشور و رییس جمهور آتی است، امتداد سیاست خارجی که منجر به آشتی مجدد و نزدیکی ما با قدرتهای بین المللی تاثیرگذار در معادلات سیاسی جهانی می‌شود، از حیاتی‌ترین منابع تامین کننده اقتدار و امنیت ما در سال‌های پیش رو است.

امتداد دوران ریاست جمهوری روحانی بر قوه مجریه، نه مصلحتی جناحی برای اصلاح طلبان، که مصلحت نظام و مردم است و حضور حداکثری مردم پای صندوق‌های سرنوشت، تضمین بقا و امتداد این مصلحت خواهد بود


حسام کریمی

روزنامه نگار

برچسب ها: امتداد روحانی
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها